eitaa logo
خانواده آسمانی
2.5هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
10 فایل
🌻 کپی برداری با ذکر صلوات 🌻محفلی مطمئن برای خانواده ها ، آنها که دغدغه شان بالاتر از زمینیان است و میخواهند خانواده ای آسمانی باشند تبادل و تبلیغ @jahad4541 شرایط تبلیغ👇👇 @sodedotarafe ارسال تجربه @javad4541 .
مشاهده در ایتا
دانلود
! 🤾‍♂ توی بازی والیبال وقتی توپ را به آن طرف تور پرتاب می‌کنی از دو حال خارج نیست، یا طرف جواب می‌دهد یا جواب نمی‌دهد. اگر جواب داد هیچ‌کدام برنده نیستید، اما اگر جواب نداد شما برنده‌اید و امتیاز خواهید گرفت. 👇👇👇 زندگی بی‌شباهت به این بازی نیست. یعنی شما به دوست، همسایه و همسر خود خدمت می‌کنی. آن‌ها هم متقابلاً به شما احسان و لطف می‌کنند، و در این صورت هیچ‌کدام برنده نیستید، یا بهتر بگویم این بازی بازنده ندارد. 👉اما اگر شما خدمت کردید و آن‌ها به هر دلیلی پاسخ ندادند، اینجاست که شما برنده‌اید. ✅ این را گفتم که نگویی بشکند این دستی که نمک ندارد! تازه باید شاد و خوشحال هم باشی. @khanvade_asemani
👶🏻🚗 خانومی پرسیدن چه کنم دخترم خوب بار بیاید نگران او هستم!؟ گفتم به اوسخت نگیر، به خودت سخت بگیر! بعد چند وقت گفتن: من اینکار را کردم و عمل کردم وخداروشکر نتیجه گرفتم. به طور مثال من عادت کردم هرکاری رو با بسم الله شروع میکنم ، دقیقا دخترم هم همینطور شده اصلا هم به او نگفتم که حتما بگوید. پس مادران عزیز و بزرگوار در مورد حجاب یا سایر فضیلتها در درجه اول بخودتون سخت بگیرید خیلی خیلی تاثیر دارد، دختر الگوش مادره...🧕🏻 @khanvade_asemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
══════════﷽❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ⃟✤ 💠 خدایا کمک کن دیرتر برنجم ، زودتر ببخشم ، کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم . . . 💠شروع یک روز نورانی با ذکر و عرض سلام و ارادت به پیشوایان منتسب به روز دوشنبه🌟 ✅ السلام علیکما یا شباب اهل الجنة السّلام علیکَ یا (ع) السّلام علیکَ یا (ع) 💐خانواده آسمانی💐 @khanvade_asemani
🔰🔰 بعضی بدون تفکر وعده می دهند. وعده حق الناس بوجود می آورد. امام حسن مجتبی(ع) می‌فرمایند : انسان تا وعده نداده آزاد است. اما وقتی وعده می‌دهد زیر بار مسئولیت می‌رود، تا به وعده اش عمل نکند، رها نخواهد شد. 📚بحارالانوار،ج78،ص113 💠ارتقا معنوی با خانواده آسمانی💠 @khanvade_asemani
✅ نوبت من است ⚜امام خمینی (ره)⚜ 👈دو خواهر، همین طور شوخی و جدی سرظرف شستن آن روز یکی به دو می کردند. یکی شان گفت خسته ام. این دفعه تو ظرف ها را بشوی! 😡 آن یکی جواب داد اگر تو خسته ای من هم خسته ام. نوبت خودت است.😡 بگو مگو برنده نداشت و ظرف ها ماند. نزدیک اذان که شد، ظاهرا امام برای وضو رفت توی آشپزخانه. اما وضوی آقا این بار خیلی طول کشید. خواهران نگران شدند و رفتند به آشپزخانه که ببینند خدای نکرده اتفاقی برای امام نیفتاده باشد. وارد آشپزخانه که شدند، خشک شان زد. امام بود و آستین های بالا زده یک کپه ظرف شسته شده تر و تمیز. ☺️ امام که تعجب شان را دیدند، لبخندی زد و گفت حرف هایتان را که شنیدم، احساس کردم که این دفعه نوبت من است که ظرف ها را بشویم. 📚 کتاب «مهربان تر از نسیم» 💫همراه ستاره‌ها با خانواده آسمانی @khanvade_asemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرمولی جالب برای داشتن زندگی شاد 🌷 تعالی خانواده با خانواده آسمانی 🌷 @khanvade_asemani
🌹چه کسی قرض های تفحص کننده شهدا را ادا کرد؟ می گفت: اهل تهران بودم و پدرم از تجار بازار تهران.... علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهدا، حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم...  یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان... بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم...  یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص می گذراندیم... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان، با عطر شهدا عطرآگین.. تا اینکه...  تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دوپسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم... با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم....  بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد... دادگر... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من...  استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید، به بنیاد شهید تحویل دهم...  قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند...  با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم...  "این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم...". گفتم و گریه کردم...  دو ساعت راه شلمچه تا اهواز را مدام با خودم زمزمه کردم: «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید...»  وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی در  خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم... هر چه فکرکردم، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده... لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.. به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم: بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است...  گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم؟  🧕وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته ... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد...  جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟  💬 همسرم هق هق کنان پاسخ داد: خودش بود... خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم... مات مات...  کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم.. مثل دیوانه ها شده بودم... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.. می پرسیدم: آیا این عکس،عکس همان فردی است که امروز...؟  نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم... شهید سید مرتضی دادگر... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... وسط بازار ازحال رفتم...  شرمنده شهدا ایم😭😭 @khanvade_asemani
🌙✨🌙✨🌙✨🌙 هیچ‌وقت‌از‌گذشته‌ی‌یک‌نفر علیه‌‌ش‌استفاده‌نکن؛ چون‌ممکنه‌خدا‌گذشتهٔ‌اون‌آدم‌رو تبدیل‌به‌آیندهٔ‌تو‌کنه!! شبتون بخیر و سلامتی ✋ وضو قبل از خواب را فراموش نکنید 💐 @khanvade_asemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞🍃💞 ✍ حواست باشه زن هست و عشق و محبتش! 🍃💞 💞 ✨پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بهترين زنان شما، زنهايى هستند كه داراى عشق و محبت باشند. ❤️🍃 📚بحار ج ۱۰۳ ص۲۳۵ ✍ پس سعی کن توی عشق و محبت، بخیل نشی! 💠ارتقا معنوی با خانواده آسمانی 💠 @khanvade_asemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️الگوی زنان ومردان ...........🤔🤔🤔 🌷 تعالی خانواده با خانواده آسمانی 🌷 @khanvade_asemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه خوانی که چای دم شده بدست حضرت زهرا را رد کرد؟ 😢😢😢😢 🕯 🥀 🎙حجة الاسلام دارستانی @khanvade_asemani
🔴 💠 گاهی مرد باید ساعتی با تمام، همسرش را هنگام ، کار در آشپزخانه و یا بچّه‌داری زیر بگیرد تا ببیند چه ریزه‌کاریها و ظرایفی را هنرمندانه انجام داده و چه زحماتی را متحمّل می‌شود. 💠 این کار می‌تواند در از زن و داشتن توقّعات منصفانه از وی و نیز او کمک شایانی به مرد کند. 💠 لذا در از او اعلام کنید که گاهی با ، کارهای تو را زیر نظر دارم و متوجه می‌شوم که واقعاً زیادی در منزل می‌کشی. 💠 این روش، زن را بسیار کرده و برای آینده و سختیهای زندگی به او انرژی داده و به تلاش خود در ساختن زندگی ادامه می‌دهد. 💕 نکات ناب همسرداری 💕 @khanvade_asemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
══════════﷽❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ⃟✤ خدایا  را تو میبینی و را دیگران ، شـــرم دارم از اینکه محبوب دیگـران باشم و منفور تو☹️ پس خــدایا … تو خوش صورت و خـوش سیـرتم کـن که اول محبوب تو باشم بعد دیگـران🤲 💠شروع یک روزی نورانی با یاد و ذکر امروز و عرض سلام و ارادت به ائمه و پیشوایان منتسب به چهار شنبه 🌷السّلام علیکُم یا اولیاء الله ، ، علیهم السّلام 🦋خانواده آسمانی 🦋 @khanvade_asemani
🔰🔰 ✅فرصت بده! امام حسن عليه السلام : لاتُعاجِلِ الذَّنبَ بِالعُقُوبَةِ واجْعَلْ بَينَهُما لِلاِعتِذارِ طَريقا ؛ در مجازات خطا كار شتاب مكن و ميان خطا ومجازات، راهى براى قرار ده . بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 11 💠ارتقا معنوی با خانواده آسمانی💠 @khanvade_asemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهارشنبه که می‌رسد ناگهان دستانت را بی قرار روی قلبت احساس می‌کنی و با شور و شوق سلام می‌دهی "السلام علیک یا غریب الغربا ، یا معین الضعفا ... @khanvade_asemani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺رازداری ویژگی مهم زندگی زناشویی 🌷 تعالی خانواده با خانواده آسمانی 🌷 @khanvade_asemani
