9.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیه الکرسی رو به نیت سلامتی و فرج امام زمان بخونیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲🌸🌸🌸
╭═━⊰🍃🌼🍃⊱━═╮
🆔@khaneyesabz02
╰═━⊰🍃🌼🍃⊱━═╯
امام زمان 081.mp3
3.95M
✨برای رسیـــدن باید خواست...
✨برای رسیـــدن باید ایستاد...
✨برای رسیـــدن باید رفت....
نمی شود نشست و رسید...
برخیز و شروع کن
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_هشتم- بخش نهم
من خودمو انداختم وسط اونا ..و در حالیکه هر دو فریاد می زدن و بهم فحش می دادن صدای زنگ در بلند شد ..
گوشی رو برداشتم سودابه بود ..گفتم : برو مادر,, اینجا نمون ..بهت زنگ می زنم ...
ولی اون دستشو گذاشت روی زنگ و بر نمی داشت ...
دوباره آیفون رو بر داشتم و گفتم : بهت میگم برو چی می خوای الان اینجا ؟
گفت باز کنین می دونم حوری و سعید اینجان میلاد بهم گفته ...
شما مریضی درو باز کنین ..بزار من باهاشون حرف بزنم ..
با اومدن سودابه من خودمو کشیدم کنار عاجز شده بودم و اصلا این رفتار های غیر انسانی و این بی مرامی رو نمی فهمیدم ..
دونفر چطور می تونن در کنار هم زندگی کنن و این همه نسبت بهم بی سیاست و بی منطق رفتار کنن
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_هشتم- بخش دهم
اونا جر و بحث می کردن و من نمی تونستم حرفای هیچ کدومشون رو قبول کنم ..و متاسفانه گوش شنوایی هم نبود ..
تا نزدیک غروب آفتاب که دوباره زنگ در خونه به صدا در اومد و سحر و بچه ها اومدن؛ خاتمه پیدا کرد و بالاخره سعید و حوری رفتن ..بدون اینکه تغییری در رفتارشون داده باشن مثلا آشتی کردن که من می دونستم چند ساعت و یا حداکثر یک شبانه روز بیشتر طول نمی کشه ..
و زنگ در مرتب به صدا در میومد و پونه , فریبرز شوهر سودابه ,
مهدی شوهر سحر ؛ اومدن و من تند و تند تدارک شام دیدم و خوردن و رفتن ..و من تنها شدم ..
یکم جمع و جور کردم و به سحر فکر می کردم ..
آی پد رو برای آرش خریده بود و بدون توجه به رفتار ناشایست اون تحت امرش بود و تنها یک بهانه میاوردن روزگار عوض شده ؛؛ و آرش با غرور تمام شب با اون آی پد ور میرفت ..و مهدی که پدرش بود ؛ سرش رو از توی گوشی بر نمی داشت انگار نمی دونست در اطرافش چی میگذره ..
نمی تونستم خوب و بد رو از هم تشخیص بدم رفتار کدوم یکی درسته و کدوم غلط ..
حوری اعتراض داشت و سعید کار خودشو می کرد و سحر بدون اعتراض حرص می خورد و مهدی هم کار خودشو می کرد ..
به نظرم دنیا عجیبی شده بود ..شوهر سودابه مثل مجسمه یک گوشه نشسته بود و تلویزیون تماشا می کرد ...
انگار فقط اومده بودن شام بخورن و برن ..نه احساسی نه حرفی , و نه همدلی ,
اتاق سرد شده بود و بدنم داشت می لرزید بخاری رو زیاد کردم و کنارش نشستم و رفتم به دنیا زیبای خودم ..به دوران جوونی و بی خیالی ..
#ناهید_گلکار
9.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیه الکرسی رو به نیت سلامتی و فرج امام زمان بخونیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲🌸🌸🌸
╭═━⊰🍃🌼🍃⊱━═╮
🆔@khaneyesabz02
╰═━⊰🍃🌼🍃⊱━═╯
امام زمان 082.mp3
3.51M
🔸آشفتگیِ زمین و زمان
و حال خراب دل من و تو... یعنی؛
نیست؛
آنکه میتواند
زمین را با همه عظمتش اداره کند.
📝یکباربنشین و بنویس؛
چقدر
برای داشتنش، وقت گذاشته ای