eitaa logo
خانه مهر
1.9هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
8.6هزار ویدیو
386 فایل
کانال اطلاع رسانی در موضوع مهارتهای زندگی و تربیت فرزند برای ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطالب و پاسخ به مسابقات، به این آدرس پیام بفرستید @ab_hasani
مشاهده در ایتا
دانلود
خدایا❗☝🏻 🔅اگر محرومم کنی پس کیست آن‌که به من روزی دهد؟ 🔅 و اگر خوارم‌سازی پس کیست آن‌که به من یاری رساند؛ 😓 ✨إِلَهِی 🤲🏻إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی‌ 📚سیری در مناجات شعبانیه 🎉🎉🎉🎉🎉 سلام علیکم ✋🏻 همراهان همیشگی 🥰 صبح زیبای میلاد اربابمون آقا حسین بن علی علیه‌السلام 💕برشما عاشقان مبارک هر کس که بود مست میِ عشق حسینـ❤️ـی با یاد حسیـ❤️ـن منتظر وقت ظهورست خجسته میلاد مسعود جد بزرگوارتان مبارک، حضرت عشـ❤️ـق .... علیه‌السلام ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 ویژگی که انقلابی‌ ها ندارند!! ♨️ واکنش غیرقابل باور سه پاسدار در مقابل شکنجه! ♨️ استقامت اینجا خودنمایی می‌کند... 🔹 برشی از سخنرانی حجت الاسلام راجی، به مناسبت علیه السلام 🙏 مبارک باد
(علیه السلام) به خاطر علاقه زیادش به در باره رباب و دخترش بیتی سروده است. لَعَمْرُک اِنِّنی لَاُحِبُّ دارا تَحُلُّ بها سکینةُ و الربابُ اُحبِّهما وَ اَبْدُلُ جُلَّ حالی وَ لَیْسَ لِلاَئمی فیها عِتابُ «به جان تو سوگند! من خانه ای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن باشند. آنها را دوست دارم و تمامی دارایی ام را به پای آنها می ریزم و هیچ کس نباید در این باره با من سخنی بگوید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴فقط یک گوشه ناچیز از دلاربازی وسط میدان جنگ! 🔹این روزها بازار دلار به یکی از پازل‌های اصلی جنگ ترکیبی تبدیل شده. اطلاعات امنیتی نشان می‌دهد یک سرویس جاسوسی از طریق کشورهای همسایه در بازار ارز ایران دلالی و قیمت‌سازی می‌کند.
◾نحوه سؤال پرسیدن والدین از بسیاراهمیت دارد؛ مثلاً هنگامی‌که کودکتان گلدانی را شکسته است نگویید:”تو گلدان را شکستی؟” بلکه بگویید:” اا؟ نگاه کن، گلدان شکسته است.” اگر شما از همان اول به کودکتان اتهام وارد کنید او حالت تدافعی به خود گرفته و حتماً به شما دروغ خواهد گفت.
