#نور_دیده
#امام_و_کودکان
📃 در زمــان حیـات پـــربار حضــرت امام
خمینی(س) بسیاری ازخصوصیات فردی،
جنــبه های عاطــفی و روحیــات اجتـماعی
ایـــشان کمـــتر در گـــفتــه ها و نوشـــته هـا
مطرح شده است.
📚 هــمــگان، بیــشـــتر امام را به عنـوان
مـرجــع دیــنــی و فقـــیه والا مقـــام و یــک
سیاستــمدار دینی می شناسند تا عــارفی
بزرگ یا مربی اخــلاق، حال آنکه به گـفته
یادگار امام « کــسانی که با زندگی و سـیر
نهضت حضرت امام آشـنایی دارند به این
نکته واقــفند که امام بیـش از آن که یـک
سیاستمدار قاطع و انقلابی باشد و پیش
از آنکه بعنوان مرجعـی عام زعامت دینـی
و مرجــعیت را مـعـــنایی تازه بـخـشــد یـک
مربی بزرگ و معلمی نمونه بود.»
تربیت در اندیشه امام به عنوان یک مربی
انسان ساز از ارزش و جایگاه والا برخوردار
است.
حضرت امام در عرصه تربیت تنها به بیان
رهنمودهای تربیتی واخلاقی بسنده نکرده
و در میــدان عمل یا هــمان سبــک عرفــان
عملیشــان قـــبل از آنکه آرا و اندیشــه های
خویــش را به دیگــران توصیه کنند خود به
کار بسته اند.
در این میان نکات بسیار آموزنده و تربیتی
فراوانی در رفتاراجتماعی و خانوادگی امام
وجود دارد که می تواند ما را با معـیارهای
تربـیتی مورد نظر امام و درک شیــوه های
رفتاری ایشان آشنا سازد.
╔༻🍃🌸🍃༺
🆔https://eitaa.com/khanevadeh_mahdavy
#نور_دیده
#امام_و_کودکان
🌹یکی از ابعادتربیتی حضرت امــام
(ره) نحـــوه رفـــتار و برخــورد ایشان با
کـــودکان و نــــوجـوانان مــــی باشـد.
😊 ایشان علاوه بر اینکه همیشه با
چهره ای خندان و دستانی مهربان از
کودکان استقبال می کردند نسـبت به
تربیت صحـیح آنان حــساس و دقـیق
بودند و خانواده ها را به تربـیت سـالم
و الهی فرزندان دعوت میکردند؛ که از
لابلای سخنان گهربار و نیز سیره عملی
ایشان می توان در این زمینه به نکات
بــســـیار آمـــوزنـــده ای دســـت یافـــت.
امام در برخوردهای خصوصی با افراد،
به خصوص کودکان،عواطف خودشان
را خیلی روشن و مشخص و در کمال
محبت نشان می دادند.
وقتـی کودکی با والـــدینـــش نزد ایشان
می آمد، در درجــه نخــست به او توجـه
می کردند و محـبت خودشــان را نشـان
می دادند که از علائم این ابراز محبت،
گرفتن دست بچه ها میان دستانشـان
و زدن روی دســــت و یــا لمـــس کـــردن
گونه های آنها بود.
╔༻🍃🌸🍃༺
🆔https://eitaa.com/khanevadeh_mahdavy
#نور_دیده
#امام_و_کودکان
📿امام همیشه سعی می کردند که در
خانواده مهربانترین چهـره برای ما باشند.
با وجود اینکه همه ما نزدیکتر از امام به
خود داشتـــیم ماننــد پــدر، مادر، بـرادر و
خواهـــر؛ اما امـــام یک کانــــون رحمـت و
عاطفه و برای همۀ ما ملجأ و پناه بودند
و ما احساس می کـردیم ایشان از هــمه
به ما نزدیکتر و مهربانتر است.
