امروز منو تو یه گروه عضو کردن، دیدم اسمش فاتحان تلآویوه، گفتم اعضای گروه بسیجی و سپاهی هستن حتما
خلاصه یکم پیامارو خوندم و یکم گپ زدم باهاشون، دانش آموز بودن و خیلی باحال. خلاصه اسم گروه ردگم کنی بود😂
اینطوری نوجوونا تحریمهارو دور میزنن
الان مامان باباهاشون میگن قربون پاهای بلوری بچههای انقلابیم برم، هدفش آزادی قدس و تلآویوه 😂
#سواد_رسانه
#سواد_رسانه_ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میوه ارایی راحت یلدایی
پیرو صحبتتون که تو جمع خودتونو کوچیک نکنید و نپرسید اینو چحوری پختید اونو چطور درست کردید بگم واقعا همینطوره من شخصا ،هر خانومی رو میبینم خودشو به خفت میندازه اینطور سوالهایی میکنه کلا از چشمم می افته و برام جذبه ای نداره
من خودم بارها خوراکی جایی خوردم خوشمزه بوده رفتم از نت دراوردم و پختم ،یا از اپلیکیشن های اشپزی مثل سرآشپز پاپیون
#خلاقیت #هنری #یلدا #شب_یلدا
🍉اگر پدر و مادرمان زنده هستند گرامیشان بداریم و بر دستانشان بوسه بزنیم و اگر در قید حیات نیستند با فاتحه اے روحشان را شاد ڪنیم .
🍉به همسرمان یادآورے ڪنیم ڪه عاشقش هستیم و اگر مے توانیم هدیه اے ڪوچک و ارزان مثل یک شاخه گل تقدیم او ڪنیم!
🍉 اگر ڪدورتے بین افراد خانواده هست، دورهم جمع شویم و آن را بر طرف ڪنیم.
🍉 براے تدارک شب یلدا نیازے نیست همه میوه هاے بازار را بخریم؛ و خیلے ساده با چاے و شڪلات و تخمه مے شود دورهم بود.
🍉خرید ڪنیم اما نه از مغازه هاے بزرگ. سوپرے هاے ڪوچڪے هم هستند ڪه دلشان را به همین دورهمے و شب ها خوش ڪرده اند.
🍉حافظ فراموش نشود! سعے ڪنیم تا فارسے و اشعار ڪهنش را بیشتر بخوانیم تا به فرهنگ غنے ادب فارسے پے ببریم.
🍉پیام یلدا این است ڪه تمام سال به بهانه هاے مختلف مے توانیم دور هم جمع شویم.
🍉به بهانه یلدا مهربانے، لبخند و بخشش را تمرین ڪنیم.
🍉 نیازمندان را خوشحال ڪنیم. شاید خوشحال ڪردن یک نیازمند واقعے سال بعد ما را بیمه ڪند.
🍉 شب یلدا به جاے پرسیدن رمز واے فاے و اینترنت، حال دل هم را بپرسیم.
🔻در آخر "یـلدا" از 4حرف زيبــــا تشڪيل شده.
♥️ے: یاد هم بودن.
❤️ل: لبریز ازمحبت بودن.
💛د: دوست داشتن همدیگر.
💚ا: آخرین روز پاییز.
💙پیشاپیش یلداتون پرعشق و محبت💙
#یلدا #شب_یلدا
هدایت شده از آینده سازان
وضعیت بهداشتی در کمپ ها بسیار ضعیف و حتی رو به تعطیلی است. اغلب دستشویی ها یا در ندارد و یا لوله و آفتابه و آب و ... خلاصه وضعیت خوبی نیست.
شاپور تا درِ دستشویی را باز کرد، دید نادر جلویش سبز شد. شاپور با دلهره گفت: چته بابا؟ ترسوندیم.
نادر: میخوام بازم بازی کنیم.
شاپور: نمیشد وقتی از مستراح اومدم بیرون بگی؟
نادر: سرِ 500 تا!
شاپور با تعجب گفت: برو بابا. برو شر نشو. اینجا برای 200 تا آدم میکشن. اونوقت تو یه کاره اومدی میگی سرِ پونصد تا؟!
نادر: فردا ظهر. بغل زمین بازی.
