✨✨✨
🌐ﺗﻨﺪﯾﺴﯽ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﻓﻨﻼﻧﺪ ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮﺍﻥ:
« ﺑﺨﻮﺍﻥ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻥ ﻫﺴﺘﯽ »
🔰ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺭﻣﺰ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﻣﻠﺖ ﻫﺎ ﻭ ﺗﺮﻗﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺳﺖ ...
✨✨✨
🔸خانواده مطلوب
http://eitaa.com/joinchat/1218379824C673bf45809
🔔📃 ذهنتان را با سکوت تغذیه کنید
🔸اختصاص دادن زمانی برای سكوت، سیستم عصبی را ترمیم میکند، به پایداری انرژی کمک کرده و ذهن ما را برای سازگاری و پاسخگویی بیشتر نسبت به محیط اطرافمان عادت میدهد.
🔹اما ایجاد سکوت فقط به معنای رهايی لحظهای از حواس پرتی های شبكه هاي اجتماعی و گفتگوهای خانوادگی نیست؛ سکوت پایدار واقعی یعنی سكوتی که منجر به تفکر روشن و خلاق می شود كه هم درون و هم بیرونتان را آرام تر میکند.
🔹با دانستن این مطلب، چرا از این مسئله در زندگی روزمره خود استفاده نکنیم؟ در اینجا به چند راه حل اشاره می شود:
1⃣ جلسات را با پنج دقیقه سکوت پیش از آن آغاز کنید. با تمرین مراقبه و تفكر در سکوت، ذهن خود را بازیابی کنید.
2⃣ يك بعد از ظهر ساكت را در طبیعت بگذرانید. تلفن خود را در خانه بگذارید و چند ساعتی را به تنهایی پیاده روی کنید.
3⃣ روزهی رسانه بگيريد. ایمیل (یا برنامههای رسانه جمعی) خود را برای چند ساعت در روز و يا حتی كل روز خاموش کنید یا سعی کنید روزهی اخبار و سرگرمی بگیرید.
🔸خانواده مطلوب
http://eitaa.com/joinchat/1218379824C673bf45809
#حدیث
🔰امام رضا علیه السلام:
"از نشانه های فهم عمیق و درست، بردباری، دانش و سکوت است.
سکوت دری از درهای رحمت است. سکوت محبت میآورد و راهنمای هر خیری است."
📚کافی ، ج۲ ، ص۱۱۳
🔸خانواده مطلوب
http://eitaa.com/joinchat/1218379824C673bf45809
🔔📃 ریتم صفر
■در سال ۱۹۷۴، مارینا آبراموویچ یک اجرای هنری به مفهوم مدرن داشت: او اعلام کرده بود که در طی اجرای ۶ ساعته، مانند یک شیء بی حرکت و بدون هر گونه واکنش خواهد بود.
□در این مدت شرکت کنندگان اجازه داشتند هر کاری می خواهند با او بکنند و حتی از ۷۲ وسیله ای که آبراموویچ روی میز استودیو گذاشته بود هم استفاده نمایند.این اجرا «ریتم ِ صفر» نام داشت.
●روی میز، یادداشت زیر به چشم میخورد: ۷۲ وسیله روی میز است که هر طور دوست داشتید می توانید آنها را روی من بکار ببرید.
○تعهد: من برای مدت ۶ ساعت صرفاً یک شیء خواهم بود و مسوولیت هر نوع عواقبی را بر عهده می گیرم. ۶ ساعت از ۸ شب تا ۲ صبح می باشد.
🔻روی میز هم ادوات لذت مانند پر، دستمالهای ابریشمی، گل، آب و … بود و هم ابزار شکنجه: چاقو، تیغ، زنجیر، سیم… و حتی یک اسلحه ی پُر!
□در ابتدای کار همه رودربایستی داشتند. یک نفر نزدیک شد و او را با گلها آراست. یک نفر دیگر او را با سیم به یک شیئ دیگر بست، دیگری قلقلکش داد…
●کمی بعد او را بلند کردند و جایش را تغییر دادند! کم کم زنجیرها را بکار گرفتند، به او آب پاشیدند و وقتی دیدند واکنشی نشان نمیدهد رفتارها حالت تهاجمیتر گرفت.
