#داستان_کوتاه
🔹 پیر مرد دانایی به نوه اش گفت: فرزندم تا حالا دانسته ای که بهشت مجانی است و دوزخ را باید با پول خرید. نوه اش گفت: پدر بزرگ چگونه بهشت مجانی است اما دوزخ رو باید با پول خرید؟ پیرمرد گفت پسرم نماز و روزه و کارهای نیک، بابتشان هیچ پولی پرداخت نمیکنی و بهشت مجانی به دست می آید؛ اما شراب و زنا و قمار و ربا بابتشان پول پرداخت میکنی پس جهنم را باید با پول خرید.
🔸 قضاوت با شما ؛ کدام بهتر است؟!
بهشت؟ (مجانی )
یا
جهنم؟ (پولی)
🌸🍃 👨👩👦👦 @khanevadearame 👨👩👦👦
#داستان_کوتاه
🔹 شخصی خدمت پیامبراکرم ص آمد و عرض کرد: یا رسول الله من اموالی دارم و میخواهم به یکی از فرزندان خود ببخشم، دوست دارم که شما شاهد باشید. رسول خدا (ص) پرسیدند: غیر از او هم فرزند دیگری داری؟ عرض کرد: بله. آن حضرت فرمودند: به آنها هم چیزی بخشیدهای؟گفت: خیر. رسول خدا (ص) فرمودند: ما پیامبران شاهد ظلم نمیشویم.
📚 وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۴۱۴
🌸🍃 👨👩👦👦 @khanevadearame 👨👩👦👦
#داستان_کوتاه
🔹 پدری فرزند خود را خواند. دفتر مشق او را كه بسيار تميز و مرتب بود، نگاه كرد و گفت: فرزندم! چرا در اين دفتر كلمات زشت و ناپسند ننوشتی و آن را كثيف نكردی؟ پسر با تعجب پاسخ داد: چون معلم هر روز آن را نگاه میكند و نمره میدهد. پدر گفت: درست است. پس دفتر زندگی خود را نيز پاک نگاه دار، چون معلمِ هستی، هر لحظه آن را مینگرد و به تو نمره میدهد.
🔸 ألَم يَعلَم بأنَّ اللهَ يَري؛
آيا انسان نمیداند كه خدا او را میبيند.
📚 سوره علق، آیه ۱۴
🌸🍃 👨👩👦👦 @khanevadearame 👨👩👦👦
#داستان_کوتاه
🔹 عصا زنان و آرام نزدیک شد و در حالی که سعی میکرد نفسی تازه کند گفت: پسرم خیر از جوونیت ببینی یه کمکی به من میکنی؟ راهش رو کج کرد و زیر لب گفت: من دانشجوام پولم کجا بود؟ پیرزن چند قدم دیگر دنبالش آمد و صدای خواهشش به گوش رسید که: از صبح هیچی نخوردم، یه کمکی بکن دیگه، منم جای مادرت. عصبانی برگشت سمت پیرزن، خواست بگوید که پولی برای کمک ندارد اما پیرزن اسکناس پنج هزار تومانی را سمتش گرفت و گفت: خیر ببینی، من پا ندارم برم اونور، از سوپر اونطرف یه چیزی بخر برام، ثواب داره ننه!
🔸 هیچگاه برای عصبانی شدن زود تصمیم نگیریم...!!!
🌸🍃 👨👩👦👦 @khanevadearame 👨👩👦👦
#داستان_کوتاه
🔹 مردی به حضور پیامبر اکرم (ص) رسید و پرسید: ای رسول خدا! من سوگند خورده ام که آستانه در بهشت را ببوسم، اکنون چه کنم؟ پیامبر (ص) فرمودند: پای مادر و پیشانی پدرت را ببوس، یعنی اگر چنین کنی، به آرزوی خود در مورد بوسیدن آستانه در بهشت میرسی. او پرسید: اگر پدر و مادرم مرده باشند، چه کنم؟ پیامبر (ص) فرمودند: قبر آنها را ببوس...
📚 الاعلام، ص۲۴
🌸🍃 👨👩👦👦 @khanevadearame 👨👩👦👦
#داستان_کوتاه
🔹 مال تاجری در تیمچه آتش گرفت و همه اش سوخت. شخصی به من گفت: روز قبل از آتش سوزی من آنجا بودم، سیدی از اولاد پیغمبر حاجتی داشت. پول میخواست و آنها این سید را مسخره کردند، پول که او را ندادند، هیچ، مسخره اش هم کردند. فردا دکان همان مغازه آتش گرفت.
آنقدر گرم است بازار مکافات عمل
دیده گر بینا بود هر روز روز محشر است
📚 آیت الله مجتهدی تهرانی ره
🌸🍃 👨👩👦👦 @khanevadearame 👨👩👦👦
#داستان_کوتاه
🔹 روزی امیرالمومنین علیه السلام میثم تمار را در پی کارى فرستاد و تا بازگشت او، خود، در مغازه میثم ماند. یک مشترى براى خریدن خرما مراجعه کرد. حضرت فرمود: پول را بگذار و خرما بردار. وقتى میثم برگشت و از این معامله با خبر شد، دید که پولهاى آن شخص، تقلبى است و به حضرت قضیه را گفت. امام على(علیه السلام) فرمود: آنان هم خرما را تلخ خواهند یافت. در همین گفتگو بودند که آن مشترى، خرماها را باز آورد و گفت: این خرما تلخ است...
