eitaa logo
💚🍃خانه ی سبز🍃💚
1.7هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
0 فایل
💎ا﷽ا💎 كانال 📚 خودآگاهي در بستر کانون خانواده با هدف ارتقا سواد مهارتهای زندگی و روان شناسي و... تبلیغات هم داریم👇 https://eitaa.com/tablighatesabz03 کپی ممنوع⛔ دوست خوبم🌸 من اینجام👇 @Nhlykk
مشاهده در ایتا
دانلود
9.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیه الکرسی رو به نیت سلامتی و فرج امام زمان بخونیم 🤲🌸🌸🌸 ╭═━⊰🍃🌼🍃⊱━═╮  🆔@khaneyesabz02 ╰═━⊰🍃🌼🍃⊱━═╯
سلام به روی ماهتون🌸🌸🌸🌸🌸
امام زمان 081.mp3
3.95M
✨برای رسیـــدن باید خواست... ✨برای رسیـــدن باید ایستاد... ✨برای رسیـــدن باید رفت.... نمی شود نشست و رسید... برخیز و شروع کن
14 گل صلوات هدیه به امام زمانمون ❤️❤️❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوشته ی کپی ممنوع❌❌❌
داستان 🦋💞 - بخش نهم من خودمو انداختم وسط اونا ..و در حالیکه هر دو فریاد می زدن و بهم فحش می دادن صدای زنگ در بلند شد .. گوشی رو برداشتم سودابه بود ..گفتم : برو مادر,, اینجا نمون ..بهت زنگ می زنم ... ولی اون دستشو گذاشت روی زنگ و بر نمی داشت ... دوباره آیفون رو بر داشتم و گفتم : بهت میگم برو چی می خوای الان اینجا ؟ گفت باز کنین می دونم حوری و سعید اینجان میلاد بهم گفته ... شما مریضی درو باز کنین  ..بزار من باهاشون حرف بزنم .. با اومدن سودابه من خودمو کشیدم کنار عاجز شده بودم و اصلا این رفتار های غیر انسانی و این بی مرامی رو نمی فهمیدم .. دونفر چطور می تونن در کنار هم زندگی کنن و این همه نسبت بهم بی سیاست و بی  منطق  رفتار کنن داستان 🦋💞 - بخش دهم اونا جر و بحث می کردن و من نمی تونستم حرفای هیچ کدومشون رو قبول کنم ..و متاسفانه گوش شنوایی هم نبود .. تا نزدیک غروب آفتاب که دوباره زنگ در خونه به صدا در اومد و سحر و بچه ها اومدن؛ خاتمه پیدا کرد و بالاخره سعید و حوری رفتن ..بدون اینکه تغییری در رفتارشون داده باشن مثلا آشتی کردن که من می دونستم چند ساعت و یا حداکثر یک شبانه روز بیشتر طول نمی کشه .. و زنگ در مرتب به صدا در میومد و پونه , فریبرز شوهر سودابه  , مهدی شوهر سحر ؛  اومدن و من تند و تند تدارک شام دیدم و خوردن و رفتن ..و من  تنها شدم .. یکم جمع و جور کردم و به سحر فکر می کردم .. آی پد رو برای آرش خریده بود و بدون توجه به رفتار ناشایست اون تحت امرش بود و تنها یک بهانه میاوردن روزگار عوض شده ؛؛ و آرش با غرور تمام شب با اون آی پد ور میرفت   ..و مهدی که پدرش بود ؛ سرش رو از توی گوشی بر نمی داشت انگار نمی دونست در اطرافش چی میگذره  .. نمی تونستم خوب و بد رو از هم تشخیص بدم رفتار کدوم یکی درسته و کدوم غلط .. حوری اعتراض داشت و سعید کار خودشو می کرد  و سحر بدون اعتراض حرص می خورد و مهدی هم کار خودشو می کرد .. به نظرم دنیا عجیبی شده بود ..شوهر سودابه مثل مجسمه یک گوشه نشسته بود و تلویزیون تماشا می کرد ... انگار فقط اومده بودن شام بخورن و برن ..نه احساسی نه حرفی , و نه همدلی , اتاق سرد شده بود و بدنم داشت می لرزید بخاری رو زیاد کردم و کنارش نشستم و رفتم به دنیا زیبای خودم ..به دوران جوونی و بی خیالی ..
بسم الله الرحمن الرحیم🌸🌸🌸🌸❤️❤️❤️❤️
الهی به امید تو🤲🌸🌸🌸🌸
سلام صبح جمعه تون بخیرو سلامتی...
9.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیه الکرسی رو به نیت سلامتی و فرج امام زمان بخونیم 🤲🌸🌸🌸 ╭═━⊰🍃🌼🍃⊱━═╮  🆔@khaneyesabz02 ╰═━⊰🍃🌼🍃⊱━═╯
امام زمان 082.mp3
3.51M
🔸آشفتگیِ زمین و زمان و حال خراب دل من و تو... یعنی؛ نیست؛ آنکه میتواند زمین را با همه عظمتش اداره کند. 📝یکباربنشین و بنویس؛ چقدر برای داشتنش، وقت گذاشته ای