#تغذیه وسلامت
🌱 اضافه کردن گردو و کشمش در ماست علاوه بر #تقویت_هوش کودکان به افزایش #ایمنی_بدن کودک کمک می کند.
•---•••~~~°🍀🌸🍀°~~~•••---•
@khanevademahdvi
•---•••~~~°🍀🌸🍀°~~~•••---•
#تربیت_کودک
تا می توانید علت تحسین را مشخص کنید.
هنگامی که می خواهید رفتاری را #تشویق کنید، کلماتتان را به گونه ای بیان کنید که کودک به طور دقیق بداند چه کاری را خوب انجام داده است. برای نمونه، اگر فرزندتان خویشتن داری نشان داده است، بگویید:
تو علی را هُل ندادی. از حرف زدن استفاده کردی. این خویشتن داری خوبی است. یا آفرین، می دانم که این همه معطل شدن در صف کار سختی است، اما تو خویشتن داری خیلی خوبی نشان دادی.
✔️ تحسین باید به جا باشد.
کودکان می دانند چه هنگام سزاوار تحسین هستند، پس دقت کنید: تو با حوصله تکلیف شبت را انجام دادی و عجله نکردی. خیلی تمیزتر شده است.
✔️ تحسین باید صادقانه باشد.
بهترین تشویق آن است که صادقانه باشد و کودک را متوجه سازد که به طور دقیق چه کار درستی انجام داده است: آفرین، حفظ خویشتن داری در این شرایط کار سختی بود. اما تو موفق شدی.
•---•••~~~°🍀🌸🍀°~~~•••---•
@khanevademahdvi
•---•••~~~°🍀🌸🍀°~~~•••---•
066-آیا خرید اسباب بازی و لباس با طرح حیوانات و شخصیت های کارتونی برای کودکان مشکلی دارد ؟.mp3
1.25M
#پرسش_پاسخ
#اسباب_بازی
#تربیتی
خرید اسباب بازی و لباس با طرح
حیوانات و شخصیت های کارتونی برای کودکان مشکلی دارد؟
🔵 #استاد_تراشیون
•---•••~~~°🍀🌸🍀°~~~•••---•
@khanevademahdvi
•---•••~~~°🍀🌸🍀°~~~•••---•
#تغذیه_کودک
#بلغور_شیر
✅ مناسب و مقوی برا بچه ها
•---•••~~~°🍀🌸🍀°~~~•••---•
@khanevademahdvi
•---•••~~~°🍀🌸🍀°~~~•••---•
#تغذیه_کودک
👆👆
#بلغور_شیر
✅ مناسب و مقوی برا بچه ها
✨بلغور شیر آش محلی استان خراسان هست و بسیار مقوی برای کودکان و در ایام زمستان و ماه رمضان زیاد مورد استفاده قرار می گیرد. پختن این خوشمزه دو مرحله داره 👇
↩️ ابتدا باید دونه های بلغور را درست کرده و دوم مرحله ی پخت آن است.
🔸نکته: برای تهیه این آش حتما باید از بلغور گندم دانه ریز استفاده کرد.
🔻 مواد لازم برای تهیه #بلغور_شیر :
بلغور گندم دانه ریز
شیر
زردچوبه
مقداری پودر زنجبیل
🔻 طرز تهیه:
دانه های بلغور گندم را شسته و با شیر مخلوط کنید، به اندازه ای که مخلوط غلیظ باشد و شیر اضافی نداشته باشد، سپس مقداری زردچوبه و کمی پودر زنجبیل را اضافه کرده تا رنگ دانه های بلغور زرد رنگ شود، سپس درون قابلمه ای ریخته و دم کنی بگذارید تا اصطلاحاً بلغور بپزد و شیر کاملا جذب آن شود.
👈 بعد از نیم ساعتی در قابلمه را باز کرده و مواد را تکه تکه کرده و در برابر آفتاب یا پنکه گذاشته تا کمی خشک شوند. سپس دانه ها را درون خرد کن ریخته و کاملا خرد کرده و روی پارچه پهن کرده تا رطوبتش گرفته شود و کاملا خشک شود.
📣 این دانه ها را به علت داشتن شیر باید درون یخچال یا فریزر نگه داشت.
