eitaa logo
خانواده چند فرزندی🇮🇷
7هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
697 ویدیو
88 فایل
#خانواده_چند_فرزندی یک مادر در حال یادگیری مشاور و تسهیل گر متولد ۶۷ و مادر چهار فرزند مزیات چالش ها و راهکارهای چند فرزندی خادم کودکان و نوجوانان در کانون پرورش فکری @asheri110
مشاهده در ایتا
دانلود
مطلب بعدی یه تکه کلامی هست میگن طرف خود آزاری یا خوددرگیری مزمن داره😅😅😁😁😂😂 حالا اینجا برای ما مصداق داره چندساله خونه من به قول مامانم مسجده حسینیه اس چرا؟؟؟چون بعدازتولد اولی هرچی تزئینی و دکوری و ...داشتم تاارتفاع یک متری جمع کردم البته الان خونه خودشونم همین شده دوتا گلدون رو میزدارند که من به محض ورود میزارم بالا بالاها من حتی مبلهامو عوض کردم ویه دست مبل ساده ارزون راحتی گرفتم که قابل شستن باشه بالشتهاش وچوب و شیشه و فلز نداشته باشه تا فضای خونه کاملا امن باشه برای بچه ها خب عزیزمن شمایی که یدونه دوتا سه تا چهارتا😓بچه داری یه مدت اینهارو جمع کن هیچ اتفاقی نمیفته باورکن...دکوری و تزییناتم بالا ها کارکن خودش میزاره جلو دست بچه،بچه ام طبق فطرت وغریزه اش دوست داره باهمه چی بازی کنه بعد میگه بچه ام بده این بچه طبیعیه شمایی که نمیدونی باید چندسال جوردیگه زندگی کنی من هفت ساله درحسرت یک عدد گلدان روی میز هستم🤣😂 https://eitaa.com/khanevadechandfarzandi
به نام خدا وسوال خیلی ها مسئله تنظیم خواب درخانواده های چندفرزندی هست...این مسئله اززمان نوزادی باید تنظیم بشه ، باهرگریه نوزاد سریع به اوشیرندیم ،تایم شیردادن رو هریک ساعت یکبار و جلوتر هردوساعت یکبار تنظیم کنید وبعد ازغذاخورشدن به چهارپنج وعده درروز میرسه اونوقت اگربچه سیرباشه تشنه نباشه جاش تمیزباشه و دل درد نداشته باشه گرمش یا سردش نباشه ازهشت نه ماهگی راحت تاصبح میخوابه 😊😊😊😊😊 مسئله بعداینکه ازهمون نوزادی باید بین خواب شب وروز تفاوت باشه یعنی شب همه درسکوت و تاریکی میخوابیم اما روز درشرایط موجود حالا یکم ملایمتر 🍇🍇🍇🍇🍇 حالا من چندتابچه دارم کوچکه رو باهزار زحمت خوابوندم کلی کار خونه روسرم ریخته،رسیدگی به اون بچه هاباید بکنم،غذابزارم و....این وسط این بچه ها باسرصدا وبازی بچه رو بیدارمیکنند 😅😅😅😅 خب من مادر همه اینها هستم یکی به خواب نیاز داره یکی به بازی،اونی که قراره بخوابه رو جایی میخوابونم که کمتر درمعرض سرصدا باشه واوباید کم کم به این روال عادت کنه... وقتی میگیم بچه پشت سرهم سخته دقیقا همین جاهاشو میگیم دیگه اینجا صبروحوصله مادررو میطلبه یه مدتی بی خیال خونه وجمع وجورکردن بشه اگه نیروکمکی داره که خوب اگر مثل من وخیلی ها نداره حوصله کنه وبه نیازهمه بچه هاش توجه داشته باشه واما الان اینکه من چجوری خواب بچه ها تنظیم میکنم؟ باتوجه به اینکه پسرم ازامسال مدرسه میره من ازچندروز آخر تابستون شروع کردم تایم خواب رو اینورتر اوردم والان چندشبه ساعت ده خوابند خداروشکر البته صبح زودددد بیدارمیشند ظهرهم کوچکترا چرت میزنند وما بعدازظهر انرژی اونهاهم تخلیه میکنیم ودوباره ازبعد بیست وسی که پدرجان مشاهده میفرمایند کم کم نور خونه رو کم میکنیم کوچکترا رو خودمون مهیای خواب میکنیم وبزرگتراهم دستشوئی و مسواک و ادامه.... نکته:شبها تلوزیون وگوشی برای بچه هاممنوعه بازی هیجانی قبل خواب نداریم ذهن بچه هارو با صحبت یاهرچیزدیگه فعال نمیکنیم و اونها رو کم کم به سمت خواب سوق میدیم والبته یه چیزی ام بگم دخترم قبل ازخواب ذهنشو باشعر وحرف و قصه براخودش تخلیه میکنه بعدمیخوابه اولا برام سوال بود بعدا به نتیجه رسیدم😅 اگرم یوقتی یکیشون سرشب خوابیده باشه بامن میاد اتاق من کارامومیکنم اوبازی میکنه وچون همه جاسکوته یواش یواش خوابش میگیره https://eitaa.com/khanevadechandfarzandi
ادامه مطلب ... حالا فرزنددوم بدنیااومده...چیزی که من تصور میکردم باچیزی که الان میدیدم خیلی متفاوت بود،اونموقع من به یه بچه رسیدگی میکردم و اونی که باردار بودم نیاز بیرونی نداشت. 💐💐💐 حالا باید به دوتا بچه کوچک زیر دوسال رسیدگی میکردم،دوتا بچه رو پوشک کن دوتا بچه رو بخوابون،دوتابچه رو آروم کن ،بغل کن....خلاصه کارم دوبرابر شده بود. 🌹🌹🌹 ضمن اینکه باید مراقبت میکردم که یوقتی اولی به دومی آسیبی نزنه...خودم بچه رو بغلش میدادم و حساسیت بیجا اصلا به خرج نمیدادم... 🌱🌱 چیزی که تواین مرحله خیلی کمک کرد استفاده از ابزاربود...تاب ،ننو...یکی رو ،رو پام میذاشتم یکی ام تو یا ، و اونم تو اتاق میزاشتم که این یکی آسیبی نرسونه...البته میدونستم که اینم بچه اس وشاید دلش بخواد...یوقتایی ام اولی رو تو ننو یاتاب میزاشتم یوقتایی ام هر دورو...یوقتایی هم مسولیت تکون دادن رو میدادم به بزرگتره البته با نظارت و کنترل خودم تا حس مثبتی به بچه پیداکنه و نسبت به او مسئول باشه... 🐾🐾🐾🐾 یااینکه نوزاد رو شیرمیدادم آروغ میگرفتم میزاشتم رو پام و اولی رو صدا میکردم کنارم باهم بازی میکردیم. 🐣🐣🐣 یه چیزاساسی که تو این چندسال خیلی به من کمک کرد بود. 🐐🐐🐐 ،بزرگترین دستیار من بود.چون میدونستم بهترین ابزار ،برای توجه و به بچه ها بازیه . 🐒🐒🐒 با ،بازی به هرکدومشون میشد، و وقتی که هر بچه توجه لازم رو دریافت کنه ،دیگه اذیتی نداره. 🐥🐥🐥 بیشترین چیزی که منو تواین چندسال خسته میکرد ،رسیدگی فیزیکی به بچه ها بود،مثل تعویض پوشک،دستشویی بردن،تعویض لباس،مریض شدنشون ،کارهای خونه،غذا درست کردن،مهمون داری....که دیگه راه حل خاصی نداشت....من صبر میکردم همسرم ازسر کاربیاند،بچه کوچکترو به ایشون میسپردم و مشغول کارها میشدم‌...معمولا شام بیشتر میزاشتم تا برا نهار فردا بمونه... 🌷🌷🌷 البته جهت حفظ روحیه همسر جان سعی میکردم سالن و ورودی خونه تمیز باشه و لباس همگی مرتب و تمیز 😊😊😊 یه مطلب مهم دیگه اینکه تو ، بچه قبلی هنوز اونقدر بزرگ نشده و لازم رو یاد نگرفته...برای ارتباط گیری بابچه کوچکتر ممکنه از ، و اعمال شاقه 😉 دیگه استفاده کنه چون فکر میکنه باید از تمام اجزای بدنش برا ارتباط استفاده کنه. اینجا ما بجای اینکه سریع به بچه بزنیم باید روش صحیح رو یاد بدیم. http://eitaa.com/joinchat/774570008Ca819f327b9
