15.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بهمنماهِ هزار و چهارصد و سه؛
خدا قطعات پازل این بهمن ماه رو خیلی قشنگتر از همیشه کنار هم گذاشت و خب مثل همیشه "دمش گرم".
-ᴀʏʏᴇʜ-
-
محبوبم، سلام!
دراز مدتی است که قلم را نرقصاندهام به ساز خویش و روحم حوالیِ جوهرِ مشکی و کاغذ کاهی، و البته که عنوان [ دلتنگی برای شما ] جا مانده است.
انگار که دوری از شما و حصار دستانتان، واژهها را از میان گنجینهی ذهنم ربوده و دستانم را از هر جوهر و قلمی، خالی ساخته..
اما حال که می نگارم برای شما به ساز ناکوکِ خویش، قلبم تنگ و روحم بیقرار است، و دلتنگیست که چونان بیماری لاعلاج ذره ذره میان جسم و روحم پرسه میزند و با ماهیچهی سرخ رنگ جای گرفته میان استخوانهای سینهام، خو میگیرد.
امروز که بیدلیل، در پی واژگانم شهر به شهر و قاره به قاره، ذهنم را میپیمودم، به یاد آوردم که ذره به ذرهی کلماتم را، آن شب جایی میان بازوان شما، از یاد بردم.
انگار که محض بیان قدرتِ " آغوش" شما، کلمه کم بود و توصیف، نشدنی!
من واژگانم را، ۳۲ حروف الفبا و فراتر از آن را، ذره به ذره جملاتم را، و مهمتر از همه، سلول به سلول خودم را جایی میان حصار دستان و عطر گرم شما، از یاد بردم..
و حال، گلهای نیست. میپندارم که نبود واژگانم، بهانهای شد که باز هم عطر شما را با عمق وجود ببلعم و سلول به سلولِ روحتان را، محض یافتن کلماتم در آغوش کشم..
و شما هم به روی خود نیاورید، انگار نه انگار که یافتن کلمات بهانه است!
-آیـــہ
از تو یدونه است، تو تا نیشت:)))))
-ᴀʏʏᴇʜ-
محبوبم، سلام! دراز مدتی است که قلم را نرقصاندهام به ساز خویش و روحم حوالیِ جوهرِ مشکی و کاغذ کاهی،
چه مشتاقانه باور میکنم حکم تناسخ را؛
منِ انسان که از آغوش تو پروانه برگشتم..
برای جا دادن این همه اندوه، نیازمند قلبهای بزرگتری بودیم.
[ شرححال؛ در موردش فقط میتونم گریه کنم ]