🔻منتقد هنری، توماس مک اویلی، که در این آزمایش شرکت کرده بود به خاطر میآورد که چگونه رفتار مردم رفته رفته، خشن و خشنتر شد.
«اولش ملایم بود، یک نفر او را چرخاند، یکی دیگر بازوهایش را بالا برد… …»
👈مردی جلو آمد و با تیغ ریش تراشی که برداشته بود گردن او را مجروح کرد و مردی دیگر خارهای گل را روی شکم آبراموویچ کشید. یک نفر تفنگ را به دستش داد و دستش را تا بالای گیجگاهش برد. یک نفر دیگر آمد تفنگ را گرفت و از پنجره به بیرون پرت کرد.
□با این آزمایش آبراموویچ نشان داد که اگر شرایط برای افرادی که به خشونت گرایش دارند مهیا باشد، به چه راحتی و با چه سرعتی آن را اعمال میکنند.
□بعد از پایان ۶ ساعت آزمایش، آبراموویچ در سالن استودیو به راه افتاد و از مقابل دستیاران و بازدیدکنندگان گذشت. همه از نگاه کردن به صورت او اجتناب میکردند.
بازدید کنندگان هم آنقدر عادی رفتار می کردند که انگار اصلاً از خشونتی که دمی پیش به خرج داده بودند و اینکه چگونه از آزار و حمله به او لذت برده بودند چیزی در خاطرشان نمانده.
🔻این اثر نکته ای دهشتناک را در باب وجود بشر آشکار میکند. به ما نشان میدهد که اگر شرایط مناسب باشد، یک انسان با چه سرعت و به چه آسانی میتواند به همنوع خود آسیب برساند، به چه سادگی میشود از شخصی که از خود دفاع نمیکند یا نمیجنگد بهرهکشی کرد و این که اگر بسترش فراهم باشد اکثریت افراد به ظاهر «نرمال» جامعه می توانند در چشم برهم زدنی به موجودی حقیقتاً وحشی و خشن تبدیل شوند.
○مارینا بعدها اعلام کرد که وقتی که شب به هتل خود برگشته بود، دید که یک دسته از موهایش در عرض چند ساعت سفید شده بود. خودداری و عدم واکنش او چنین هزینهای به او تحمیل کرده بود. مارينا آبراموويچ و آزمایش ريتم صفر به ما ياد ميدهد كه وقتي منفعل باشيد هم خودتان نابود ميشويد و هم بخش نابودگر ديگران را بيدار مي كنيد.
🔻وقتي منفعل باشید آدم ها وحشي ميشوند، زورگو ميشوند، اخلاق و شأن انساني شما را ديگر هر کسی محترم نمي شمارد و امیال و عقده و غده هایی که درونش وجود دارد مجال ابراز وجود پیدا کرده و خود نمایی میکند!
🔰 «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون» نباید ظلم كنید و نباید بگذارید به شما ظلم بشود.
🔸خانواده مطلوب
http://eitaa.com/joinchat/1218379824C673bf45809
✨✨✨
موفقیت اتفاقی است که
در انتها رخ می دهد نه در ابتدا
آنهایی که انتظار دارند ازهمان ابتدا
موفقیت آنها تضمین شود
معنای موفقیت را نمی دانند.
✨✨✨
🔸خانواده مطلوب
http://eitaa.com/joinchat/1218379824C673bf45809
🔔📃 مثالی از سبک زندگی رهبران بزرگ
ﭘﺴﺮ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ:
ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺲ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﺍﺷﺖ،
ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ ﮔﻔﺖ:
ﺳﺎﻋﺖ 5 ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻫﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ ...
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺻﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻡ و ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﮐﺮﺩﻡ ؛ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺩﻡ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻤﺎ ﺭﻓﺘﻢ، ﺳﺎﻋﺖ 5:30 ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺑﺮﻭﻡ!ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺳﺎﻋﺖ 6:00 ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ! ﭘﺪﺭ ﺑﺎ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺩﯾﺮ ﮐﺮﺩﯼ؟
ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻤﺎﻧﻢ!
ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻪ ﻗﺒﻼ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ:
"ﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻣﻦ ﺣﺘﻤﺎ ﻧﻘﺼﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺑاعث شده است به من دروغ بگویی!
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﻧﻘﺺ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
ﺍﯾﻦ ﻫﺠﺪﻩ ﻣﺎﯾﻞ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ باره ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ...!