🎙 علی اشراقی نوه امام
🧒🏻 بچه ها در حضــور امام بســیار آزاد
بودنـد و تا وقـــتی امام حضـــور داشــتند
وسعت عملشان بیشتر از زمانی بود که
ایشان نبودند چــون فـکر می کردند یک
حامی دارند و اگر عمــل نادرسـتی انجام
بدهند، ما به احترام امام اعتراض نمی
کنیم.
در نتیجه وقتی امام مـی آمدند به جای
اینکه بچه ها یک مقــدار آرامتر باشــند،
فکر می کردند که حالا هر کاری دلشان
بخواهد می توانند بکنند.
🎙فرشته اعرابی نوه امام
╔༻🍃🌸🍃༺
🆔https://eitaa.com/khanevadeh_mahdavy
#نور_دیده
#امام_و_کودکان
🔲 امام نســبت به همه کودکان توجه
خاصی داشتند اگر در حسـینیه بچــه ای
گریه می کرد،وقتی به خانه می آمـدند به
شدت اظهار ناراحتی می کردند که:اینها،
بچه های کوچک را در هوای گرم یا سرد
می آورند و من حواسم پیش بچه ها می
رود و می خواهـم مطالــبم را زود تمــام
بکنم که آنها اذیت نشوند.
🔘 زمانی که ملاقاتهای حضرت امام در
قم قطـــع شد؛ ایشـــان روزهـــا به باغــچـه
مرحوم اشراقی می رفتنـد و غروب هم به
خانه ایشان در دورِ شهر می آمدند.
در مسیر،کودکان دنبال ماشین امام می دویدند.بچه ای هر روز سر راه می نشست
و ماشین حضرت امام را که مــی دید، به
دنـبال ماشـــین مـــی دوید. یک روز امـــام
فرمودندماشین متوقف شود و آن کودک
خردسال را نوازش کردند.
یک روز برای انجام کاری به داخل منزل
امام رفتم،دیدم امام با علی جلوی ایوان
نشسته اند و برنامه کودک را از تلویزیون
نگاه میکنند. من تعجب کردم که رهبری
بنشــیند و با مهـــربانی با یک بچه برنامۀ
کودک را نگاه کنند.
🎙غلامرضا اکبری (پاسدار)
╔༻🍃🌸🍃༺
🆔https://eitaa.com/khanevadeh_mahdavy
#نور_دیده
#امام_و_کودکان
💫 یک روز با علی به باغی رفتیم. یکی از محافظان، دختری داشت، علی به زور گفت: باید او را ببریمش پهلوی امام، سپس او را پیش امام برد. وقت ناهار بود. امام به علی گفت: دوستت را بنشان می خواهیم ناهار بخوریم. با هم نشستند تا ناهار بخورند. ما دو سه دفعه رفتیم که بچه را بیاوریم که مزاحم امام نباشد، ایشان گفتند: نه بگذارید ناهارش را بخورد. بعد که ناهارش را خورد، رفتیم و بچه را آوردیم. امام پانصد تومان هم به او هدیه داده بودند. امام با بچه ها بسیار الفت داشتند و مهربان بودند، تنها با علی این طور نبودند، بلکه همه بچه ها را دوست داشتند.
🎙حجه الاسلام ثقفی برادرهمسرامام
🌷 در آن زمان که من کودکی بیش نبودم، حضرت امام جذبه و وقار خاصی داشتند. به عنوان نمونه ما هیچ گاه نمی توانستیم مستقیم به چشمان آن حضرت نگاه کنیم و قدرت نظر انداختن مستقیم به چشمهای آن وجود مبارک را نداشتیم. از سر و صدای شاگردان امام که در حال عبور معظمٌ له از کوچه، از ایشان سؤال می کردند، متوجه حضور امام می شدیم. چنانچه در کوچه مشغول بازی یا صحبت بودیم، صحبت و بازی خود را قطع می کردیم و در گوشه ای می ایستادیم و وقتی که امام به ما می رسیدند، سلام می دادیم. علیرغم آن حالت پرخاش و ستیزی که با دستگاه حکومتی وقت داشتند و علیرغم درگیریها و مشکلات روزمره، هرگز به یاد ندارم که سلام یکی از بچه ها بدون جواب مانده باشد. امام به صورت تک تک بچه ها نظر می انداختند و در حالی که تبسمی بر لبانشان بود، پاسخ سلام همگی را می دادند.
