eitaa logo
🧕خانُــــم بَــــــلا💞
3.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
56 فایل
بلاها 😍اینجا اومدیم یادبگیرم بجای غُری بودن قِری باشیم تا ببینیم کل زندگی مثل همون دوران نامزدیه😍😍🕊🗣تجربیاتتون رو اینجا برامون بفرستین 🗣 لینک کانالمون👇🏾👇🏾 https://eitaa.com/joinchat/2713518081Cb60be17d2b
مشاهده در ایتا
دانلود
میخوام از عاشق شدنم بگم وقتی آقایی جونم شب اول اومد خواستگاریم و واسه اولین بار دیدمش بدجور دل و دین و ایمونمو برد💘😁وقتی رفتیم تو اتاق صحبت کنیم هرچی تو ذهنم و ایده آلم بود رو خودش میگفت و منم محوش شده بودم😃فکر نکنید ترشیده بودما!فقط 23 سالم بود و آقایی هم دهمین خواستگارم😎اصلا انگار یادم رفته بود چی میخواستم بگم و فقط گوش میدادم و تایید میکردم.وقتی رفتن شب کلی فکر کردم و سوال به ذهنم اومد،ی قرار دیگه گذاشتیم که با هم حرف بزنیم،البته اینبار سوالامو به صورت تک کلمه ای تو کاغذ نوشتم که یادم نره😅آقایی اون شب گفت تقلب با خودت آوردیاااا اما وقتی دیدمش و باهاش صحبت کردم فهمیدم لایق عاشق شدن هست،خداروشکر 7 ساله ازدواج کردیم و با همه پستی و بلندی ها عاشق واقعی هستیم،شوهرم اهل ابراز محبت کلامی نیست اما میدونم قلبش مثل آیینه صافه و واسه من و پسرم همیشه بهترینها رو میخواد،به نظرم این بهترین حسیه که ی زن میتونه داشته باشه و واسه همه خانوما آرزوشو میکنم🤲من همچنان وقتی میبینمش ومیخنده دلم از شادی میلرزه 🎶شوهرم اصلا اهل فضای مجازی نیست،یادم باشه تو ی فرصت مناسب 😜 اینارو بهش بگم.آخ آخ،همینجوریش مغروره،وقتی بگم چه شود.بگم بهش بلکه اونم از حس اون شبش بگه و منو تو خوشی غرق کنه😂 برای عاقبت به خیری همه دعا کنیم.اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم ⛱️@delbrak
سلام به همه دوستان گل و سپاس بابت این کانال عالی دوستان، خواهش میکنم اگر کسی دراین زمینه میتونه راهنمایی کنه، واقعا دچار افسردگی و ناراحتی قلبی شدم. ۴۴ ساله هستم.اسمم بدشانس من اهل درس خواندن بودم و دانشگاه دولتی خوندم و شاغل هستم، دیر ازدواج کردم در ۲۹ سالگی و بعد از استخدام شدن و گرفتن مدرک کارشناسی ارشد همسرم را با توجه به اینکه شرایط ظاهری مناسبی داشت پذیرفتم،ایشون هم تحصیلکرده و کارمند اما غریبه😥متاسفانه ایشان تمام تلاشش برای بدست آوردن من مربوط به قبل ازدواج بود همینکه بله را گفتم سر سفره عقد ماهیت واقعی خانواده ایشان برملا شد.طلایی که برایم خریده بود نمی دادند و بعد از دقایقی که دادند یواشکی آن را برداشته بودند و به عنوان کادوی خودشان جار زدند و تقدیم کردند🤕😳همان لحظات اولیه بی توجهی همسرم به من شروع شد ایشان همان موقع بعداز عقد رفت و بعد از چند روز آمد و مرا به خانه پدرش برد و بی احترامی ها و کم محلی های مادرش را لمس کردم. ۴ماه دوره عقد دوران جنگ جهانی ما بود، مدام سرکوفت میزدن که "پسرمان را بزرگ کردیم و به ملت دادیم"😔🤕اکنون نیز همچنان این بدرفتاریها و توهین ها ادامه دارد. من عصبانی شدم و ناچار جواب دادم و مرا زبون دار معرفی کردند تاوقتی ساکت بودم تاخت و تاز میکردند وقتی جواب میدادم ساکت میشدند.بی احترامی به خودم و خانواده ام تا بینهایت بوددر هیچ مراسم غم و شادی ما نیامدند با اینکه خانواده من در تمام مراسم آنها شرکت میکردند.