✍ حکایت
به بهلول گفتند تقـوا را توصیف کن گفت: اگر در زمینی که پُر از خار و خاشاک بود مجـبور به گذر شوید چه میکنید؟ گفتند: پیوسته مواظب هستیم و با احتـیاط راه می رویم تا خود را حفـظ ڪنیم...
بهـلول گفت در دنیا نیز چنین کنید تقوا همین است از گـناهان کوچک و بزرگ پرهیز ڪنید و هــــیچ گناهی را ڪوچڪ مشمارید کوهها با آن عظمت و بزرگی از سنگهای ڪوچڪ درست شـده اند.
💢 در پست قبل به برخی #تفاوت_های زنان و مردان در رفتار های ذهنی و فکری و شخصیتی اشاره کردیم و در ادامه به بخش های دیگر این تفاوت ها میپردازیم .
👇👇👇
🔸زنان #تحمل بیشتری در برابر رنج بدنی نشان می دهند تا #رنج_روحی.
🔹 مردان در برابر رنج روحی، #مقاومت بیشتری از خود نشان می دهند.
🔸 زنان سعی دارند #فرزندانشان،
همواره راضی و راحت باشند.
🔹مردان، فرزندانشان را برای #استقلال، مقابله با خطر و سختی ها آماده می سازند.
🔸#مادر، همه فرزندان خود را به طور تقریبی #یکسان دوست دارد؛ مهر و محبت او مشروط به اطاعت و بروز استعداد #نیست.
🔹 #پدران، فرزندانی را که از آنان #حرف_شنوی داشته و در #امر تحصیل، اجتماعی و حرفه اش موفق تر باشند، بیشتر دوست دارند.
🔸 زنان در #انتخاب_همسر، مسایل بسیاری از جمله: {وضع مالی، آینده، موقعیت اجتماعی، شغلی و ...} را در نظر می گیرند.
🔹 مردان سریع تر و راحت تر از زنان، درصدد ازدواج با همسر مورد علاقه شان برمی آیند.
🔸 در چهره #زنان، هنگام گفت و گو حالت های #ترس، #خشم، #تعجب، #آرامش، #اضطراب و #لذت به خوبی قابل رویت است.
🔹 #مردان در هنگام گوش دادن، #خونسرد بوده و چهره شان دچار تغییرهای زیادی نمی شود.
#روانشناسی
#تفاوت_شخصیت_ها (قسمت دوم )
#ادامه_دارد .
💖 @Madarane_Beheshti
#شهیدی که برات #کربلا میدهد
🌸🌿🌸
این گوشه ای از قصه علیرضای۱۶ ساله است که با همه ی ما در کربلا وعده کرده است..❤️😢🌷
بسم الله
ایام عید نوروز برای دیدار اقوام به اصفهان رفتیم . روز آخر تعطیلات به گلزار شهدا و سر مزار شهید خرازی رفتم وسط هفته بود و کسی در آن حوالی نبود با گریه از خدا خواستم تا ما هم مثل شهدا راهی کربلا شویم. توی حال خودم بودم. برای خودم شعرمیخواندم.از همان شعرهایی که شهدا زمزمه میکردند:
این دل تنگم عقده ها دارد گوییا میل کربلا دارد
ای خدا ما را کربلایی کن بعد از آن با ما هرچه خواهی کن
هنوز به مزارش نرسیده بودم. یک دفعه سنگ قبر یک شهید توجهم را جلب کرد. با چشمانی گرد شده بار دیگر متن روی سنگ را خواندم. آنجا مزار شهید نوجوانی بود به نام علیرضا کریمی👇💐
اوعاشق زیارت کربلا بوده، و درآخرین دیدار به مادرش چنین گفته: میروم و تا راه کربلا باز نگردد باز نمیگردم!!
در روزی هم که اولین کاروان به طور رسمی راهی کربلا میشود پیکر مطهرش به میهن باز میگردد!!