ﻣﺪﺕ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﻧﯿﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺍﺗﻮمبیل ﻣﯽ ﺭﺍﻧﺪﻡ ﻭ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺑﻮﺩ، ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ!
ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮﯾﻢ ؛ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﻋﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﭘﺪﺭﻡ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ 80 ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﯾﺸﻢ!
🔸خانواده مطلوب
http://eitaa.com/joinchat/1218379824C673bf45809
🔔📃 راه آهن سری، ایستگاه اول!
🔰زمانی در آمریکا یک راه آهن سری وجود داشت. در گذشته برده داری در آمریکا رایج بود، زن سیاهپوستی بنام هاریت توبمن که خودش یک برده فراری بود به همراه چند سیاه پوست و سفیدپوست! که می خواستند جهان بهتری را رقم بزنند، گروهی مخفی راه انداختد بنام خط نجات یا راه آهن سری. خط نجات بردگان سیاهپوست را فراری میداد و مخفیانه بسوی ایالات شمالی میبرد که در آنجا برده داری نبود.
□عملیات نجات بردگان بسیار سخت بود و اگر لو می رفت، تمامی افراد دستگیر و تیرباران می شدند. سالها بعد از هاریت پرسیدند سخت ترین بخش عملیات نجات بردگان چه بود؟ هاریت توبمن عمیقاً به فکر فرو رفت و جوابی داد که بسیار تکان دهنده بود. سخت بودن انتقال فراریان، ترس از لو رفتن عملیات به خاطر جاسوسی، دشواری یافتن مخفیگاه و حتی منابع مالی هیچ کدام از مواردی نبودند که او به آن ها اشاره کرده.
●پاسخ او چیز دیگری بود: «قانع کردن یک برده به اینکه تو برده نیستی و باید آزاد باشی» سخت ترین قسمت ماجرا بود.
🔻تحلیل و تجویز راهبردی:
من فکر می کنم ما هم مشکل مشترکی با آن بردگان داریم. بیشتر توضیح می دهم. زندان های ذهنی بسیار بدتر از زندان های عینی هستند. چه چیزی باعث می شود که ما باور کنیم که برده هستیم، برده به به دنیا می آییم و برده از دنیا می رویم. دلایل متعددی وجود دارد اما یک نکته در این میان مهم است و در جامعه امروز بسیار مهم تر: زندان زبان!
■چهارچوب زبانی باعث می شود که ما در گفتگوهای درونی که با خودمان داریم یا گفتگوهای بیرونی که با دیگران داریم به جای اتکا به سه بنیان عقلانیت: یعنی توجه به شواهد و آمار، مقایسه افکار و استدلال منطقی، اسیر چهارچوب های زبانی بشویم و به جای آن سه، سه چیز دیگر جایگزین شود: ضرب المثل ها، تکیه کلامها و اصطلاحات. یعنی به جای آن که استدلال منطقی با چند جمله کوتاه پرونده همه چیز را در چند ثانیه می بندیم. ممکن است باورش سخت باشد چندین مثال را با هم مرور کنیم.
□تا می آییم بگوییم که باید این سیستم را درست کرد. یک نفر در جمع پیدا می شود و فقط با این یک جمله که «خانه از پاي بست ويران است» پرونده مساله را در کسری از ثانیه می بندد. آیا شواهد، مدارک، مقایسه، استدلالی در این جمله می بینید؟ نه! ولی همین ضرب المثل ساده کل فضا را به نفع بردگی (ماندن در وضعیت موجود) مسموم می کند.
●حالا اگر شما بیایید و بگویید که برای آن پای بستی که ویران است نیز برنامه جامع دارید و می توانید نظام کلان را نیز بهبود بدهید، دوباره یکی از جمع ناپخته فقط با یک جمله رشته شما را پنبه می کند: «سنگ بزرگ علامت نزدن است».
○وقتی صحبت از استفاده از فرصت هایی است که ممکن است هر ده سال یکبار رخ می دهند و می گویید که سریع باید به این فرصت پرداخت، فقط کافیست یک نفر بگوید: نبايد بي گدار به آب زد.
□وقتی می خواهید دیگران را ترغیب کنید که در سرنوشت محله/دانشگاه/شهر/استان/کشورشان مشارکت کنند و فقط نظاره گر اوضاع نباشند، یک تکیه کلام ساده تمام استدلال شما را از هم می پاشد: ما نه سر پیازیم و نه ته پیاز.
