eitaa logo
خانواده دینی
90.1هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
30 فایل
سلام علیکم. لطفا پیشنهادات، انتقادات،پیام ها، کلیپ ها و مطالب خود را به ایدی زیر ارسال نمایید. @hrmasoumi ایدی ثبت نام دوره ها و تبلیغات در ۸ کانال اصلی و بیش از 60 گروه @z_m1392
مشاهده در ایتا
دانلود
درس سیزدهم: اهمیت بیان داستان های توحیدی 🔹 اهمیت شروع تربیت توحیدی در کودکی 🔹اهمیت گفتن داستان های توحیدی برای کودکان 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 گروه باقیات الصالحات https://eitaa.com/joinchat/1524498545Ca2b886dbfc
13 (1).mp3
9.84M
✅ فایل صوتی درس سیزدهم: اهمیت بیان داستان های توحیدی 🔹 اهمیت شروع تربیت توحیدی در کودکی 🔹اهمیت گفتن داستان های توحیدی برای کودکان 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 گروه باقیات الصالحات https://eitaa.com/joinchat/1524498545Ca2b886dbfc
شاید_در_بهشت_بشناسمت! 💠 مجری یک برنامه‌ی تلوزیونی که مهمان او فرد ثروتمنـــــدی بود ، این سوال را از او پرسید: مهم‌ترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود؟ فرد ثروتمند چنین پاسخ داد: چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی خوشـــــــبختی را چشیدم. در مرحله‌ی اول گمان می‌کردم خوشبختی در جمع‌آوری ثروت و کالاست، اما این چنین نبود. در مرحله‌ی دوم چنین به گمانم می‌رسید که خوشــــبختی در جمع‌آوری چیزهای کمیـــاب و ارزشمند است ، ولی تاثیرش موقت بود. در مرحلــه‌ی ســـــوم با خود فکـــــر کردم که خوشـــــبختی در به دست آوردن پـــروژه‌های بزرگ مانند خرید یک مکان تفـــریحی و غیره است، اما بازهم آن‌طور که فکر می‌کردم نبود. در مرحله‌ی چهــــــارم اما یکی از دوستانم پیشنهادی به من داد . پیشنهـاد این بود که برای جمعی از کودکــان معلول صندلی‌های مخصوص خریده شود ، و من هم بی‌درنگ این پیشنهاد را قبول کردم. اما دوستم اصرار کرد با او به جمــع کودکان رفته و این هدیــــــه را خود تقدیم آنان کنم. وقتی به جمعشان رفتم و هدیه‌ها را به آنان تحویل دادم ، خوشحالی که در صــورت آنها نهفته بود واقعا دیدن داشت! کودکان نشسته بر صندلی خود به شــادی و بازی پرداختــــه و خنده بر لب‌هایشان نقش بسته بود . اما آن چیزی که طعــــــم حقیقی خوشــبختی را با آن حس کردم چیز دیگری بود! هنگامی که قصـــــــد رفتــــــن داشتـــم ، یکی از آن کودکـان آمـــــــد و پایم را گرفت ! سعی کردم پای خود را با مهــربانی از دستانش جدا کنم اما او درحالی که با چشمانش به صورتم خیــره شده بود این اجازه را به من نمی‌داد! خَم شدم و خیلی آرام از او پرسیــدم : آیا قبل از رفتن درخواستی از من داری؟ این جوابش همـــــــان چیزی بود که معنـــای حقیقی خوشبختی را با آن فهمیدم... او گفت: می‌خـــواهم چهره‌ات را دقیق به یاد داشته باشم تا در لحظه‌ی ملاقات در بهشت ، شما را بشناسم. در آن هنگام جلوی پروردگار جهانیان دوباره از شما تشکر کنم! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لینک کانال خانواده دینی https://eitaa.com/joinchat/3632136450Cd43c49507d
@nightstory57(5).mp3
13.11M
༺◍⃟👧🏻👦🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویکرد: بد اخلاقی و لجبازی نکنیم❤️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لینک کانال خانواده دینی https://eitaa.com/joinchat/3632136450Cd43c49507d
@nightstory57(2).mp3
12.77M
༺◍⃟👧🏻👦🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویکرد: همیشه صبور باشیم ❤️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 لینک کانال خانواده دینی https://eitaa.com/joinchat/3632136450Cd43c49507d