🎙عیسی جعفری خادم امام
╔༻🍃🌸🍃༺
🆔https://eitaa.com/khanevadeh_mahdavy
#نور_دیده
#امام_و_کودکان
🔹در ملاقاتی که با امام داشتیـم، یـکـی
از کودکـان تا امـام را دید از همیـن پایـیـن
کـه ایسـتــاده بـود بـا صــدای خـیـلـی بـلـنــد
گفـت: امـام خمینـی، سلـــ👋🏻ــام.
امـام لبـخـنـد☺️ زدنـد. ایشـان کـه تبـسـم
کردند، مـن آن کـودک👶🏻 را بلنـد کـردم و
آقـا دسـت بـه سـر و صـورتـش کشیـدنـد و
او هم دست امـام را بـوسـیـد.
🔮امـام بـه بچـه های کـوچـک🧒🏻خیـلـی
تـوجــه مـی کــردنــد و بـا آنــهـــا بــه گــرمـــی
برخـورد می کـردنـد.
🌀وقتی بچـه بودیم،گـاهی اوقات شبهــا
در منـزل🏠 امـام مـی خـوابـیـدیـم 💤 و
آن شبـهـا حـال و هــوای خـاص خـودش را
داشـت.
☀️صبحهـا امـام داخـل حیـاط می آمـدنـد
که قـدم بزنند، مـا هم گـوش بـه زنـگ📞
بـودیـم، امـام کـه وارد حیـاط مـی شــدنــد،
فــوری مـی دویــدیــم پــهـلـــوی ایــشــــان و
دسـتـمـان را بـه کـمــرمـان مـی زدیـــم و بــا
ایشـان قـدم مـی زدیـم. مــا بـچـه هـای پـر
شـر و شوری بودیـم ولـی وقتـی با ایشــان
قـدم می زدیم، خیلی آرام بودیم و خیـلـی
هم به مـا خـوش🤩 می گـذشـت.
🌷امام هنگامی که در نجف 🕌بودنـد،
گـاهـی بیـرون می رفتـنـد و بر می گشتـنـد
و با یک ذوق و شوقی😍می گفتنـد: یـک
بـچـه ای را دیـدم که ایـن جـوری بـود بـا او
خــنــدیــدم ، دســت روی ســر و صــورتــش
کشیـدم. یک بچــه ای که وضـع ظـاهــرش
نظافتی نـداشت ، با اینکـه امـام خودشـان
خیـلـی نـظیـف و تمیز بودنـد، و یک بـچـــه
کثیف خیلی روی ایشـــان نمی تواند تأثیـر
بـگـذارد. ولـی امــام آن طـور از او تـعـریــف
می کـردنـد و با یک 🤩ذوقـی می گفـتـنـد
که مثـلاً دستی به سر او کشیـده بودند.به
نـظـرم مـی آمـد کـه مـثـلاً چـه چـیــزی از آن
کودک می تواند برای امام جالب باشد.این
برای من جالب بود که محبت ایشان روی
چه مبنـایی است.بعد حس کـردم که ایـن
محبت مبنا دارد، بـرای اینکه ایـن بچـه ها
به فطرت خودشان نزدیکتر هستند، اینهـا
بـه خدا نـزدیکتر هستنـد و خـداخواهـی در
همه آنها مشترک است بدون اینکه هـنوز
جایگزینش کرده باشندوهنوز کس دیگری
را در مقـابلش گذاشته باشنـد؛و می دیدم
کـه امــام بـرای مـحبت و عاطـفـه یک مبـنـا
دارنـــد ، و آن مبـنــا بــر می گــردد بـه اصــل
باورشان که خــدا بـاوری بـاشــد.
╔༻🍃🌸🍃༺
🆔https://eitaa.com/khanevadeh_mahdavy