این حرف را گفت و رفت. شاپور که مشخص بود با شنیدن کلمه 500 تا وسوسه شده، به پشت سرِ نادر زل زده بود تا اینکه نادر از جلوی چشماش کنار رفت.
دقایقی بعد، آرزو که خیلی ناراحت بود، با چشم گریه با شاپور حرف میزد و میگفت: شاپور خواهش میکنم ولش کن. من از این آدم میترسم.
شاپور که عین خیالش نبود و داشت کارتاشو مرتب میکرد جواب داد: ترس نداره که. وقتی فردا ازش بردم و هر شب برات ساندویچ با سس اضافه خریدم میفهمی که جلوی من موش هم نیست. چه برسه به آدم.
آرزو: تو خیلی کله شق شدی. دیگه دوسم نداری. دیگه به حرفم گوش نمیدی.
شاپور: اصلا اینجوری نیست. هر کاری میکنم برای راحتیمونه. بده؟
آرزو: شاپور به حرفم گوش بده. دست از این کارات بردار. ازت خواهش میکنم.
شاپور با عصبانیت گفت: بسه دیگه! میخوام بخوابم. فردا روز مهمیه. روز پارو کردن پوله.
آرزو ناامید شد و نشست به گریه کردن. حواسش نبود که سوزان از دور، از لای در، شاهد کشمکشش با شاپور بوده و فهمیده ماجرا از چه قراره.
قردا ظهر شد. کنار زمین بازی، تیبو دراز کشیده بود و بابک داشت بدن و کمر تیبو را ماساژ میداد. همین طور که ماساژ میداد، باهاش حرف میزد و از دیگر افرادی حرف میزد که برای تیبو شناسایی کرده.
تیبو: آفرین. این سه چهار تای آخری هم که دیروز و دیشب معرفی کردی خوب بود. اینا چرا اینجورین؟ ظاهرشون یه جوریه!
بابک: نفرما تیبو خان! هر کدومشون شَرّی هستن واسه خودشون.
تیبو: مریض پریض نباشن؟!
بابک: خب حالا گیرم که باشن. مگه قراره چیکارشون کنین که نباید مریض باشن؟
تیبو: کلا گفتم. آخه یکیشون میخورد ایدزی پِدزی باشه. یکیشون میخورد معتاد و ایکس میکسی باشه.
بابک: دیگه همینان. وگرنه آدم ورزشکار و خیلی سالم و درست درمون که بین این جماعت پیدا نمیشه. هر کدومشون یه جور گرفتارن. اینا که برات پیدا کردم، سالارِ این جماعتن. خودت که هستی اینجا و میبینی.
تو همین حرفا بودند که یهو سر و صدا بلند شد و تعدادی رفتند گوشه زمین و جمع شدند.
تیبو: بابک چه خبره اونجا؟
بابک: هیچی. دو تا اسکل کَل انداختند سرِ 500 هزار تومن!
تیبو: پاسور؟
بابک: آره. پاسور.
جمعیت جمع شدند و نادر و شاپور هم نشستند و قرار شد مسابقه را شروع کنند.
اول بازی، شاپور متوجه شد که این نادر، نادر چند روز قبل نیست و مشکله ازش به همین راحتی عبور کنه. به خاطر همین خیلی تغلا کرد که مثلا بتونه یه جوری خودشو نجات بده اما اون نادر، نادر چند روز قبل نبود و با دست پر اومده بود و حرفه ای بازی میکرد.
از طرفی هم آرزو داشت خودشو میخورد و کنار سوزان از کله شقی نامزدش گریه میکرد و سوزان هم بهش روحیه میداد و باهاش حرف میزد اما فایده ای نداشت و آرزو با تمام احساسش خطر و مشکل بزرگی که انتظارشون میکشید را درک میکرد.
سوزان: فوقش میبازه. از چی اینجوری نگرانی؟
آرزو: از اینکه تمام زندگیمون، تمام هست ونیستمون میشد 400 هزار تومن، 100 هزار تومن هم از یکی قرض کرد تا پولش کامل بشه و بتونه تو این مسابقه شرکت کنه. ولی میدونم که میبازه.