●چیزی که مساله شما را سخت تر می کند، این است که کسانی که از چنین دستبندهای زبانی (ضرب المثل ها و تکیه کلام های ناامیدکننده) استفاده می کنند معمولا چنان با اعتماد به نفس و از سر تجربه چهل ساله صحبت می کنند که شما باید ۳ ساعت حرف بزنید تا آن حرف مسموم، احیاناً رفع سوء اثر بشود.
○چه باید کرد؟ متاسفانه ادبیات ما پر است از این تکیه کلام ها و ضرب المثل هایی که در نهایت ما را به بردگی، پذیرش وضعیت موجود، در جا زدن و در جا ماندن می کشاند. زبان ما می تواند به مثابه یک زندان عمل کند.
۱. یک هفته روی واژه ها و تکیه کلام های خود متمرکز شویم و بررسی کنیم ببنیم چهارچوب های زبانی ما به سمت اقدام، کنش، تغییر، فرار و مبارزه است یا انفعال، تسلیم و بردگی.
۲. جواب کسانی که عقلانیت در گفتار ندارند و صرفا مبتنی بر ضربالمثلهای منفی جلوی هر گونه تغییری را می گیرند، استدلال منطقی نیست بلکه باید با اسلحه خودشان به جنگ آنان رفت. تکیه کلام های مثبت در زبان ما کم نیستند، نمونه اش آب که یک جا بماند می گندد و از تو حرکت از خدا برکت.
■ممکن است با خود بگویید حالا من یک نفر هم این دو پیشنهاد را اجرا کردم. با یک گل که بهار نمی شود. می بینید! شما باز هم در دام زندان زبان افتادید. اگر می خواهید از طریق راه آهن سری فرار کنید باید به ایستگاه اول آن بروید و آن ایستگاه شاید تغییر دادن چارچوب های فکری و زبانی ما باشد.
🔸خانواده مطلوب
http://eitaa.com/joinchat/1218379824C673bf45809
✨✨✨
Don't shrink your goal.
Increase your effort...
هدفت رو کوچیک نکن. تلاشت رو بیشتر کن.
✨✨✨
🔸خانواده مطلوب
http://eitaa.com/joinchat/1218379824C673bf45809
🔔📃 اثر پیگمالیون
🔰"تفاوت یک «بانو» و «دختر خدمتکار» در رفتار آنها نیست؛ در این است که چگونه با آنها رفتار می شود. من برای پروفسور یک خدمتکار هستم چون او با من مثل یک خدمتکار رفتار می کند ولی می توانم برای تو یک بانو باشم چون تو همواره با من مثل یک بانو رفتار می کنی!"
این، بخشی از نمایشنامه "پیگمالیون" است، اثر برنارد شاو.
📚 پیگمالیون چیست؟ این افسانه یونانی است: پیگمالیون، مجسمه سازی از قبرس بود و مخالف سرسخت زنان؛ او با خود عهد کرده بود که سمت هیچ زنی نرود. پیگمالیون یک بار مجسمه ای از پیکر یک زن را تراشید. مجسمه چنان زیبا از آب درآمد که تا آن زمان هیچ زن زنده و هیچ مجسمه ای بدان اندازه دلفریب نبود؛ به حدی زیبا بود که نمی شد چیزی بر زیبایی اش افزود. پیگمالیون عاشق مجسمه زیبا شد و مدام به او عشق ورزید و چنان علاقه اش را ابزار کرد و مهر ورزید که سرانجام، مجسمه جان گرفت و آن دو باهم ازدواج کردند.
🔻"اثر پیگمالیون" امروز یک اصطلاح روان شناسی است که می گوید: انسان ها تمایل دارند در نظر دیگران توانمند جلوه کنند و انتظاراتی که از آنها می رود را برآورده سازند. به عبارت دیگر، هر انسانی دوست دارد تصویری که دیگران از او در ذهن دارند، مثبت و توانمند باشد. مثلاً یک دانش آموز می خواهد معلم اش او را دانش آموزی باهوش بداند یا یک کارمند می خواهد مدیرش او را به عنوان فردی کوشا و وظیفه شناس بشناسد.