📚 بحارالانوار، ج۴۱، ص۲۶۸
🌸🍃 👨👩👦👦 @khanevadearame 💞
#روانشناسی_دینی
#خانواده_آرام
#داستان_کوتاه
🔹 مردی ثروتمند وجود داشت که همیشه پر از اضطراب و دلواپسی بود. با اینکه از همه ثروت های دنیا بهره مند بود، هیچگاه شاد نبود. او خدمتکاری داشت که ایمان درونش موج میزد. روزی خدمتکار وقتی دید مرد تا حد مرگ نگران است به او گفت: ارباب، آیا حقیقت دارد که خداوند پیش از به دنیا آمدن شما جهان را اداره میکرد؟ او پاسخ داد: بله. خدمتکار پرسید: آیا درست است که خداوند پس از آنکه شما دنیا را ترک کردید آنرا همچنان اداره میکند؟ ارباب دوباره پاسخ داد: بله. خدمتکار گفت: پس چطور است به خدا اجازه بدهید وقتی شما در این دنیا هستید او آن را اداره کند...؟!
🔸 به او اعتماد کن،
وقتی تردید های تیره به تو هجوم می آورند.
به او اعتماد کن،
وقتی که نیرویت کم است.
🌱به او اعتماد کن...
🌸🍃 👨👩👦👦 @khanevadearame 💞
#روانشناسی_دینی
#خانواده_آرام
#داستان_کوتاه
🔹 زمانی ڪه پیامبر (ص) مڪه را فتح ڪرد، بر روی صفا ایستاد و به بنیهاشم فرمودند: نگوئيد محمّد از ماست (و گناه ڪنید)؛ سوگند بخدا ڪه دوستان و محبّان من فقط پرهيزڪاران هستند! اگر در روز قيامت نزد من آئيد؛ در حاليڪه دنيا را برگردن های خود میڪشيد، من شما را نمیشناسم...
آگاه باشيد ڪه من حقّا حجّت
را تمام ڪردم و راه عذر را بر شما بستم.
📚 روضهڪافی، ص۱۸۲
بحارالانوار، ج۸، ص۳۵۹
🌸🍃 👨👩👦👦 @khanevadearame 💞
#روانشناسی_دینی
#خانواده_آرام
#داستان_کوتاه
🔹 ﻣﺮﺩی ﻛﻪ ﻋﻘﺐ ﺗﺎکسی ﻛﻨﺎﺭ ﻣﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻮی ﺳﺮﺭﺳﻴﺪﺵ ﭼﻴﺰی ﻳﺎﺩ ﺩﺍﺷﺖ میکرد، ﺳﺮ ﺭﺳﻴﺪﺵ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮچی میﺩﻭﻳﻴﻢ، ﺑﺎﺯﻡ ﻋﻘﺒﻴﻢ. کسی ﺟﻮﺍبی ﻧﺪﺍﺩ، ﻣﺮﺩ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﺶ ﺩﺍﺭﻳﻢ میﺩﻭﻳﻴﻢ، ﺑﺎﺯﻡ هیچی، ﺯنی ﻛﻪ ﺟﻠﻮی ﺗﺎکسی ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﮔﻔﺖ: ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺘﻮﻥ. ﻣﺮﺩ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﭼﺮﺍ؟ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﭘﺴﺮ ﻣﻦ همش ﺷﺶ ﺳﺎﻟﺸﻪ ﻭلی نمیتونه ﺑﺪﻭﻭئه... ﻫﺮ ﻛﺎﺭی میﻛﻨﻴﻢ نمیﺗﻮنه. ﺩﻳﮕﺮ ﻫﻴﭻﻛﺪﺍﻡ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﺩﻳﻢ...
🔸 چقدر برای اینکه سلامت هستیم
خدا را شکر میکنیم...؟!
🌸🍃 👨👩👦👦 @khanevadearame 💞
#روانشناسی_دینی
#خانواده_آرام
#داستان_کوتاه
🔹 امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) فرمودند: یڪ روز دیناری صدقه دادم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: یا علی آیا میدانی ڪه صدقه از دست مومن خارج نشود مگراینڪه از دهان هفتاد شیطان بیرون آید ڪه هر یڪ او را با وسوسه خود از دادن منع می ڪنند (یڪی گوید نده ڪه ریا میشود و دیگری میگوید نده ڪه او مستحق نیست و آن دیگر گوید نده ڪه خود بدان محتاج خواهی شد و ...) وقبل از آنڪه به دست سائل برسد بدست خدا خواهد رسید.
📚 ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۳۱۴
🌸🍃 👨👩👦👦 @khanevadearame 💞
#روانشناسی_دینی
#خانواده_آرام
#سبک_زندگی_اسلامی
#داستان_کوتاه
🔹 یکی از دوستان میگفت: مادرم را سال گذشته از دست دادم. زنی بسیار مؤمن که فرزندانش را به خوبی تربیت نمود و از لحظات عمرش به خوبی استفاده کرد. ایشان میگفت: مادرم را در خواب دیدم فهمیدم از دنیا رفته. دستش را گرفتم و گفتم مادر مرا نصیحت کن، آنجا چه خبر است؟ نگاهی به من کرد و گفت: اسراف، اسراف را خیلی سخت میگیرند. به خصوص اسراف در وقت و عمر. سعی کن از لحظه لحظه عمرت به خوبی استفاده کنی.
📚 کتاب نسیمی از ملکوت
🌸🍃 👨👩👦👦 @khanevadearame 💞
#روانشناسی_دینی
#خانواده_آرام
#سبک_زندگی_اسلامی