مدام صدای شور و سوت و هیاهوی مردم میومد و دو طرف را تشویق میکردند و همین اعصاب آرزو و سوزان را خرد و خردتر میکرد.
تا این که یهو صدای بلندی اومد و همه هو کشیدند. از وسط اون همه سر و صدا عده ای شروع کردند و اسم «نادر» را بلند بلند تکرار کردند و به خاطر موفقیتش خوشحال بودند.
وسط جمعیت، اما چهره بیچاره شدن و تکیده و شکست خورده شاپور به چشم میخورد که داره میلرزه و شاهد برداشتن کل 500 هزار تومانش توسط نادر هست.
شاپور شکست خورد ...
و همه دار و ندارش ازش گرفتند...
و از تمام دنیا فقط یک «آرزو» برایش ماند...
و خدا نکنه یکی بشه همه دار و ندارِ یه آدمِ قمارباز ...
ادامه دارد..
#سلام بر #صاحب_الزمان #حضرت_مهدی
#سلام
#صبح_بخیر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌷 روزی پر از خیر و برکت و سلامتی و #موفقیت را برای شما همراهان محترم آرزو داریم
#تلاوت_قرآن
👈#صفحه ۳۳۴
#امروز👇
👈 #پنجشنبه #یکم_دی ۱۴۰۱
🙏 همزمان با #ایام_فاطمیه #ثواب_قرائت امروز، هدیه محضر مبارک #بی_بی_فاطمه_زهرا و #پدر و #مادر بزرگوارش علیهم السلام و همه #شهدای_انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#معجزه_امیرالمؤمنین
🎥 برخورد #جوان_شیعه هنگام مواجهه با القائده در ایست بازرسی!!
🥀 وقتی جوان شیعه زیر بار #توهین به #امیرالمومنین نمیرود..
#حتما_ببینید 😭
#امام_شناسی
#عترت_شناسی
#همسرداری
.
🖍 اگر نزد فرزندتان به همسرتان #توهین یا بیاحترامی کنید، #فرزند یاد میگیرد که او هم توهین یا بیاحترامی کند.
اگر فرزندتان به همسرتان بیاحترامی کرد، در واقع حرمت شکنی برایش عادی میشود و سپس به خود شما هم بیاحترامی میکند.
.
🖍 همیشه سعی کنید نزد فرزندتان جایگاه والای همسرتان را حفظ کنید و او را با اسم خوب صدا بزنید و از او تعریف کنید.
.
🖍 البته بنا به دلایلی که گفته شد، در تنهایی و یا نزد دیگران نیز موارد فوق باید رعایت شود.
#مهارت_زندگی #تربیت
🔴#اطلاعیه🔴
📣مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی خانه سبز برگزار میکند:
✅دوره آموزشی
⭐️مهارتهای زندگی⭐️
🔹ویژه بانوان🔹
👤مدرس:
سرکار خانم "ارشد"، مشاور و درمانگر
✔در ۴ جلسه به صورت حضوری.
📆زمان: شنبهها (۳، ۱۰، ۱۷، و ۲۴ دیماه)
🕗ساعت ۹ صبح الی ۱۲ ظهر
📍مکان: تهران، میدان نوبنیاد
📌جهت ثبت نام به آیدی @mds3thr در پیامرسان ایتا پیام ارسال نموده، و یا با شماره ۰۹۰۲۸۶۳۸۷۷۰ تماس بگیرید.
#مرکز_مشاوره_خانه_سبز
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸
https://eitaa.com/khanesabz110
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سخن_بزرگان
🔷محفوظ ماندن از بلایا، نتیجه شاد کردن دل مومن 🥰
✅ #حضرت_آیتالله_بهجت قدسسره:
🔵👈 وقتی دل مؤمنی را شاد كنید، خدا از لطف، مَلکی را خلق میکند که آن مَلک، شما را از بلاها و تصادفات و ... حفظ میكند.
🔴👈 این که میبینید در برخی تصادفات بعضیها محفوظ میمانند در حالی که به نفر کناری آنها آسیب وارد میشود به سبب این است که آن شخصِ محفوظ مانده، در مسرّت اهل ایمان نقش داشته است.