وقتی به شهر آنها میرویم مادر شوهرم همیشه به ما آویزان است، برای ما تصمیم میگیرد و هر جا برویم او هم می آید، جلو می نشیند و دستور میدهد و غر میزند و با بچه هایمان دعوا میکند.همسرم هم وقتی چشمش به آنها میخورد مطیع محض آنها، انگار نه من را میشناسد نه بچه ها را.در ضمن هرچه هم، بار من میکنند یا سکوت میکند یا همراهیشان میکند.از همون ابتدا زندگی بمن گیر میدادو ایراد میگرفت خیلی بد دهن هستند و بی فرهنگ ولی خود را از من بالاتر میدانند سایر جاری هام را که همگی اهل همان شهر هستند قلبا بیشتر از من و بچه هایم دوست دارند و تبعیض بین بچه ها آشکاراست.نه اهل نماز هستند نه مودب، فقط پول و مادیات و ظاهر سازی و حرف مردم برایشان مهم است. همسرم با اینکه در دلش هیچی نیست اما ظاهرا با سکوتش همکاری اش و عدم حمایت از من زمینه را برای ادامه بدرفتاری ها و دخالت هاشون مهیا میکنه.یه پسر ۱۴ ساله و دوتا بچه کوچکتر دارم که ازشون متنفر هستن حتی پدر را هم دوست ندارند بخاطر رفتارهای نسنجیده اش. ⛱️@delbrak
سلام ماری جون خوبی میشه بزاری کانال بگی هرکی میتونه امشب برای منه یه آیه الکرسی بخون مرسی عزیزم دوستان لطفا حتما بخونین از عضوهای خوب و فعالمون هستن😊🌹
سلام وقت تون بخیر میخاستم یه واقعیتی روبگم که ممنون میشم توکانال بزارید روی صحبتم باتموم دخترای مجردهست که اگه واقعا میخان توزندگی آینده شون آرامش داشته باشن وترس واهمه نداشته باشن هیچ وقت تن به دوستی های قبل ازدواج ندن چون این دوستی هامنجربه بی اعتمادی شدیدمیشه نسبت به هم دیگه درآینده وخیلی ها حتی بعضی دوستانی که تواین کانال بودن اعتراف کردن به این موضوع همه ی این حسایی پوچی که تو دوران دوستی هست حس های عمیقی که بعدازدواج بین طرفین قراره به وجود بیادروخدشه دارمیکنه *دخترای گل خواهش میکنم گول پسرا رونخوریدو وجودپاک تونو بازیچه شون نکنین وقتی شماقبل ازدواج دارین نیازاشونو تامین میکنین اونادیگه نیازی به ازدواج ندارن وبراتون بهونه میارن که فعلا شرایط ازدواج ندارن پس شماعاقل باشید وراه تقوارودرپیش بگیریدتاخداازتون راضی بشه ومطمعناخوشبخت تون میکنه😊💝 ⛱️@delbrak
با سلام خسته نباشید خدمت ماری خانم و اعضای گروه و ممنون از کانال خوبتون🌷 من اشاره نمیکنم به مشکل یه نفر یه نصیحت یا صحبت کلی میخوام بگم راجب دختر خانم هایی که زود ازدواج میکنن: شماهایی که زود ازدواج میکنید آخه شما چی از زندگی‌ مشترک بچه داری خانه داری درک طرف مقابل میدونید؟☹️ اینو من نمیگم تمام روانشناسا میگن که زود ازدواج کردن اشتباه و همینطور دیر ازدواج کردنم اشتباهه هر چیزی یه موقع داره الان گوجه سبز هست میخوریم لذت می‌بریم آیا همین گوجه سبز در زمستانم هست؟😐 نه چون هر چیزی یه موقع هست ازش لذت می‌بریم دقیقا ازدواجم همینطوره شما وقتی تو سن کم ازدواج میکنی افکارت رفتارت بچگانه و ملاک های ازدواج بچگانه ای داری مثل میگی عروس بشم لباس عروس بپوشم خوشگل بشم و..... اما وقتی به سن ۱۹یا ۲۰سالگی میرسی ملاک هات برای ازدواج فرق میکنه بخاطر همینه که زود ازدواج کردن پشیمانی به بار میاره☹️ خانما آنقدر دخترانتان وادار به ازدواج زود نکنید اونها رو تو سن ۱۳سالگی وادار نکنید بخدا ظلم😣 بزارید به سنی برسه خودش عقلش برسه بهش حق انتخاب بدید تا ازدواج موفق داشته باشه و از زندگیش راضی باشه 👌😘 هر چیزی به موقعش قشنگه نه دیر نه زود هر چیزی موقعی داره و اگه به موقع به وقتش براتون اتفاق بیوفته احساس خوشبختی و لذت میکنید👌 ⛱️@delbrak
