eitaa logo
🌷خانه ی سبزآبی🌷
1.1هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
889 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پیشنهاد میکنم براش گل بخری و روی کارتش بنویسی🌸 : اتفاقی وارد زندگیم شدی غیرمنتظره عاشقم شدی ندونسته منم عاشقت شدم بی‌قید و شرط با تمام قلبت بهم عشق ورزیدی . . . و الان از لحاظ روحی، فیزیکی و احساسی منو همه جوره مال خودت کردی 😍 من متعلق به تو هستم ، از الان و تا ابد🥹❤️ ‌‌‎‎‌‌‎ 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سیب زمینی شکم پر ☺️ ✍مواد لازم : 🥢قارچ ۱۰ عدد 🥢فیله مرغ ۵ عدد 🥢سیب زمینی ۳ عدد 🥢نمک، فلفل سیاه 🥢فلفل دلمه 🥢پیاز ۱ عدد 🥢پودر سیر 🥢آویشن 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️در ارتباط با صحبتهای اخیر جناب اقای حسینی بزرگوار. تازه می فهمیم چرا در اسلام صحبت بین دو نامحرم رو در حد ضرورت بیان کرده ‌‎‌‌࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ تازه به دستور احکام و قرآن و سخن پیامبرمان پی می‌بریم ✅ 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥ای انسان چه چیز تو را به خود مغرور کرده است؟! 💥نهج‌البلاغه، خطبه ۱۶۳ 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
داستان کوتاه مردی از اولیای الهی، در بیابانی گم شده بود. پس از ساعتها سردرگمی و تشنگی، بر سر چاه آبی رسید. وقتی که قصد کرد تا از آب چاه بنوشد. متوجه شد که ارتفاع آب خیلی پایین است؛ و بدون دلو و طناب نمی توان از آن آب کشید. هرچه گشت، نتوانست وسیله ای برای آب کشیدن بیابد. لذا روی تخته سنگی دراز کشید و بی حال افتاد. پس از لحظاتی، یک گله آهو پدیدار شد و بر سر چاه آمدند. بلافاصله، آب از چاه بیرون آمد و همه آن حیوانات از آن نوشیدند و رفتند. با رفتن آنها، آب چاه هم پایین رفت! آن فرد با دیدن این منظره، دلش شکست و رو به آسمان کرد و گفت: خدایا! می خواستی با همان چشمی که به آهوهایت نگاه کردی، به من هم نگاه کنی! همان لحظه ندا آمد: ای بنده من، تو چشمت به دنبال دلو و طناب بود، باید بروی و آن را پیدا کنی. اما آن زبان بسته ها، امیدی به غیر از من نداشتند، لذا من هم به آنها آب دادم 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
پیام دانش رسم بازاریان قدیم براین بودکه اول صبح وقتی دکان را باز می کردند،کرسی کوچکی را بیرون مغازه می گذاشتند اولین مشتری که می آمد جنس به او می فروخت وبلافاصله کرسی را به داخل مغازه می آورد (یعنی دشت نمودم )،مشتری دوم که می آمد و جنسی می خواست حتی اگرخودش آن جنسی را داشت نگاه به بیرون می کردکه ببیندکدام‌ مغازه هنوز کرسی اش بیرون است و دشت نکرده است آن وقت اشاره می کردکه برو آن دکان (که کرسی اش بیرون است) جنس دارد و از او بخر که او هم دشت اول را کرده باشدو بدین شکل هوای هم دیگرراداشتندواینگونه جوانمردی وانصاف می چرخیدومی چرخید،وسط زندگی ها،میان سفره ها. 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
حکمتانه نادر شاه در حال قدم زدن در باغش بود که باغبان خسته و ناراضی نزد وی رفت و گفت : پادشاه فرق من با وزیرت چیست ؟؟!! من باید اینگونه زحمت بکشم و عرق بریزم ولی او درناز و نعمت زندگی میکند و از روزگارش لذت میبرد !!! نادر شاه کمی فکر کرد و دستور داد باغبان و وزیرش به قصر بیایند. هردو آمدند و نادر شاه گفت : در گوشه باغ گربه ای زایمان کرده بروید و ببینید چند بچه به دنیا آورده ! هردو به باغ رفتند و پس از بررسی نزد شاه برگشتند و گزارش خودرا اعلام نمودند ... ابتدا باغبان گفت: پادشاها من آن گربه ها را دیدم سه بچه گربه زیبا زایمان کرده... سپس نوبت به وزیر رسید وی برگه ای باز کرد و از روی نوشته هایش شروع به خواندن کرد: پادشاها من به دستور شما به ظلع جنوب غربی باغ رفتم و در زیر درخت توت آن گربه سفید را دیدم، او سه بچه به دنیا آورده که دوتای آنها نر و یکی ماده است؛ نرها یکی سفید و دیگری سیاه و سفید است. بچه گربه ماده خاکستری رنگ است.   حدودا یکماهه هستند من بصورت مخفی مادر را زیر نظر گرفتم و متوجه شدم آشپزهرروز اضافه غذاها را به مادر گربه ها میدهد و اینگونه بچه گربه ها از شیر مادرشان تغذیه میکنند. همچنین چشم چپ بچه گربه ماده عفونت نموده که ممکن است برایش مشکل ساز شود! نادر شاه روبه باغبان کرد و گفت این است که تو باغبان شده ای و ایشان وزیر... 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌳🌾🌱 به هیچ‌کس نگو چه برنامه‌ای تو ذهنته، تا اینکه انجامش بدی! به هیچ‌کس نگو هدفت چیه؛ تا اینکه مسیرشو کامل پیدا کنی. به هیچ‌کس نگو داری برای چی تلاش میکنی؛ تا اینکه به مقصد برسی. به هیچ‌کس نگو برای زندگیت چه برنامه داری تا اینکه توی اون جایگاه قرار بگیری. بدبینی و انرژی منفی دیگران قاتل آرزوهاست دوستِ من! 🌳🌾🌱 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محبوبم! همه شما را زمزمه می‌کنند. پرنده‌ها هم می‌خواهند در نگاه شما آشیانه کنند، چنان‌که همه خنده‌های من رد پای شماست. تا بوی زلف یار در آبادی من است هر لب که خنده‌ای کند از شادی من است... 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بابا بزرگم میگفت: در رو که کامل نبندی باد بعدی که بیاد نمیدونی می بندتش یا بازش میکنه.. این میشه بلاتکلیفی ⁉️ تو زندگیت ،یا بیا بیرون یا برو تو و بعدش در رو محکم ببند. نزار هیچکس ، هیچ وقت توی بلاتکلیفی نگهت داره. . . 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi