✏️تردستی یا تبر دستی؟!
🖐🏻چند روزی است به شغل تردستی روی آوردهام؛
حکایت جالبی دارد،
هر جا میروم، چشم بسته غیب میگویم
و همه انگشت به دهان میمانند!😳
باور نمیکنید؟!
💵مثلا امروز به بقّال سر کوچه گفتم
میخواهی بگویم از هر اسکناس
چقدر در دخلت داری؟
با تعجب گفت بگو؛
گفتم همهاش پنج هزارتومانی است!😎
⏳دخل را باز کرد و شروع کرد به وارسی؛
از قضا میان پولها سه اسکناس
پنج هزارتومانی بود امّا بقیهاش
دو و ده هزار تومانی!
😏با لبخندی ژکوند گفتم حال کردی؛
سه تاش رو درست گفتم!
با قیافهای که معلوم بود کَفِش بریده،
من رو به سمت در خروجی هدایت کرد؛
طفلکی باورش نمیشد هنوز انسانهای
هنرمندی مثل من وجود داره!!!🤬
یا چند روز پیش،
📞دوستم زنگ زد مشورت بگیره درباره بازار سرمایه؛
بهش گفتم سهام همهی پتروشیمیها صعود میکنه،
امروز زنگ زد و با یه لحنی که معلوم بود
از شگفت زدگی حالش خوب نیست؛
گفت حاجی همهاش سقوط کرد به جز یکی،
منم گفتم داداش نیازی به تشکر نیست، فقط دعام کن!🙃
🚶🏻♂️از خوشحالی در حالی که یک چیزی زیرلب میگفت،
بدون خداحافظی گوشی رو قطع کرد...
⚠️حتما شما هم از
تردستیهای من هیجان زده شدهاید؛
و دوست دارید بفهمید از کجا یادگرفتهام!
من این هنر را،
📺از شبکههای ماهوارهای فارسی زبان فرا گرفتم،
هنگامی که در اخبارهایش تمام مسئولان را #دزد اعلام کرد؛
از قضا دو موردش درست درآمد،
📡یا وقتی که مدام گفت تمام #آخوندها بیسواد هستند؛
آن هم سه چهار موردش راست بود!
راستی چندباری هم گفت این با #حجابها و مذهبیها،
فاسد هستند؛ آن هم چند فقرهاش را مشاهده کردم!
خلاصه کاری ندارد؛
شما یک صفتی را به همه نسبت بده،
کنتور که نمیاندازد، بالاخره یک مورد درست پیدا میشود!
🔸همه چادریها........
🔹همه بسیجیها.........
🔸همه مسئولها............
🔹همه مذهبیها........
آن وقت است که شماهم میشوی یک تر دستِ تبر به دست،
تبری که به ریشهی امید و اعتماد مردم به راحتی میتوانی بزنی!
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا
أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ»
«ای اهل ایمان! اگر #فاسقی خبری برایتان آورد،
خبرش را بررسی و تحقیق کنید تا مبادا از روی ناآگاهی،
گروهی را آسیب و گزند رسانید و بر کرده خود #پشیمان شوید.»
#امیرالمؤمنین(علیهالسلام):
«هيچ بیشرمی و وقاحتی چون #بهتان زدن نيست.»
پ.ن: تازه اگر تبر به دست خوبی باشید،
شاید بهتون «عدالتخواه» هم گفته بشه!
✍️#محمدجوادمحمودی
@khanevadehmovafagh13
🔴 نماز شب از ترس...
✍️ حاکمی هر شب در تخت خود به آینده دخترش میاندیشید ...که دخترش را به چه کسی بدهد مناسب او باشد.
در یکی از شبها وزیرش را صدا زد و از او خواست که شبانه به مسجد برود تا جوانی را مناسب دخترش پیدا کند که مناجات و نماز شب را بر خواب ترجیح دهد...
از قضا آن شب دزدی قصد دزدی در آن #مسجد را کرده بود تا هرچه گیرش بیاید از آن مسجد بدزدد...پس قبل از وزیر و سربازانش به آنجا رسید. در را بسته یافت و از دیوار مسجد بالا رفت و داخل مسجد شد...
هنگامی که به دنبال اشیاء بدرد بخورش میگشت وزیر و سربازانش داخل شدند و دزد صدای در را شنید که باز شد بنابراین راهی برای خود نیافت الا اینکه خود را به نماز خواندن مشغول کرد.
سربازان داخل شدند و او را در حال نماز دیدند، وزیر گفت: سبحان الله! چه شوقی دارد این جوان برای نماز....
و #دزد از شدت ترس هر نماز را که تمام می کرد نماز دیگری را شروع میکرد تا اینکه وزیر دستور داد که سربازان مراقب باشند از نماز که تمام شد نگذارند نماز دیگری را شروع کند و او را بیاورند.
و اینگونه شد که وزیر، جوان را نزد حاکم برد
و حاکم که تعریف دعاها و نمازهای #جوان را از وزیر شنید، به او گفت: تو همان کسی هستی که مدتهاست دنبالش بودم و میخواستم دامادم باشد، اکنون دخترم را به #ازدواج تو در می آورم و تو امیر این مملکت خواهی بود ...
جوان که این را شنید بهت زده شد و آنچه دیده و شنیده بود را باور نمیکرد، سرش را از خجالت پایین آورد و با خود گفت:
خدایا مرا امیر گرداندی و دختر حاکم را به ازدواجم در آوردی، فقط با #نماز شبی که از ترس آن را خواندم! اگر این نماز از سر #صداقت و خوف تو بود چه به من میدادی و هدیهات چه بود اگر از ایمان و اخلاص میخواندم !
@khanevadehmovafagh13