داشتم به این تصویر نگاه میکردم، یادم افتاد به مثلی که میگه آواز دهل از دور خوش است. من هیچوقت نگفتم ونمیگم که و سخت نیست...نه اینکه میشه گول زدن خودمون و اطرافیان...اینایی هم که میبینید دائم میکنند و فقط به به و چه چه میکنند فقط یکروی قضیه رو نشون میدند. من میگم باید باشیم...واقعیت موجود رو ببینیم و کنیم. بچه دومم تا هفت ماه بخاطر تو بغل بود.شبها نمیخوابید،جوری که ما مجبور میشدیم با ماشین بریم یه دور بزنیم تا خوابش ببره.ازچهار ماهگی رو به بهبود رفت اما تا هفت ماهگی اذیتهاش ادامه داشت. تازه اومدیم یه نفس راحت بکشیم که از یازده ماهگی تب هاش شروع شد.تب که میگم نه تب ساده ها،تببببب ،تب وحشتناک چهل ویک دو درجه...جوری که صورت بچه ، سیاه وقرمز میشد. واین تب دوره ای بود یعنی هرماه یک هفته داشت و من شب تاصبح بالاسرش بیدار میموندم .حتی دکتر به من قرص و آمپول دیازپام داده بود وبهم گفته بود اگه دیدی حالتهای داره بهش دست میده سریع استفاده کن. یاشبهایی که میبینی دیگه خواب بهت غلبه میکنه قرصو تو آب حل کن بده تا سیستم عصبی اش شل بشه و مغزش آسیب نبینه...اما من طاقت میاوردم. همه مدل دارو و تب بر،روش های سنتی و گیاهی،دعای تب و..رو امتحان میکردم اثر نمیکرد یوقتهایی نصف شب میبردمش حموم تا تبش بیفته... واین ماجرا تا دوونیم سالگی ادامه داشت .هزار مدل آزمایش و سونوگرافی اما علتش مشخص نشد و میگفتن اس،دوسه بارم بستری شد ... تا اینکه بردیم تهران یه دکتری تشخیص داد خداخیرش بده ان شالله...کل مدتی که من بیمارستان میرفتم دائما ذهنم درگیر بچه اولم بود ودائم سفارششو میکردم به همسرم . این شب بیداری ها و فعالیتها منو به کل ازخودم غافل کرده بود ،چون تو همین وضعیت دست تنهاهم بودم.تاجاییکه کلیه ام به مشکل برخورده بود و بخاطر کلیه رفتم . من با اینهمه درگیری ذهنی اصلا انتظار شنیدن این جملات رو از دکتر نداشتم... یازده هفته و چهارروز ،دختر به نظر نمیاد😑😑😑 از حالم تواون لحظه نمیگم . منکه میخوردم اما خب اگه تو بخوای داروهم اثر نمیکنه. 🤐🤐🤐 خدایا من دخترمو دوبار توبغلم بردم و بودم.خدایا من شش هفت متر زیر آب رفتم چه کرد بابچه...خدایا بخاطر کلیه ام چقدر دارو خوردم و این فکرا تا آخر بارداری تو ذهنم بود. http://eitaa.com/joinchat/774570008Ca819f327b9