🍂🍁🍂🍁  دو قدم مانده که پاییز به یغما برود این همه رنگ ِ قشنگ از کف ِ دنیا برود  هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد دل ِ تنها به چه شوقی پی ِ یلدا برود؟ ❄️  گله ها را بگذار! ناله ها را بس کن! ❄️  روزگار گوش ندارد که تو هی شِکوه کنی! زندگی چشم ندارد که ببیند اخم دلتنگِ تو را   🌨 فرصتی نیست که صرف گله و ناله شود! تا بجنبیم تمام است تمام! مهر دیدی که به بر هم زدن چشم گذشت.... یا همین سال جدید! باز کم مانده به عید! 🍂🍁❄️🌨 این شتاب عمر است... من و تو باورمان نیست که نیست! زندگی گاه به کام است و بس است؛ زندگی گاه به نام است و کم است؛ زندگی گاه به دام است و غم است؛  چه به کام و چه به نام و چه به دام...  زندگی معرکه همت ماست...زندگی می گذرد... ❄️🌨🍁🍂 زندگی گاه به نان است و کفایت بکند؛ زندگی گاه به جان است و جفایت بکند ؛ زندگی گاه به آن است و رهایت بکند؛  چه به نان و چه به جان و چه به آن... 🍂🍁🌨❄️ زندگی صحنه بی تابی ماست...زندگی می گذرد...  زندگی گاه به راز است و ملامت بدهد؛ زندگی گاه به ساز است و سلامت بدهد؛ زندگی گاه به ناز است و جهانت بدهد؛ چه به راز  و چه به ساز و چه به ناز...  زندگی لحظه بیداری ماست...زندگی می گذرد... ❄️🌨❄️🌨 به امید بارش رحمت های الهی در زمستان امسال☺️☺️ @khanvade_asemani
ـ⁣⁣⁣⁣☘️🌺☘️🌺☘️ ـ⁣⁣⁣⁣🌺☘️🌺☘️ ـ⁣⁣⁣⁣☘️🌺☘️﷽ ـ⁣⁣⁣⁣🌺☘️ ـ⁣⁣⁣⁣☘️ ❓امسال شب یلدا با ایام فاطمیه هم‌زمان شده؛ این شب رو جشن بگیریم، اشکال نداره؟ 📚 همه مراجع: این‌جور مراسم‌ها اگه باعث بی‌احترامی به اهل‌بیت(علیهم‌السلام) نباشه، اشکال نداره. 👌 احکام یار: 🔸 اولاً: شب یلدای امسال، نه در فاطمیه اوله و نه در فاطمیه دوم. 🔸 ثانیاً: برگزاری یه مهمونی خونوادگی ساده در هیچ شرایطی اشکالی نداره؛ مخصوصاً که خیلی وقت‌ها این‌جور مراسم‌ها باعث صله رحم و رفع کدورت‌ها می‌شه. 🔺 استفتا از دفتر مراجع. ⬅️ احکام به زبان خیلی ساده ☘️ 🌺☘️ ☘️🌺☘️ 🌺☘️🌺☘️ ☘️🌺☘️🌺☘️
🌹چه کسی قرض های تفحص کننده شهدا را ادا کرد؟ می گفت: اهل تهران بودم و پدرم از تجار بازار تهران.... علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهدا، حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم...  یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان... بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم...  یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص می گذراندیم... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان، با عطر شهدا عطرآگین.. تا اینکه...  تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دوپسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم... با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم....  بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد... دادگر... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من...  استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید، به بنیاد شهید تحویل دهم...  قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند...  با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم...  "این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم...". گفتم و گریه کردم...  دو ساعت راه شلمچه تا اهواز را مدام با خودم زمزمه کردم: «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید...»  وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی در  خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم... هر چه فکرکردم، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده... لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.. به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم: بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است...  گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم؟  🧕وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته ... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد...  جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟  💬 همسرم هق هق کنان پاسخ داد: خودش بود... خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم... مات مات...  کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم.. مثل دیوانه ها شده بودم... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.. می پرسیدم: آیا این عکس،عکس همان فردی است که امروز...؟  نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم... شهید سید مرتضی دادگر... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... وسط بازار ازحال رفتم...  شرمنده شهدا ایم😭😭 @khanvade_asemani
شهید سید مرتضی دادگر 😭😭😭 شادی روح شهدا، امام شهدا، شهید مرتضی دادگر @khanvade_asemani
خدایا بحق خوبان درگاهت، شب یلدای غیبت آقا (عج) را همین امشب به صبح ظهور پیوند بزن🤲 @khanvade_asemani