🔻پیگمالیون در مدیریت، مختصر و مفیدش این است: یک مدیر باید ابتدا از توانمندی های هر کدام از کارمندانش آگاه شود و را به رسمیت بشناسد و براساس این شناخت، تصویری مثبت و توانمند از آنها داشته باشد. سپس آن تصویر را (با کلام یا رفتار) به کارمندانش منتقل کند.
🔹مثلاً خطاب به کارمند الف بگوید: من تو را انسان پرتلاشی می دانم که همیشه از عهده وظایفت بر می آیی. اگر دیگران فقط می توانند هر روز با ۲۰ مشتری تماس بگیرند و میزان رضایت آنها را بسنجند و رضایت مشتریان ناراضی را جلب کنند، با شناختی که از تو و توانمندی ها و روابط عمومی منحصر بفردت دارم، تو می توانی با ۲۵ نفر تماس بگیری و افراد بیشتری را از خدمات شرکت راضی کنی.
🔻آنچه در ذهن این کارمند بر اساس اثر پیگمالیون شکل می گیرد این است: مدیر من، مرا فردی توانمند شناخته است؛ من نباید کاری کنم که این دیدگاه مثبت، منفی شود. من باید کاری کنم که این دیدگاه بماند و تقویت هم بشود.
●برعکس اگر مدیری کارمندانش یک مشت افراد نادان و بی عرضه بداند و مدام به آنها سرکوفت بزند، حس ناتوانی را به آنها منتقل کند. چنین مدیری در واقع با دست خود راندمان کاری مجموعه تحت مدیریت اش را کاهش می دهد. در واقع اثر پیگمالیون یک شمشیر دولبه است که می تواند افراد را به سمت بروز استعداد و توانمندی هایشان سوق دهد یا آنها را منفعل و بی عمل کند.
🔻در سال ۱۹۶۵ روان شناسی به نام "روبرت روزنتال" در مدرسه ای در کالیفرنیا، اثر پیگمالیون را به آزمایش گذاشت. او در این آزمایش، دو گروه دانش آموز را به طور کاملا تصادفی انتخاب کرد و از آنها تست هوش گرفت. نتایج هر دو گروه مشابه هم بود ولی روزنتال نتیجه را طور دیگری به معلمان گزارش کرد. او به معلمان گفت که گروه اول نمرات بهتری گرفتند و بهره هوشی بالاتری نسبت به گروه دوم دارند.
■از آن پس، معلمان ناخودآگاه با گروه اول مانند یک گروه واقعاً تیزهوش رفتار کردند و با دانش آموزان گروه دوم، رفتاری عادی داشتند. نتیجه این بود: در پایان سال، دانش آموزان گروه اول، واقعاً نمرات بهتری گرفتند چون با آنها مثل دانش آموزان باهوش رفتار شده بود؛ نگرش مثبت معلمان به این گروه و رفتارهای تأیید آمیز با دانش اموزان گروه اول، کار خودش را کرده بود.
🔻اثر پیگمالیون، نه فقط در مدیریت که در همه عرصه ها، از روابط شخصی گرفته تا تربیت فرزندان و ... کاربرد دارد. آن را هوشمندانه به کار گیرید و از نتایج اش شگفت زده شوید.
●راستی! در پایان نمایشنامه برنارد شاو، آن دختر خدمتکار، تبدیل به یک بانوی متشخص می شود چون پروفسور، رفتاری در شأن یک بانو با او در پیش گرفت.
🔸خانواده مطلوب
http://eitaa.com/joinchat/1218379824C673bf45809
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨✨✨
بگذار بگویند و بگویند و بگویند،
بگذار ببرند و بدوزند و بپوشند،
تو بخند، گوش بده، خیره بمان، هیچ مگو...
✨✨✨
🔸خانواده مطلوب
http://eitaa.com/joinchat/1218379824C673bf45809
🔔📃 چگونه قدرت تحمل اشتباه را در خودمان افزایش دهیم؟
🔸از اشتباه کردن نترسید، اشتباهات خود را قبول کنید و از آنها پند بگیرید. بدترین کار در رابطه با اشتباهات این است که سعی کنیم به هر طریقی از وقوع آنها جلوگیری کنیم. زندگی، امتحانی سراسر از آزمونوخطا است و ما نمیتوانیم بدون اشتباه کردن پیشرفت کنیم.
