♦️حضرت امالبنین علیهاالسلام در آینۀ نگاه بزرگان
🔹 امالبنین سلاماللهعلیها از بانوان پر فضیلت روزگار بوده و نسبت به اهل بیت علیهمالسلام معرفت و محبت خالص و شدید داشته است.
#عترت_شناسی #سبک_زندگی
7.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سخنرانی
تاریخ سراغ ندارد جایی امالبنین آمده باشد گفته باشد حسینجان نرو...
#حجتالاسلام_عالی
#ام_البنین
#امام_زمان
☀️ سجدهی طولانی، #اخلاق را عوض میکند. در هر شبانهروز لااقل یک سجده طولانی داشته باشید. هیچ عبادتی مثل سجده نیست. به تربت #امام_حسین علیهالسلام زیاد سجده کردن، اخلاق را عوض میکند.
| #سخن_بزرگان #مرحوم_دولابی رحمتاللهعلیه |
#سبک_زندگی #مهارت_زندگی #امر_به_معروف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تازه این جلوی چشم هست، ببین آشپزخونه چه خبره😂
👌 واقعاً باید قدر #اسلام و #تمدن_کهن_ایرانی رو بدونیم که تمییزی و #بهداشت رو برامون به ارمغان آورد 😍
#ایران_قوی #اقتدار_ایران
#طنز #خنده😁
هدایت شده از خانه مهر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖اسم رمان جدید #ازعشق_تاپاییز 💖
نام نویسنده؛ آقای اسماعیل صادقی
با ما همـــراه باشـــــید
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ازعشق تاپاییز
قسمت ۷
بالاخره بعد از کلی حرف زدن و پیادهروی رسیدیم خوابگاه دوان دوان و باعجله رفتم سمت تابلو اعلانات با دیدن نوشتهی روی برگه بیاختیار خندیدمو با کلی ذوق و هیجان دستمو دور گردن علیرضا حلقه کردم
و گفتم
-اخ جون بعدازظهر کلاس نداریم به جاش زیارت دسته جمعی به سمت جمکران اون هم با پای پیاده برامون گذاشتند.
علیرضا یه اخمی به چهره گرفت
و گفت
-تو که حاجآقا رو میشناسی به موندن تو رضایت نمیده حتما باید بیای
با این حرف انگار یه پارچ آب سرد ریختن روم با ناراحتی گفتم
-راست میگی حالا چکار کنم؟
-به نظر من برو با حاجآقا صحبت کن اجازه بده تو بمونی منم کمکت میکنم
دونفری رفتیم پیش حاجاقا صالحی تو اتاقش بود داشت چای میخورد
-سلام حاجآقا
-سلام حاجآقا
حاجآقا صالحی یه استاد عبوس و جدی بود که هرکسی جرات نمیکرد باهاش حرف بزنه اما حساب من و علیرضا که از شاگرد زرنگاش بودیم با بقیه فرق میکرد.
حاجآقا صالحی با دیدن ما سرشو از رو کتاب برداشت
و گفت
-به به آقایان طلبه امری باشه درخدمتم
نگاهی به علیرضا انداختم و با اشاره ازش خواستم که سر صحبت و باز کنه.
علیرضا هم بیمقدمه گفت
-ببخشید حاجآقا اومدن به جمکران واجبه یعنی شاید بعضیا بخوان برن حرم یا بازاری جایی
-آره واجبه همه باید باشن
-آخه اسماعیل.....
حرف علیرضا رو قطع کردم و گفتم
-حاجآقا امکان داره من نیام جمکران؟
-نه برای چی کجا میخوای بری؟
-هیجا استاد ولییی.....
-ولی چی؟؟
-اگه من نیام خیلی خوب میشه اخه با........
مونده بودم چی بگم
از یه طرف ترس از استاد نمیذاشت حرف بزنم از طرف دیگه محمدمهدی
حاجآقا صالحی یکم جدی تر شد
و گفت
-چرا حرفتو خوردی؟ بگو ببینم جمکران نمیای کجا میخوای بری؟
خواستم جواب بدم که علیرضا به دادم رسید و گفت
-استاد حقیقتش اسماعیل با یکی از دوستاش قرار داره ضروری هم هست به همین خاطر اگه اجازه بدین اسماعیل نیاد ممنون میشیم
حاجآقا یه نگاهی به من انداخت و گفت
-با کی قرار داری؟
-حاجآقا بخدا پسره طلبه هم هست، پسر خوبیه، نگران نباشید
-یعنی تو میخوای علیرضا رو تنها بذاری؟
نگاهی به علیرضا انداختم و گفتم
-همین یک بار، خواهش میکنم قول میدم تکرار نشه
حاجآقا صالحی با یه لبخند کوتاهی که رو لبش بود گفت
-اشکال نداره ولی حواست باشه بقیه بچهها چیزی نفهمن
از خوشحالی بالا و پایین میپریدم
ناغافل صورت علیرضا رو بخاطر کمک هاش بوسیدمو با یه خداحافظی توام با تشکر از اتاق حاجآقا بیرون اومدیم بیرون
رفتم داخل اتاق گوشیمو برداشتم و به محمدمهدی پیام دادم
-محمد جان وعده ما بعدازظهر ساعت شش
چند لحظه بعد جواب پیامم اومد که نوشته بود
-منتظرتم عزیزدلم اما کجا؟؟
یکم فکر کردم که کجا با محمدمهدی قرار بذارم
حرم_جمکران- نه نه دوره.... رستوران تهران به صرف پیتزا
-محمد جان وعده ما رستوران تهران باطعم پیتزا
-باشه عزیزدلم منتظرتم
محمدمهدی همیشه من رو عزیزدلم صدا میزد وقتی ازش میپرسیدم دلیلش چیه جواب درست و حسابی نمیداد.
🍄 نویسنده؛ آقای اسماعیل صادقی
#رمان #کتابخوانی #کتاب_کتابخوانی #کتاب #داستان
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
7.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سخنرانی
👌منبع شناخت وظیفه #حضرت_امالبنین سلام الله علیها است.
#حجتالاسلام_ماندگاری
#امام_زمان
##عترت_شناسی
#امالبنین