eitaa logo
گام دوم خوانسار
831 دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
2.8هزار ویدیو
130 فایل
اله یاری @Mohammad3471
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فرهنگیان خوانسار
جلسه حلقه صالحین : شهیدان سقایی رفعتی موضوع : جهاد تبیین (راه کارهای شاد زیستن ) ارائه راه کارهای مناسب برای شاد بودن و شاد ماندن و رسیدن به آرامش ایجاد فضای شاد در مدرسه 🌷🌷 حدیث قدسی :بهترین چیزی که بنده ام به خاطر آن من را عبادت می کند نصیحت و خیر خواهی مردم به خاطر من است .🌼🌿🌼🌿🌼🌿 سرگروه حلقه : زهرا امینی تاریخ : ۱۴۰۲/۲/۵
هدایت شده از فرهنگیان خوانسار
جلسه نام حلقه:عاشقان الله مدرسه مربی:خانم دهاقین موضوع:آشنایی با قرآن تاریخ :۱۴۰۲/۱/۲۶
به همت گروه جهادی سردار دلها باکمک خیرین مبلمان ۵نفره درحد نو به یک خانواده مؤمن هدیه شد توسط گروه جهادی پایگاه مقاومت بسیج حضرت زینب سلام الله علیها
امام خمینی:::نجات یک معتاد نجات یک جامعه است... اعتیاد یعنی: تبدیل هستی به نیستی، فرستادن 2 جوان مبتلا به بیماری اعتیاد، به لطف خدا و همت بسیجیان پایگاه شهید بهشتی و شهردار شهر موفق شدیم، با هماهنگی راهی کمپ کنیم، تا امید خانوادهایشان به سرپرست و نان آور خانه اشان ناامید نگردد. 🥀👏🥀👏🥀👏🥀👏🥀👏🥀👏
زنگ تفریح برگزاری اردو تفریحی ویژه حلقه صالحین بانوان پایگاه انصارالزهرا مسکن مهر به جهت شرکت در مراسمات مسجد در ماه مبارک رمضان و همکاری و همیاری در برنامه های انجام شده در ماه مبارک رمضان و همچنین ختم قرآن کریم در ماه مبارک رمضان توسط بانوان محترم
به همت گروه جهادی سردار دلها تهیه سیسمونی شامل تخت و کمد نوزاد برای یک خانواده مؤمن نیازمند توسط گروه جهادی پایگاه مقاومت بسیج حضرت زینب سلام الله علیها و خیرین بزرگوار
💠به همت بسیجیان و گروه جهادی پایگاه حضرت معصومه (س)تیم امر به معروف این پایگاه در ایام عید نوروز از تاریخ 1401/12/25 تا 1402/01/13 در تفرجگاه سرچشمه و همچنین خیابان امام و میدان امام و در ایام عید فطر به مدت سه روز در تفرجگاه سرچشمه به صورت گشت و با محوریت تذکر لسانی انجام گردید.
جلسه تعامل و همفکری فرماندهی و شورای محترم پایگاه کربلا با فرمانده حوزه مالک اشتر در خصوص اجرای هرچه بهتر برنامه های سال ۱۴۰۲ بسیج
هدایت شده از فرهنگیان خوانسار
سومین جلسه ی ی صالحین با موضوع: آسیب شناسی موسیقی واثرات آن برنوجوانان وجوانان دبیرستان: سرپرستی حلقه ی صالحین: سرکارخانم جاپلقی مربی حلقه:خانم غیاثی همراه بااعضای محترم کادراجرایی و آموزشی دبیرستان صدرا تاریخ: ۱۴۰۱/۱۲/۲۳
هدایت شده از فرهنگیان خوانسار
پنجمین جلسه ی ی صالحین با موضوع: تقویت باورهای دینی درمیان دانش آموزان دبیرستان: سرپرستی حلقه ی صالحین: سرکارخانم جاپلقی مربی حلقه:خانم غیاثی همراه بااعضای محترم کادر اجرایی و آموزشی دبیرستان صدرا تاریخ:۱۴۰۲/۰۲/۰۵
هدایت شده از فرهنگیان خوانسار
چهارمین جلسه ی ی صالحین با موضوع: دلیل عدم شناخت نوجوانان از خدا دبیرستان: سرپرستی حلقه ی صالحین: سرکارخانم جاپلقی مربی حلقه:خانم غیاثی همراه بااعضای محترم کادراجرایی وآموزشی دبیرستان صدرا تاریخ:۱۴۰۱/۱۲/۱۶
هدایت شده از فرهنگیان خوانسار
جلسه دبستان : مربی: منصوره بهارلو موضوع: کتاب صعود چهل ساله، پوستر و بخش پیشرفت ۴۰ ساله در صنایع مخابرات و الکترونیک. مباحث روز از جمله شبکه های مجازی و برخورد با این موضوع در دیگر کشورها‌. تاریخ: ۱۴۰۲/۲/۵
هدایت شده از فرهنگیان خوانسار
جلسه نام حلقه:شهید محرابیان دبستان: مربی:معصومه آخوندی موضوع:بصیرت و حفظ حجاب تاریخ برگزاری؛۱۴۰۲/۲/۶
هدایت شده از ساقر
حسین خرازی نشست ترک موتورم بین راه، به یک نفربر برخوردیم که در آتش می‌سوخت.فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می‌سوزد؛من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده‌خدا با بقیه همراه شدیم.گونی سنگرها را برمی‌داشتیم و از همان دو سه متری،می‌پاشیدیم روی آتش جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می‌سوخت، اصلاً ضجه و ناله نمی‌زد و همین موضوع پدر همه‌ی ما را درآورده بود!» بلند بلند فریاد می‌زد:خدایا...الان پاهام داره می‌سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی خدایا! الان سینه‌ام داره می‌سوزه این سوزش به سوزش سینه‌ی حضرت زهرا(س) نمی‌رسه... خدایا! الان دست‌هام سوخت می خوام تو اون دنیا دست‌هام رو طرف تو دراز کنم...نمی‌خوام دست‌هام گناهکار باشه! خدایا! صورتم داره می‌سوزه! این سوزش برای امام زمانه برای اولین بار حضرت زهرا(س)اینطوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی‌تونم، دارم تموم می‌کنم. خدایا! خودت شاهد باش! خودت شهادت بده آخ نگفتم آن لحظه که جمجمه‌اش ترکید من دوست داشتم خاک گونی‌ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغلکرده بود و های های گریه می‌کرد و می‌گفت: ما جواب اینا را چه جوری بدیم ما فرمانده ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی‌داره بگه جواب اینا رو چی می‌دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه‌ من و آن قدر گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیس شد