سلام علیکم . من یک مردم چرا شما خانم ها یکه به قاضی میرین ؟ من تو فامیل خودمون خانمی بود با دو بچه بزرگ تقریبا دانشگاهی . شوهرم داشت که صبح می رفت سرکار و سرشب میومد خونه تو یک شرکتی کار می کرد . این مرد عمرشو برای زن و بچه هاش تو کار گذاشت . ولی یکبار فهمید که زنش با یک مرد دوست شده و رابطه داره . طلاق گرفت این خانم و رفت با اون آقا بچه هاشم برد . حالا این آقا کارش شده کریه و غصه خوردن با اینکه من این آقا رو از نزدیک می شناسم اهل هیچی نیست . خواهشن بقول قدیمی ها دیوار رو یک رویه کاگل نکنید . همیشه هم مردها مقصر نیستن . ‌‍‌‌⛱️@delbrak
سلام این پیامو بزارین خطاب ب اونایی که توبه واقعی کردن و خطاب به بعضی دوستانی که جواب های ناامید کننده تحویل این افراد میدن… ایه ی قران داریم وقتی توبه نصوح کنیدودیگه همون گناه تکرارنکنید خدامیبخشه چرا با بعضی حرفهاناامیدمیکنن که این بنده خدافکرکنه حالاکه بخشیده نمیشه چه فایده دوباره به سمت اون گناه بره یابه خودکشی فکرکنه،که بزرگترین گناه ونابخشودنیست وعذابش به اندازه ی سالهایی که بایدزندگی میکردولی حق زندگی روازخودش گرفته طول خواهدکشید لطفا عزیزانی که دردودل میکنن هیچ وقت جواب ناامیدکننده ندید تشویق کنید برای ترک معصیت،خداانقدربزرگ هست که ازتعریف ماخارجه ومانمیتونیم انگونه که لایق هست وصفش کنیم خواهرعزیزم بنده ی گناه کاری بودی که خطاکردی توبه کردی یقین بدون پاک شدی وبه زندگیت امیدوارانه ادامه بده مطمئن باش خدایه جایی نشون میده که توبه ی شماروپذیرفته وبه این باورخواهی رسید انشالله بحق ۱۴معصوم خداهمه مارو عاقبت بخیرکنه ⛱️@delbrak
سلام بر بانوهای دلبرک وققتون بخیر ،،،،😞😞😞😞😞 وای از دست شما خانمها ،،،،اگر خانمی خیانت کرده دنبال راهکار نمی‌گشت پیش ما دردو دل نمی‌کرد ک بخواد توبه کنه بخواد از اون فضا دور باشع بشما پناه آورده ،،،خانمهای عزیزی ک خودشون عاقل و بالغ میدونن کمی مراعات زبون تند و تیزتون بکنید ک اینقدر سرزنش میکنید اگر نمی‌خواست راهنمایی میزاشت کارش در خفا بمونه 🥴🥴 در ضمن شخصیت هر آدم شناسنامه ی اونه ،،،، زبون گوشتی به راهی میگرده لطفاً شما به راه خوبی سخن خوب بگردونش برا سلامتی امام زمان صلوات تو دلت البته 🥰منم دعاکنید اللهم صل علی محمد و آل و عجل فرجهم شریف ‌‍‌‌⛱️@delbrak
سلام روایت از پیامبر ( ص ) علیه وآله است . ایشان می فرمایند هر کس پیش شما دردلی کرد اورا ملامت نکنید . زیرا چه بسا به همان درد گرفتار آیید . ‌‍‌‌⛱️@delbrak
جایی دیگه از امیر المومنین علی علیه السلام می فرمایند. مالک . اگر در شب شخصی رو در حال گناه دیدی . فردا به آن شخص به چشم گناهکار نگاه نکن . شاید توبه کرده باشد و تو ندانی . یاد بگیریم زود قضاوت نکنیم 🍁‌‍‌‌ ⛱️@delbrak