🔸یکی از بزرگان علم گفته است: "زندگیای که صرف اشتباه کردن شود نه تنها شرافتمندانهتر بلکه مفیدتر از زندگی است که صرف انجام هیچ کاری نمیشود."
🔸مردم در برخورد با اشتباههایشان دو نوع عکسالعمل نشان میدهند یا آنها را نادیده میگیرند و یا اینکه از اشتباهت خود پند میگیرند. مطالعات نشان میدهند افرادی که منعطفتر فکر میکنند، اشتباهات را مانند یک هشدار بیدارکننده میبینند. آنها با خود میگویند «اگر اوضاع سخت بشه بیشتر تلاش میکنم.» آنها برای حل مشکلات با تلاش کردن سعی دارند راهحل را پیدا کنند.
◀️ 5 قدم برای افزایش تحمل اشتباهتان
1️⃣ رویکرد آزمونوخطا را در آغوش بگیرید.
اغلب افراد در محل کار از اشتباه کردن میترسند. آنها از اینکه به اشتباه خود اعتراف کنند احساس شرمندگی میکنند. رهبران نیز نمیخواهند ضعیف به نظر بیایند و به همین دلیل قاطعانه بر این عقیدهاند که از هر گونه خطا و اشتباهی به دور هستند و به همین دلیل از کاوش و کشف کردن دست میکشند. همانطور که آلبرت انیشتین گفت:
"تنها راه برای این که هیچوقت اشتباه نکنیم این است که هیچ وقت ایده جدیدی نداشته باشیم."
2️⃣ صاحب اشتباهات خود باشید.
بسیاری سعی میکنند اشتباهات خود را پنهان کنند و هنگام مواجهه با خطا احساس ویرانی میکنند. گردن گرفتن اشتباهاتتان تحمل شمارا بیشتر خواهد کرد. این یادآوری که هیچکس کامل نیست باعث میشود تا شما نسبت به خود و دیگران مهربانتر باشید.
اگر شما مربی هستید، اشتباهاتتان را همراه با دیگر اعضای تیم جشن بگیرید. این امر نه تنها عقده خدایی را خنثی میکند بلکه به دیگر اعضای مجموعه نیز کمک میکند تا به خطاهایشان پی ببرند. تا زمانی که به اشتباه خود اعتراف نکردهاید نمیتوانید یاد بگیرید. کمالگرایی دشمن نوآوری و رشد شخصی است.
3️⃣ اشتباهات خود را بازنگری کنید.
همه اشتباه میکنند حتی اگر به اشتباه خود پی نبرند. کسانی که تحمل اشتباه را ندارند به جای روبهرو شدن با آن به خودشان دروغ میگویند اما وقتی شما اشتباهاتتان را مانند درسی در نظر بگیرید آنها به فرصتی برای رشد شما تبدیل میشوند.
میتوان دو نوع طرز فکر داشت: شما میتوانید یا اشتباهاتتان را نادیده بگیرید یا از آنها درس بگیرید.
4️⃣ بر روی اشتباه برچسب بزنید نه روی خودتان
بدترین بخش اشتباه کردن، خطایی که صورت گرفته نیست بلکه احساس اینکه اشتباه از ما سرزده، است. اشتباهات میتوانند به ارزش و اعتماد به نفس ما آسیب بزنند. بین ارتکاب خطا و اینکه فکر کنیم این ماییم که اشتباه کردهایم، تفاوت وجود دارد. ما باید خطا را به عنوان مشکلی که باید حل شود برچسب گذاری کنیم، نه اینکه به خودمان حمله کنیم.
5️⃣ بالا بردن ریسک خرابکاری
افزایش تحمل ما برای اشتباه آسان نیست. به خصوص برای کسانی که کمالگرایی را به سبکی برای زندگیشان تبدیل کردهاند.
خودتان را در موقعیت قرار بدهید و ریسک خرابکاری کردن را بپذیرید. در ابتدا ممکن است کمتر احساس اعتمادبهنفس کنید ولی در طولانیمدت بهتر عمل خواهید کرد و احساس بهتری خواهید داشت.
برای پذیرفتن یک زندگی همراه با اشتباه، شجاعت و تلاش لازم است و تنها راه پیشرفت واقعی در زندگی ریسک کردن است.
🔸خانواده مطلوب
http://eitaa.com/joinchat/1218379824C673bf45809