به نام خدا تربیت راحت تر از یه عکسی گذاشتم وخواستم حدس بزنید.نود درصد حدسشون درمورد خواب بود یک نفرگفته بود و یکی دونفرم جوابهای متفاوت داده بودند که دقیق یادم نیست. اما من میخواستم بگم گذشته از سختی های معمول یا شیر_به_شیر ، بدونید که نظر روان شناسها درمورد تعدادبچه حداقل سه بچه اس و نظرجامعه شناسها حداقل چهاربچه و استاد سلطانی هم میگند ماهم باچهاربچه موافقتریم. خیلی هامون میدونیم که معایب تک فرزندی چیه و خیلی هامونم میدونیم که مزایای چندفرزندی چیه. اما من میخوام در مورد مسائل تربیتی بگم که مسائل تربیتی ای که خانواده های تک فرزند باهاش درگیرند خیلی خیلی بیشتره از مسائل ما.و رشدشخصیتی و اجتماعی ای که بچه های ما میکنندهم خیلی خیلی بیشتره. نهایت دغدغه تربیتی ما اینه باهم دعوا نکنند ، حسودی نکنند یاهرچی که اونم مقطعیه و بزرگتر که بشند بارعایت چندتا اصل ساده حله ان شاالله. تازه تو و و نوه های ما همه رو دارند خداروشکر😅😅😅زندگی که فقط امروز فردا نیست...باید آینده نگر بود...چجور قدیم بادست خالی ده تا بچه بزرگ میکردند وهمین الانشم خیلیا باکمترین امکانات چندتابچه دارند...تازه بچه هایی که بارفاه کمتر بزرگ میشند موفقتروخلاق تر هستند... حالا شاید بعضیا بگند بخاطر نوه هامون خودمونو تودرد سر بندازیم ؟نه اول بخاطر خودمون بعد بخاطر بچه هامون و بازم بخاطر خودمون ،فرداروزی که بچه ها میرند، به قولی هرروز ،یکیشون بیاد یه سری بزنه کیف میده..من یه خواهردارم و یه برادر بافاصله سنی زیاد.اگه من نرم خونمون، کس دیگه نیست،تازه میریم آبجیم کلاسه داداشمم مدرسه ،حوصلمونم سرمیره😅😅 اما همسرم شش تا خواهربرادرندبافاصله کم، هرسری میریم خونه مادرشوهرم کلی کیف میکنیم دورهم.بچه هامون باهم بازی میکنند. خواهرا سراغ داداشارو میگیرند.داداشا هوای آجیاشونو دارندواین عالیه. البته بگم که پدرشوهرم خدابیامرز حساس بود رو تربیتشون و براش مهم بود که اینها احترام همدیگه رو داشته باشند .حتی دوست نداشت داداش کوچکه زودتر از بزرگه از در بیاد .خدارحمتش کنه😢 خلاصه به جرات میگم ده درصد مشکلات تربیتی ای که بچه های تک دارند بچه های ماندارند.مثل ، ، ، و و خیلی چیزای دیگه. به شرط تربیت صحیح. من اگر شرایط جسمیم اجازه میداد،ادامه میدادم😊 http://eitaa.com/joinchat/774570008Ca819f327b9
به نام خدا ادامه بحث در خانواده های چند فرزندی هواسرد شده لحافهاشون رو در آوردم یاد قدیما افتادم🤣انقدر لحاف دوست دارند خودشونم کیف کردند چیزهایی که من اینجا می نویسم تجربه ام با بچه ها طبق اطلاعاتی که داشتم و دارم هست . اینها همه نسبی هستند و ممکنه در همه موارد وبرای همه افراد قابل اجرا نباشه . هدف من فقط کمک به مادرهایی هست که وضعیت مشابه من دارند و کسانیکه این مطالب رو دنبال میکنند مخیر هستند که انجام بدند یا نه . طبق اطلاعات و تجربه من بهتره از یک سالگی و یا چهارده ماهگی جای بچه و حتی اتاق بچه جدا بشه ؛ اما مادر باید در دسترس باشه و بچه خیالش راحت بشه که مامان بابا هستند . بچه های ما از شش هفت ماهگی شیر شبشون