🌱🍵🌱🍵🌱🍵🌱🍵🌱
🔻 مواد لازم #آش_بلغور :
بلغور شیر خشک شده دو پیمانه
گوشت چرخکرده 100 گرم
پیاز یک عدد
شلغم دو عدد( اختیاری)
نمک و فلفل سیاه
شیر یک لیوان
ورمیشل مقداری
🔻 طرز تهیه:
برای پخت بلغور شیر باید یک پیاز را خرد کرده و تفت داده کمی گوشت چرخکرده را اضافه پودر فلفل سیاه و دو پیمانه بلغور و سپس آب اضافه کرده و می گذاریم تا بپزد در اواخر پخت کمی شیر اضافه کرده و در صورت تمایل میتوان از شلغم هم درون آش استفاده کرد. من از مقداری رشته سوپی برای لعاب بهتر استفاده کردم. از آخر نمک آش را هم میزان کنید.
✍منبع: @ashpazielaziz
•---•••~~~°🍀🌸🍀°~~~•••---•
@khanevademahdvi
•---•••~~~°🍀🌸🍀°~~~•••---•
11.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بازی
🛑 اهداف:
1⃣ تقویت حافظه دیداری☺️
2⃣ افزایش هوش جنبشی حرکتی😍
•---•••~~~°🍀🌸🍀°~~~•••---•
@khanevademahdvi
•---•••~~~°🍀🌸🍀°~~~•••---•
#داستان
#قصه
💐 مثل بوی سیب 💐
داستان کودکانه از زندگی امام محمد باقر «علیه السّلام»
غریبه بود و از راه دوری آمده بود. به این طرف و آن طرف نگاه کرد. بعد، از شتر پیاده شد. آن را کنار مسجد بست و وارد مسجد شد. مسجد خلوت بود. تنها دو سه نفر در حال نماز بودند.
مرد غریب، کنار کسی که به مسجد رفته بود ایستاد و مشغول نماز شد. آرامش عجیبی در مسجد بود. مرد غریب این آرامش را همراه با عطری دلنواز به خوبی حس می کرد.
از بیرون، از کنار دریچه ی مسجد، صدای بق بقوی چند کبوتر می آمد.
نمازش را که خواند، دوباره نگاهی به اطراف کرد.
کودکی همراه پدرش، کمی آن طرف تر مشغول نماز بود. هر کاری که پدر می کرد، او هم می کرد، حتما بعد از او آمده بودند، چون وقتی وارد مسجد می شد، آن ها را ندیده بود.
بعد به مردی که کنارش مشغول نماز بود خیره شد. مرد چهره ای زیبا و مهربان داشت. گویا عطری که هنگام نماز احساس می کرد، از او بود، بویی مثل بوی سیب!
مرد خوش قیافه آهسته زیر لب دعا کرد. مرد غریبه هم دست هایش را بلند کرد: «خدایا!» ما را به راه راست هدایت کن. خدایا ! تنها تو را می پرستیم و از تو یاری می خواهیم. خداوندا! ما را از همه مردم بی نیاز کن.»
مرد خوش قیافه که بوی سیب می داد، از جا بلند شد. گویا می خواست برود. پیش از رفتن، ایستاد و به مرد غریب خیره شد. مرد غریب هم به او نگاه کرد.
مرد خوش قیافه که لبخندی مهربان بر لب داشت، به مرد غریبه سلام کرد و گفت: «برادر! این طور نگو. بگو: خدایا! ما را از مردم بد بی نیاز کن چون مؤمن، از برادرش بی نیاز نیست.»
مرد خوش قیافه خداحافظی کرد. مرد غریبه آن قدر نگاهش کرد تا از مسجد بیرون رفت. با خود گفت: «چه مرد نورانی و فهمیده ای! چه کلام زیبایی! هر که هست، مردی دانشمند و بزرگ است. تنها آدم های بزرگ و اهل علم می توانند این قدر قشنگ و خوب حرف بزنند.»
مرد غریبه از کسی که تازه وارد مسجد شده بود، پرسید: «آقا! ببخشید این مرد که الان از مسجد بیرون رفت، که بود؟»
-چطور او را نشناخته ای؟ او امام ما شیعیان، محمد باقر بود.
مرد غریبه با تعجب گفت: «راست می گویی؟ او محمد باقر (علیه السلام) بود؟ کاش زودتر او را شناخته بودم.»
منبع: دانشمند کوچک و پنج قصه ی دیگر، محمود پوروهاب
•---•••~~~°🍀🌸🍀°~~~•••---•
@khanevademahdvi
•---•••~~~°🍀🌸🍀°~~~•••---•