📚 برگی از دفتر آفتاب، ص ١٨۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 متن مهمی که سازمان FDD همزمان با گران شدن دلار در ایران منتشر کرد
برنامه FDD و اسرائیل برای برهم زدن اقتصاد ایران
بعد از دیدن این کلیپ میفهمید شبکههای تروریستی منوتو و اینترنشنال چرا مردم رو به خارج کردن پولهاشون از بانکها ترغیب میکنن
#آگاهی_سیاسی #روشنگری #بصیرت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چیتون کم بود انقلاب کردید؟!
🔹خب اینم جواب، دیگه خفه شید.
این ویدیو نه از زبان ما نه یه آخوند و بسیجی و نه هر انقلابی دیگه بلکه از زبان محمدرضا پهلوی بشنوید که مردم چرا میخواستن انقلاب کنن و شاه چطور با آه و ناله درخواست یه فرصت دوباره داشت!
#واقعیت_پهلوی
#آگاهی_سیاسی
#روشنگری
🔴 فرمانده اطلاعات عملیات لشکر فاطمیون بود که اسیر داعش میشود، داعشیها متوجه میشوند یکی از فرماندهان ارشد فاطمیون است، برای تضعیف روحیه همرزمانش بیسیماش را روشن میکنند در حالی که تمام رزمندگان لشکر فاطمیون صدای بیسیم را میشنیدند داعشیها به وی میگویند اگر به اهلبیت لعن و توهین کنی تو را آزاد میکنیم و او برعکس لبیک یاعلی و لبیک یا زینب میگوید و داعشیها او را زنده زنده ذبح میکنند و همهی دوستانش صدایش را تا لحظهی بریده شدن سرش میشنوند
🔹️ او کسی نبود جز #شهید_رضا_اسماعیلی
#قهرمانان #شهدا
هدایت شده از آینده سازان
👈 به مناسبت #ایام_فاطمیه ، برگزار میشود
👏 #مسابقه_کتابخوانی #کتاب_حضرت_فاطمه_الگويي_براي_همه
👌 زمان بارگزاری سوالات مسابقه: ۶ دی ماه
#حجاب
#حجاب_عفاف
#حجاب_فاطمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_جمعه است هوایت نکنم میمیرم
یادی از صحن و سرایت نکنم میمیرم
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
هدایت شده از آینده سازان
یک هفته بعد- نهاد امنیتی
مجید در زد و وقتی محمد اجازه داد وارد شد. مجید گفت: قربان یه سری اطلاعات درباره هاکان گیر آوردیم که بهتره خودتون ملاحظه بفرمایید.
محمد: بشین.
مجید: لطفا صفحه آقا سعید را باز کنید. الان یه چیزی براتون فرستاده.
محمد صفحه سعید را باز کرد و گفت: خب!
مجید: قربان این سه چهار تا از آخرین عکس هایش در دو سه روز اخیر هست. بچه های اون طرف، ردّ خونه اش را هم زدند.
محمد: خوبه.خب!
مجید: قانونی و عادی بیست سال قبل از ایران خارج شد و در دانشگاه ترکیه درس خوند.
محمد: دانشجو ترکیه بوده؟ 20 سال پیش؟
مجید: بله. رشته آی تی.
محمد: زن و بچه داره؟
مجید: بله. اتفاقا الان برای همین خدمت رسیدم. زن و بچه اش پنج سال پیش اومدن ایران و ممنوع الخروج شدند و دیگه اجازه برگشتن به ترکیه نداشتند.
محمد: چرا؟ مگه کسی روی اینا کار کرده بوده؟
مجید: بله. هاکان هم فهمیده که نمیتونه قانونی کاری کنه. به خاطر همین چند بار تلاش کرده غیر قانونی خانواده اش را خارج کنه اما نتونسته.
محمد: خب! الان فقط همینو داریم؟
مجید: ارتباطش با ایران آره. در همین حد هست.
محمد: کجا آموزش دیده؟ با کیا کار میکنه؟ از کی جذب اونا شده؟ اینا چی؟ خبر نداریم؟
مجید با لبخند گفت: فعلا این چیزا رو داریم. اما چشم. پیگیری میکنیم.
محمد: خیلی خب. بگذریم. خانوادش را دعوت کنید تا باهاشون صحبت کنیم.