این را از ابیاتی که روی سنگ مزارش نوشته بود فهمیدم. حسابی گیج شده بودمد. انگار گمشده ای را پیدا کردم. گویی خدا میخواهد بگوید که گره کار من به دست چه کسی باز میشود.😭 همان جا نشستم .حسابی عقده دلم را خالی کردم.
با خودم میگفتم :این ها در چه عالمی بودند و ما کجائیم؟! این ها مهمان خاص امام حسین علیه السلام بودند. ولی ما هنوز لیاقت زیارت کربلا را هم پیدا نکرده ایم.بار دیگر ابیات روی قبر را خواندم:
گفته بودی تا نگردد باز، راه راهیان کربلا عهد کردی برنگردی سرباز مهدی پیش ما و....
با علیرضا خیلی صحبت کردم.از او خواستم سفر کربلای مرا هم مهیا کند. گفتم من شک ندارم که شما در کربلایی تورا بحق امام حسین ع ما را هم کربلایی کن با صدای اذان به سمت مسجد حرکت کردم. درحالی که یاد آن شهید و چهره ی معصومانه اش از ذهنم دور نمیشد.
روز بعد راهی تهران شدیم.آماده رفتن به محل کار بودم. یک دفعه شماره تلفن کاروان کربلای روی طاقچه ، نظرم را جلب کرد. گوشی تلفن را برداشتم. شماره گرفتم. آقایی گوشی را برداشت. بعد از سلام گفتم: ببخشید، من قبل عید مراجعه کردم برای ثبت نام کربلا، میخوام ببینم برای کی جا هست؟ یک دفعه آن آقا پرید تو حرفم و گفت: ما داریم فردا حرکت می کنیم. دو تا از مسافرامون همین الان کنسل کردن،اگه میتونی همین الان بیا!!
نفهمیدم چطوری ظرف نیم ساعت از شرق تهران رسیدم به غرب. اما رسیدم . مسئول شرکت زیارتی را دیدم و صحبت کردیم. گفت:فردا هفت دستگاه اتوبوس از اینجا حرکت می کنه. قراره فردا بعد از یک ماه،مرز باز بشه و برای اربعین کربلا باشیم. اما دارم زودتر می گم، اگه یه وقت مرز رو باز نکردن یا ما را برگردوندن ناراحت نشین!
گفتم:باشه اما من گذرنامه ندارم. کمی فکر کرد و گفت:مشکل نداره،عکس برای شناسنامه خودت و خانمت رو تحویل بده. بعد ادامه دادم: یه مشکل دیگه هم هست،من مبلغ پولی که گفتید رو نمی تونم الان جور کنم. نگاهی تو صورتم انداخت. بعداز کمی مکث گفت: مشکلی نیست، شناسنامه هاتون اینجا میمونه هروقت ردیف شد بیار. با تعجب به مسئول آژانس نگاه میکردم انگار کار دست کس دیگه ای بود. هیچ چیز هماهنگ نبود. اما احساس میکردم ما دعوت شدیم.
از صحبت من با آن آقا ده روز گذشت. صبح امروز از مرز مهران عبور کردیم، وارد خاک ایران شدیم! حوادث این مدت برای من بیشتر شبیه خواب بود تا بیداری.
هشت روز قبل،با ورود کربلا ، ابتدا به حرم قمر بنی هاشم رفتیم .در ورودی حرم، برای لحظاتی حضور علیرضا ، همان شهید نوجوان ،را حس کردم. ناخودآگاه به یادش افتادم. انگار یک لحظه او را در بین جمعیت دیدم. بعد از آن هرجا که می رفتم به یادش بودم. نجف،کاظمین ،سامرا و...
سفر کربلای ما خودش یک ماجرای طولانی بود. اما عجیبتر این که دست عنایت خدا و حضور شهید کریمی در همه جا می دیدم.
در این سفر عجیب ،فقط ما و چند نفر دیگر توانستیم به زیارت سامرا مشرف شویم. زیارتی بود باور نکردنی. هرجا هم می رفتیم ابتدا به نیابت امام زمان(عج) و بعد به یاد علیرضا زیارت می کردیم..این مدت عجیب ترین روزهای زندگی من بود.