سلام و شب بخیر خدمت ماری جون گلم و دوستای عزیزم،مطلبی که من میخاستم درموردش صحبت کنم مطلبی هستش که دوستای دیگه هم درموردش صحبت کردن ولی دوست داشتم من هم موردی و اضافه کنم :در زمان حضرت عیسی زن فاحشه ای را در حین فحشا می‌بینند و او را دست بسته نزد حضرت عیسی می آورند تا اورا سنگسار کنند،،از ایشان اجازه گرفتند تا با سنگ ایشان را قصاص کنند،حضرت عیسی فرمودند: کسی که مطمین هست تابحال هیچ گناهی مرتکب نشده اولین سنگ را بزند!!!!ببینید خانمهای که دوستای دیگه رو شماتت میکنید اینو بدونید هیچ کدوم از ما دوراز گناه نیستیم فقط شکل گناهامون متفاوته،پس بقیه رو سرزنش نکنید با زبون نرم هم میشه راه درست رو نشون داد،دوستایی که مرتکب گناه شدن ،عزیزای من همین که احساس گناه میکنید،یعنی قدم اول رو برای توبه برداشتید،پس به ملامتهای بقیه توجهی نکنید ،، زیبایی پشیمونی و توبه درحالی هستش که بین خودتون و خدا باشه،،اصلا نیازی نیست بیاید اینجا و به گناهتون اقرار کنید و راهنمایی بخاید،،خدا همیشه بخشندس ما بنده هاش آنقدر ناقصیم که بلد نیستیم درست راهنمایی کنیم چون بخشندگی رو بلد نیستیم واسه همین زود تند میشیم ولی خدا خیلی مهربونه مثل آدمها نیست،میبخشه و میگذره به شرطی که واقعا پشیمون بشید و دیگه سمت گناه نرید،خدا خودش فرموده 🌹بهترین شما کسی هستش که گناهی رو در خفا انجام داده اونرو جار نزنه و در خفا درخواست توبه کنه و با کسی در میون نزاره🌹گناه ما آدمها هر چقدر بزرگ باشه خدا از گناهای ما بزرگتره پس به رأفتش شک نکنید،دوستای عزیزم،هیچ وقت این دوستامونو ملامت نکنید،کسی از کار روزگار خبر ندارع ممکنه،روزی خدانکرده ما هم دچار بشیم ،،همیشه به بقیه حس مثبت بدیم تا این حال مثبت به زندگی خودمون هم برگرده ،،،بله قبول دارم خیانت کار ناپسندیه،اما کدوم از ما از گزند شیطان در امانیم!!؟؟؟؟پس تنها کار توکل به خدا و سپردن خودمون به خداست نه بنده خدا🌹🌹🌹🌹ببخشید طولانی شد دوستتون دارم ❤️‌‍‌‌ ⛱️@delbrak
😍 سرگذشت واقعی 😢 سلام :) میخواستم راجب زندگیم و تجربیاتم براتون بگم ... من 27 سالمه من توی یک خانواده سخت گیر بزرگ شدم که نه محبتی دیدم نه از زندگی چیزی فهمیدم ما توی تهران زندگی میکردیم من یه دختر درس خون و مودب بودم که به هیچ پسری علاقه ای نداشتم حدود 7 سال پیش بود که من عاشق یک پسر جنتلمن و خیلی آقا شدم هنوزم وقتی دارم تایپ میکنم داستانم رو قلبم میلرزه :) اون اسمش امیر حسین بود میشد پسر عموی پسر خالم که برای هم پسر خاله دختر خاله بودیم خانواده ها مون در ارتباط بودن و شناختی از هم داشتیم همیشه با هم صحبت میکردیم و توی بعضی موضوعات هم نظر بودیم و من خیلی خیلی ازش خوشم میومد اون 27 سالش بود و من 20 سالم بود من از ازدواج با پسر کم سن خوشم نمیومد الانم اینجوریم ما با هم چت میکردیم و در ارتباط بودیم بعضی شب ها ساعت ۱۲ یا ۱ شب بهم پیام میداد و راجب بعضی از موضوعات چت میکردیم و توی اون دوره من وابستش شده بودم خیلی و عاشقش شده بودم ... روزی که من میخواستم بهش حسم رو بگم خبر شدم که اون رفته خواستگاری یکی دیگه دنیا رو سرم خراب شد من شده بودم بازیچه دستش و منو انداخت دور ::::( بخاطر اینکه کسی نفهمه رفتم توی حموم و حدود ۳ ساعت گریه میکردم بعد از اینکه از حموم اومدم بیرون