هدایت شده از آینده سازان
هدایت شده از آینده سازان
تهران-پل طبیعت دو تا نفر با لباس دخترونه در حالی که روبروی هم وسط پل طبیعت ایستاده بودند، داشتند با هم حرف میزدند. یکیشون که مشخص بود چند سال سنش بالاتر هست و اسمش گیتی بود به اون یکی گفت: این انتخاب تو هست. به کسی مربوط نیست. تو میتونی ... تو میتونی اینطوری باشی. رز که لاغر اندام تر و کوتاه قدتر بود گفت: میدونم اما همه به خاطر روحیه و رفتارام مسخره ام میکنن! گیتی: درست میشه. یه کم که بگذره عادی میشه. رز گفت: ولی خیلی سخته. خیلی. راستی چرا میگی یکی دو روز نیستی؟ بدون تو چیکار کنم؟ گیتی جواب داد: بعدا بهت میگم ... الان نمیشه ... قول دادم چیزی نگم ... رز: این چیه که منم نباید بدونم گیتی؟ چیکار داری میکنی؟ گیتی گفت: نگران نباش! به زودی اتفاقی میفته و کاری میکنیم که دنیا صدامونو میشنوه و حقوق بشر به فریادمون میرسه. رز: راس میگی؟ گیتی: آره به جون خودم. یه کم بخند. بذار منم خوشحال برم. رز: نگرانم. حداقل گوشیت پیشت باشه. گیتی: نمیشه اما ... باشه ... یه کاری میکنم ... رز که اشک تو چشماش حلقه زده بود گفت: گیتی ... گیتی ... من ... گیتی انگشت اشارشو رو لبای رز گذاشت و هیس گفت و بعد از چند لحظه گفت: این کارو با من نکن ... بذار یه جای بهتر بهم بگو ... فقط یکی دو روز صبر کن ... آدرس و ساعتو بهت میگم ... با بچه ها بیا اونجا ... رز: باشه ... منتظرتم گیتی: منم منتظر اون روزم. 🔷🔶🔷🔶🔷🔶 ده دقیقه بعد از انتقال اون دو تا تروریست، صدرا و مسافرش از راه رسیدند. هنوز خیابون شلوغ پلوغ بود. صدرا با موتورش آهسته آهسته از لابه لای جمعیت و ماشینا رد میشد. حواسش به نگاه های پر حسرت شبنم به مدرسه دخترونه و زندگی و رفت و آمد پر جُنب و جوش مردم بود. ازش پرسید: خانم اینجا قرار داشتید؟ کجا وایسم؟ شبنم که داشت از حرص و عصبانیت میسوخت جواب داد: هر جا لازم باشه بهت میگم. تو حواست به رانندگیت باشه. 🔶🔷🔶🔷🔶🔷 همین طور که تصویر شبنم و صدرا از روی مانیتور بزرگ سالن پخش میشد که در حال گَز کردن خیابون بودند، محمد به سعید گفت: برو رو خط مجید. مجید اومد پشت خط و گفت: بفرمایید قربان! محمد پرسید: مجید سه چهار تا وَنی که داشتن میرفتن خیابون انقلاب کجا هستن؟ کی دنبالشونه؟ مجید گفت: 500 فرستادم دنبالشون. ارتباط بگیرم؟ محمد: نه. خودم ارتباط میگیرم. فقط ببین ... احتمالا دو تا مهمون ویژه داری. مجید گفت: چشم. حواسم هست. محمد رفت رو خط 500 و گفت: اعلام موقعیت! 500: چهار تا ون دارن از چهار مسیر متفاوت میرن. یکیشون از طرف صدر. یکی دیگه از طریق همت و ... محمد: کدومشون مهمتره؟ 500: مشخص نیست. ولی ونی که داره از همه تندتر میره، یه عجله خاصی داره. محمد: بسیار خوب. حواستون باشه. محمد به واحدهای مستقر اطراف میدون انقلاب گفت: مهمونا تو راهن. حواستون باشه. 500 فورا اومد پشت خط: قربان از ونِ شماره یک داره یه پیامک به بیرون ارسال میشه! محمد: جالبه. مگه وقتی تو ویلا بودند، گوشی همراه اینا رو ازشون نگرفتند؟ 500: تا جایی که من اطلاع دارم بله. ولی مثل اینکه این دختر خانم با خودش یه همراه داره. محمد گفت: متن پیامک بفرست رو سیستمم. متن پیامک این بود: های عشقم. -های هانی. کجایی؟ -داریم میاییم. -خیلی وقته منتظرتم. زود بیا. -باشه. کیا باهاتن؟ -هستن بچه ها. تنها نیستم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙏امام روح الله(ره): اگر سپاه نبود، کشور هم نبود. 👏 (ع) و بر پاسداران اقتدار ایران مبارک باد إن شاءالله
اللهم صل علی محمد و آل محمد بر 🌷ضمن عرض تبریک علیه السلام 👈روزی پر از خیر و برکت و سلامتی و را برای شما همراهان محترم آرزو داریم
👈 ۳۹۹ 👇 👈 ۱۴۰۱ 👏در روز علیه السلام 👈 امروز، هدیه محضر مبارک و و و بزرگوارش علیهم السلام و همه