کم بود و خیلی وقتها تا صبح میخوابیدن . و بعد از یک سالگی هم تقریبا تا صبح میخوابیدن . البته در مواردی که بچه مریض باشه تب داشته باشه ، دندون درمیاره یا هر علت دیگه ، مسلمه که نیاز به مراقبت بیشتر داره و مادر باید پیشش باشه. تا سه سالگی تمرین میشه هر زمان که بچه دوست داشته باشه پیش مادر باشه ، بهتره مادر بره پیش بچه ، تا بچه شرطی نشه به هر بهانه ای بیاد پیش مادر . پس از اینجا به بعد دیگه اصل میشه خواب تو جای خودشون ، و نباید کوتاه اومد . و اگه احساس نیاز کرد میریم آرومش میکنیم تا دوباره بخوابه . البته مایی که بچه هامون پشت سر هم بودن این رفت و آمدها برامون سخت تر بود و هست اما بعد از بچه اول . دومی و سومی و چهارمی به سبب حضور بقیه خیالشون راحته و میگیرند میخوابند 😅 در مورد اتاق خواب و ترس های موهوم و بهانه ها در ادامه صحبت میکنیم ان شاءالله. شب خوش. http://eitaa.com/joinchat/774570008Ca819f327b9
به نام خدا از پوشک گرفتن روز اول دومی که پوشک پسرمو باز کردم ، اصلا انگار نه انگار😅😅 روز اول که اصلا متوجه جیش کردنشم نمی شد. جوری که پدرش میگفتن، آقا این بچه زوده براش نگیر، من قراره پوشک بخرم ، میخرم😂 روز دومم تا بعدازظهر همون جور بود.. مائده هفت ماهه بود.دو روز تعطیلی بود پدرشون خونه بودند. هر سری که کارشو میکرد من فقط بهش می گفتم همونجا وایسا😊 بعد یه دستمال میزاشتم که بعدا آب کشی کنیم. و آروم بدون سرزنش و غر و نق میبردم دستشویی ومیگفتم جیش و پی پی تو دستشویی... خلاصه روز سوم بهتر شد . حداقل وقتی جیش میکرد دیگه راه نمیرفت😅 من تو اون سه روز ساعتهاشو یادداشت میکردم که ریتم دفعش دستم بیاد. و وقتی نزدیک به وقتش میشد میبردم دستشویی. تو دستشویی برنامه ها داشتیمااااا چندتا شکلات و بسته های خیلی کوچک خوراکی که خودم بسته بندی کرده بودم مثل پفیلا.مثل برگه زرد آلو . لواشک... چسبونده بودم دم در دستشویی در ارتفاعات بالا دست😅😅 دو تا ماژیک وایتبردم گذاشته بودم تو دستشویی براش قصه تصویری می گفتم... و مرحله به مرحله می کشیدم یجوری که از روز سوم چهارم خودش دیگه قصه گو شده بود. خلاصه حالا دیگه پدرشون نبود ومن مجبور بودم مائده رو جلو در دستشویی سرگرم کنم.البته بیشتر از پنج دقیقه هفت دقیقه بیشتر نمونید تو دستشویی. فرض کنید وقتی میخواستم مائده رو از پوشک بگیرم صادق نو پا بود فاطمه رو بادار بودم یه اوضاعی داشتم پنج نفری می رفتیم دستشویی پیک نیک😂🤣 خلاصه، مطلب مهمی که میخواستم بگم اینکه ، بعضی ها یجوری محافظت میکنند . شورت آموزشی میپوشونند که بچه متوجه هیچ تغییری نمیشه تجربه من ثابت کرده تا وقتی که بچه خودشو خیس نبینه متوجه موضوع نمیشه ... شورت آموزشی هم نگه دارید برا جاهای ضروری. تا یه مدت مهمونی نرید ، یا خونه افرادی که حساس هستند ادامه دارد http://eitaa.com/joinchat/774570008Ca819f327b9