پس از بازگشت بلافاصله راهی اصفهان شدم. عصر پنج شنبه برای عرض تشکر به سر مزار علیرضا رفتم . هنوز چند کلامی صحبت نکرده بودم که آقای محترمی آمدند. فهمیدم برادر شهید و شاعر ابیات روی سنگ قبر است. داستان آشنایی خودم را تعریف کردم. ماجراهای عجیبی را هم در آنجا از زبان ایشان شنیدم. عجیب تر این که این نوجوان شهید در پایان آخرین نامه اش نوشته بود: به امید دیدار در کربلا-برادر شما #علیرضا_کریمی✋🌷
علیرضا با همه ما در کربلا وعده کرده بود.💞
📚مسافر کربلا
🌸🌿🌸
هدیه روح مطهرش اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم و فرجنا بهم
🌸🌸@Madarane_Beheshti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵درمان پرخوابی
📚حکیم خیر اندیش
❤️🌺@Madarane_Beheshti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 از کجا بفهمیم سودا و سردی بر ما غلبه کرده؟
👈 نشانه افراد سرد مزاج چیست؟
🌐پروفسور خیراندیش
🌺🌺@Madarane_Beheshti
🔴 نگاه غرب به زن
🔻رهبر انقلاب؛ اساس فرهنگ غرب این است كه زن را به عنوان یك كالا، به عنوان یك وسیلهی تمتع برای مرد در جامعه عرضه بكند. ۱۳۹۱/۰۴/۲۱
🌹🌹@Madarane_Beheshti
✨ بین فرزندانمان فرق نگذاریم❗️
🔹 هانیه میگوید: «شببهخیر»؛ و پتوی کوچکش را روی سرش میکشد. شببهخیر گفتن را تازه یاد گرفته و وقتی میبیند ما با شنیدنش چقدر ذوق میکنیم، خوشش میآید و تکرار میکند. میروم بالای سرش و آرام پتو را کنار میزنم. با اینکه خندهاش گرفته، اما بهزور پلکهایش را روی هم نگه میدارد که یعنی خوابش برده! میبوسمش و پتو را دوباره روی سرش میکشم. ناگهان چشمم میافتد به دختر بزرگترم. نکند بیدار باشد و به دل بگیرد؛ اما سمتش نمیروم. با خودم میگویم: «من که به او هم کم محبت نمیکنم.»
🔹صبح میرسم خدمت آقا (1)، سلام میکنم. بلافاصله بعد از سلام، میپرسند: «انشاءالله تسویه (رفتار برابر) بین اولاد را که رعایت میکنید⁉️»
منبع: کتاب در خانه اگر کس است، ص 33، به نقل از مرکز تنظیم و نشر آثار آیتالله بهجت (قدس سره)
(1)- آیتالله محمدتقی بهجت
همه کودکان علاقه دارند، نقاشی کشیدن روی دیوار را تجربه کنند؛ پس آمادگی آن را از حدود دوسالگی کودک داشته باشید. برای پیشگیری از مواجهه با نقاشی کودک بر روی دیوار، محلی برای نقاشی کودک در نظر بگیرید و آنجا را به او نشان دهید. مثل رنگ انگشتی روی کاشیهای حمام یا دفتر نقاشی.
یک مقوای حدود یک متر یا چند برگه A4 روی دیوار اتاق فرزندتان بچسبانید. نقاشی روی دیوار، آموزش ترکیب رنگها، تجربهای جدید و جالب، نقاشی در ابعادی متفاوت، فضایی بزرگتر از دفتر، که همه سبب افزایش خلاقیت کودک میشود. بعد از تمام شدن نقاشی، برای تمیز کردن دیوار حمام یا اتاق حتما از کودک کمک بگیرید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تاثیر #دمای_خانه در حفظ سلامت
✍حکیم خیر اندیش
🌺🌺@Madarane_Beheshti