مجید: چشم. خودتون زحمتش میکشید؟
محمد: یکی از خواهرا باهاشو حرف بزنه. ضرورتی بر حضور من نیست. ببینیم مشکلشون چیه؟ و آیا آمادگی دارن برن ترکیه پیش هاکان؟
مجید با تعجب پرسید: ینی ممکنه جوابشون منفی باشه؟!
محمد: کاری که بهت میگم بکن. ما که اونا را نمیشناسیم. بالاخره باید ببینیم مزه دهنشون چیه؟ اگه مشکل هاکان و زن و بچش با در کنار هم بودن حل میشه، بفرستیم پیش خودش. جمهوری اسلامی که اهل گروگانگیری نیست.
مجید: چشم. ببخشید.
محمد: همین امروز فردا به خواهرا بگو این کارو انجام بدن. خبرش تا فردا عصر بهم بده. اگه گیر و گور قانونی هم دارن، برو صحبت کن و اگه دیدی بازم خودم باید صحبت کنم خبرم بده.
🔷🔶🔷🔶🔷🔶
شاپور تو اتاق 13 دراز کشیده بود ولی معلوم بود بیداره و خودش را به خواب زده است تا کسی با او حرف نزند. آرزو هم پژمرده تر از همیشه کناری کز کرده بود. شاپور چرخید و وقتی دید کسی در اتاق نیست، رو به آرزو کرد و گفت: چرا نرفتی غذامونو بگیری بیاری؟
آرزو: غذای کسی را به کسی دیگه نمیدن. خودت باید بری بگیری.
شاپور: چرا غذای خودتو نگرفتی بخوری؟
آرزو: من کوفت بخورم. از وقتی گفتم نرو اما رفتی و باختی، دیگه نمیتونم سرمو بلند کنم. هر کسی منو میبینه، بدنم میلرزه از ترس.
شاپور: پاشو یه چیزی بگیر که از گشنگی نمیریم.
آرزو: دیگه هیچی پول نداریم. صف جیره غذا هم کم کم تعطیل میشه.
شاپور در حالی که زیر لب به خودش فحش میداد، پاشد یه پیراهن دیگه پوشید و رفت که یه چیزی از صف غذا بگیرد و بیاورد.
وارد سالن غذاخوری شد. وقتی به پنجره توزیع غذا رسید، اسمش را گفت و خواست غذا بگیرد که با حرف تعجب آوری روبرو شد. مسئول توزیع غذا گفت: جیره تو و زنت تموم شده.
شاپور با تعجب پرسید: ینی چی تموم شده؟ ما که نگرفتیم!
مسئول توزیع با بی حوصلگی گفت: نمیدونم ... تا دو هفته رفتی تو بلک لیست.
شاپور که دیگه داشت داغ میکرد گفت: بلک لیست دیگه چه کوفتیه؟
مسئول توزیع با عصبانیت جواب داد: همینه که هست. وقتی بدون هماهنگی معرکه میگری، غذای خودت و زنت قطع میکنن تا دیگه از این غلطا نکنی!
مسئول توزیع این حرف را گفت و در را بست. وحشت تمام وجود شاپور را فرا گرفته بود. فکر این که نه پولی برایشان مانده و نه جیره غذایی دارند و حتی 100 هزار تومان بدهکارکسی هستند، عرق سردی به پیشانی اش نشاند. دید همه به خود مشغول هستند و هر کسی به اندک جیره غذاییش وابسته است و چیزی حتی در سطل زباله ها پیدا نمیشود تا شکم خودش و آرزو را سیر کند. فکری به ذهنش رسید!
#سلام بر #صاحب_الزمان #حضرت_مهدی
#سلام
#صبح_بخیر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌷 روزی پر از خیر و برکت و سلامتی و #موفقیت را برای شما همراهان محترم آرزو داریم
#تلاوت_قرآن
👈#صفحه ۳۳۵
#امروز👇
👈 #جمعه #دوم_دی ۱۴۰۱
🙏 همزمان با #ایام_فاطمیه #ثواب_قرائت امروز، هدیه محضر مبارک #بی_بی_فاطمه_زهرا و #پدر و #مادر بزرگوارش علیهم السلام و همه #شهدای_انقلاب