گفتن فردا نامردیه امیر حسینه اصلا دیگه کم نیاوردم اون چطور تونست با وجود من با یکی دیگه نامزد کنه اصلا مگه میشد من ناراحت نباشم داشتم دق میکردم من دوسش داشتم روز نامزدی رفتم آرایشگاه خوشکل شده بودم خیلی یه لباس دلبرانه پوشیدم و خیلی ریلکس رفتار میکردم ولی چشمام پر میشد هر لحضه احساس پوچی بهم دست میداد انگار کامل نیستم و بدون اون ناقصم نامزدی توی تالار بود وقتی دیدمشون عروس 18 سالش بود و قدش کوتاه بود ولی مگه میشد چشمام خیره به امیر حسین نشه انقدر خوشکل شده بود توی اون کت و شلوار خیلی دوسش داشتم بخاطر همین به خودم دلداری میدادم تا جلوی اون چشمام پر نشه به خودم می گفتم چه با من چه بی من دوست دارم خوشبخت بشه ... ♡ .... دیگه نتونستم جلوی اشکام رو بگیرم و از تالار زدم بیرون سویچ ماشین بابام توی کیفم بود بخاطر همون زود رفتم تو ماشین بابام نشستم جالبه 10 دقیقه بعد اومد دنبالم من توی ماشین بابام نشسته بودم و گریه میکردم حواسم نبود در و قفل کنم اومد داخل کنارم نشست و بهم گفت چی شده حالت خوبه و ازم پرسید چرا گریه میکنی؟؟؟ با صدای که از شدت گریه کردنم گرفته بود گفتم من نابود شدم من تو رو دوست دارشتم تو چرا منو امید وار کردی چرا کاری کردی که من وابستت بشم تو بهم قول داده بودی در کمال نا باوریم میدونید بهم چی گفت امیر حسینی که با هاش یه عالمه رویا پردازی کرده بودم بهم گفت .. تو خودت این موضوع برای خودت بزرگ کردی تو فقد دختر خالمی هم قبلا و هم الان. خیلی تعجب کرده بودم خیلی عصبی بودم نه از دست امیر حسین از دست خودم که چقدر ساده بودم چقدر همه چیو برای خودم بزرگ کرده بودم :( با صورتی که کاملا مشخص بود قرمز شده و عصبی بودم بهش گفتم از ماشین برو بیرون تنهام بزار با صدای بلند تر گفتم بروووووووو من دقیقا 1 ماه کامل افسردگی گرفته بودم روانی شده بودم فکر میکردم زندگیم تموم شده .... بعد توی یکی از روز ها خبر بهمون رسید که امیر حسین تصادف کرده و تو کماس انگار جونم در اومده بود نمیتونستم نفس بکشم شاید دوسم نداشت ولی من اونو نمیتونم فراموش کنم و زودی آماده شدم و رفتم بیمارستان تنهایی دیدنش ... از پرسنل بیمارستان اتاق امیر حسینو پرسیدم رفتم به اتاقش به یه عالمه دستگاه وصل شده بود :( هیچ کسی توی اتاقش نبود نشستم توی صندلی کنارش و دستش گرفتم و گریه کردم باهاش حرف میزدم با وجود اینکه چشماش بسته بود:( خیال بافی های که با هاش میکردم دونه دونه بهش می گفتم .. حدود ۲ ساعت پیشش بودم و وقتی میخواستم بلند شم و برم بهش گفتم تو شاید منو دوست نداشته باشی ولی من تا آخر عمرم و همیشه دوست دارم حتا هنوزم وقتی اسمتو میشنوم دلم میلرزه و بغلش کردم و لبش رو بوسیدم چون توی واقعیت نمیتونستم این کارو کنم .. دیدم از چشمش اشک اومد :((( و بعد دستگاه صدا داد و نبضش دیگه نمی زد .. باورم نمی شد انگار فیلم هندی بود من با گریه و سرو صدا پشت در اتاقش بودم و میگفتم لطفا زنده بمون قول میدم دیگه نیام پیشت ترو خدا امیر حسین -- الانم که دارم مینویسم این حادثه تلخ رو اشکام بهم اجازه نمیده بغض گلومو گرفته از پنجره اتاق دیدم یه پارچه سفید روش کشیدن و من یه جیغ محکم کشیدم و بعد سیاهی و سیاهی 🎀 @delbrak1 🎀