eitaa logo
درس خارج آیت الله حاج شیخ محمدرضا عصمتی مدظله
478 دنبال‌کننده
667 عکس
8 ویدیو
195 فایل
حوزه علمیه تربت حیدریه ارتباط با ادمین: @mhey2000
مشاهده در ایتا
دانلود
فقه ج 18 دوشنبه 28-7-99 در بتی بودن قسم کلامی از صاحب کفایه نقل کردیم که ناتمام ماند. ایشان فرموده قسم بتی ظهور دارد در علم وجدانی اما سیره علما را که نگاه می کنیم در باب ایمان و شهادات می بینیم مستند به ید و استصحاب و اصل صحت و... حکم می کنند و اتفاقا روایات هم به همین مضمون دلالت دارد. دو روایت را قبلا خواندیم. سوال کرد یا بن رسول الله مالی در دست مومنی هست ولی نمی دانم از اوست یا نه شهادت بدهیم که از اوست. فرمود از او می خری گفت بله فرمود اگر خریدی قسم می خوری مال مال توست گفت بله فرمود پس شهادت بده. اساسا اگر چنین نباشد لم یبق للمسلمین سوق. حاص این حرف ها این است که حلف مستند به علم وجدانی وی تواند باشد و مستند به علم تعبدی یعنی امارات هم می تواند باشد. بعد صاحب کفایه یک و لکن دارد. توضیح: گاهی کتابی را در دست زید می بینید به استناد ید شهادت به ملکیت زید می کنید اما سوال این است اگر بینه قائم شد بر خلاف اماره می توانی قسم بخوری. میتوانی بگویی قسم مستند به اماره می شود خورد ولی تا وقتی که معارض نداشته باشد. ولکن قد یقال فی دفعه ... . پس می فرماید قسم بتی یا باید مستند به علم وجدانی باشد و یا مستند به اماراتی که معارض ندارند باشد. مساله دیگری در تحریر بیان فرموده اند که اگر مدعی یا مدعی علیه قسم خورد ولی قاضی علم به کذبش دارد آیا می تواند طبق آن قضاوت کند یا نه؟ واضح است که نمی تواند قسم بخورد. بینه و یمین طریقیت دارد و وقتی می داند دروغ است نمی تواند به آن استناد کند.
با سلام آدرس کانال درس خارج فقه و اصول استاد معظم حاج شیخ محمدرضا عصمتی (زیده عزه) در ایتا و سروش درس خارج فقه با موضوع کتاب القضاء ارائه می شود و درس خارج اصول از سه شنبه 29-7-99 از ابتدای مطلق و مقید شروع می شود. 👇👇 https://eitaa.com/kharejhozehtorbat https://what.sapp.ir/kharejhozehth
ج 19 سه شنبه 29-7-99 المقصد الخامس فی المطلق و المقید اولین فصلی که صاحب کفایه در اینجا منعقد ساخته تعریف مطلق و مقید است. صاحب کفایه یک مطلبی دارد که همه جا بیان داشته است و آن این است که تعریف در این باب چه تعریف مطلق و مقید و چه عام و خاص و امر و نهی اینها تعریف لفظی و شرح الاسمی است. تعریف لفظی یعنی تبدیل یک لفظ به لفظی واضحتر و روشن تر. بنابراین اشکال به جامع افراد نبودن یا مانع اغیار نبودن بر تعریف لفظی وارد نیست لذا می فرماید تعریف شرح الاسمی و لفظی است و می خواهد کلمه واضحتر بشود و قصدش بیان جنس و فصل نیست پس اشکال به عدم جامعیت و عدم مانعیت جا ندارد. آیا تعریف لفظی و شرح الاسمی یک چیز است؟ مرحوم محقق اصفهانی رحمه الله میفرماید این کلام صاحب کفایه که هردو را به یک معنا گرفته است اصل این حرف درست نیست و منشا اشتباه کلام مرحوم حاج ملا هادی سبزواری است که فرموده معرف الوجود شرح الاسم و لیس بالحد و لا بالرسم. تعریف حدی آن است که یا با جنس و قریب و فصل قریب باشد که بشود حد تام یا با فصل تنها باشد که می شود حد ناقص و اگر با جنس قریب و عرض خاص باشد رسم تام است و اگر فقط عرض خاص باشد رسم ناقص می باشد. مرحوم آقای محقق اصفهانی رحمه الله می فرماید اگر معنای لفظ را می دانید و از خواصش بحث می کنید در جواب عرض خاص است یا با جنس قریب می آید این تعریف شرح الاسمی و رسمی است. منطقی می گوید اس و اساس سوالات سه چیز است سوال با ما ، هل و با لم. اگر با ما سوال شود یا مای شارحه است که سوال از خواص اوست که جوابش شرح الاسمی است و یا مای حقیقیه است که جوابش حد است بعد سوال با هل است یا هل بسیطه است یعنی سوال از اصل وجود است و یا هل مرکبه است که سوال از وجود وصف موجود است و بعد سوال با لم است که یا لم ثبوتی است و یا اثباتی است. به هرحال تعریف شرح الاسمی با تعریف لفظی متفاوت است ولی بر فرض یکی باشند آیا تعاریف عناوین اصولی تعریف لفظی است؟ باید ببینیم تعریف لفظی در کجا کاربرد دارد. مثلا بچه تازه به حرف آمده است و هیچ نمی داند یا مثلا سوال می کند اگزیستانسیالیسم یعنی چه در جوابش تعریف لفظی بیان می شود ولی تعاریف عناوین اصولی برای افراد و طلاب فاضل که دوره ای از اصول خوانده و یک کلیاتی را می دانند لذا نیازی به تعریف لفظی ندارند حالا از باب اینکه کنه اشیاء را فقط خدا می داند تعریف حدی نداریم و تعریف ما تعریف حقیقی رسمی خواهد بود.به هرحال تعریف لفظی در شان علما نیست. فما افاده صاحب الکفایه لایمکن المساعدة علیه. حالا که تعریف مطلق لفظی نیست تعریفش چیست؟ می فرماید ما دل علی معنی شایع فی جنسه. مراد از مای موصول در تعریف لفظ است یعنی مطلق لفظی است که دلالت می کند بر معنای شایع در جنسش. حال اینها نیاز به توضیح دارد.
فقه ج 19 سه شنبه 29-7-99 مساله این است که اجنبی نمی تواند قسم بخورد زیرا به او ربطی ندارد(این حرف بنای عقلا نیست ولی یک استحسان است) و در روایات هم برای مدعی و مدعی علیه بیان شده که قسم بخورند و بینه اقامه کنند خواه این قسم برای اسقاط حق باشد و یا برای اثبات حق باشد. این مساله اجماعی نیز هست. س: ... . ج: بحثی دراینباره بود که لایجوز به چه معنا است برخی گفته بودند لایجوز یعنی لایترتب علیه الاثر و مرحوم شهید ثانی فرموده بود حرمت تکلیفی هم دارد ولی در اینجا همان معنای وضعی است. مطلب دوم: اگر شخص به شخصیت حقیقی اش اجنبی است ولی به شخصیت حقوقی اش اجنبی از نزاع نیست مثل اینکه مدعی علیه مجنون یا صغیر باشد و ولی او به واسطه اینکه ولایت دارد و به شخصیت حقوقی اش اجنبی نیست. قیم صغیر هم مانند ولی مجنون است. یا اگر کسی متولی وقف است بشخصه اجنبی است وای به شخصیت حقوقی اش اجنبی نیست. سوال این است آیا قیم و ولی و متولی وقف می تواند قسم بخورد برای اثبات یا اسقاط حق. قسمش اثر دارد یا نه؟ مرحوم امام رحمه الله فرموده فیه تردد والاشبه عدم الجواز. مساله خیلی واضح و روشن نیست ولی اگر ما باشیم و ادله باید بگوییم اینها نباید قسم بخورند و الاشبه عدم الجواز. دلیل بر عدم جواز در اجنبی اجماع و اخبار بود. اجماع را می گویید دلیل لبی است را چه باید کرد ؟ اخذ به قدر متیقن می کنند لذا موردی که یقین دارید اجنبی است عدم جوازش مسلم است ولی در قیم و ولی و متولی وقف که به یک شکلی ارتباط دارد می تواند قسم بخورد یا نه خب قدر متیقن از ع م جواز این مورد نیست پس اجماع را می توان اینچنین کنار زد. اما روایات که می گوید البینة علی المدعی و الیمین علی من ادعی علیه اینها دلالت بر ما نحن فیه دارد یا نه؟ مدعی علیه یعنی چه اگر بگوییم کسی که به شکلی به نزاع ارتباط دارد یا مال خودش است یا مالی است که او را حافظ آن مال قرار داده اند در این صورت مدعی علیه بر قیم و ولی و متولی وقف صدق می کند و عند الشک در اینکه قسمش تاثیر دارد یا نه اصل عدم ترتب اثر است. لذا می فرماید فیه تردد و الاشبه عدم الجواز شاید نظر ایشان همین اشبه باشد زیرا بر اساس اصل عدم تاثیر قسم فائده ندارد. ولی آنچه به ذهن می آید این است که مدعی علیه بر شخصیت حقوقی صدق می کند.
ج 20 چهارشنبه 30-7-99 جلسه قبل عرض کردیم که مطلق را چنین تعریف کرده اند ما دل علی معنی شائع فی جنسه. در اینجا دو کلمه را باید توضیح بدهیم و بعد نقد آن را بیان کنیم. اولین کلمه مای موصول در ما دل است. بعد از ما دلالت آمده است و دلالت دلالت لفظی است پس مراد از ما لفظ است یعنی لفظٌ دلَّ علی معنی شائع فی جنسه. مطلب دوم کلمه جنس است که در تعریف آمده است شائع فی جنسه. مقصود از جنس و مجانست چیست؟ در منطق گفتیم اگر مفهوم کلی دلالت کند بر تمام ذات ماهیت نوع است و اگر دلالت بر جزء ماهیت دلالت کند یا جزء مختص است که فصل است یا جزء مشترک است که جنس است مثلا کلمه انسان دلالت بر ماهیت موجوده و تمام ذاتش یعنی حیات و نطقش این نوع بود اما ناطق که دلالت بر جزء ذاتی مختص انسان دارد فصل است اما حیوانٌ جزء ذاتی مشترک است که به آن جنس می گفتیم. این جنس در اصطلاح منطق بود. آیا مراد از جنس در تعریف مطلق همان جنس منطقی است؟ قطعا مراد اصولیین مراد جنس منطقی نیست. زیرا اسم جنس مثل رجل را گفته اند مطلق است که دلات بر جنس منطقی ندارد زیرا دلالت بر تمام افراد انسان ندارد تا جنس منطقی باشد. پس از مثالهای اصولیین برای مطلق معلوم می شود که مرادشان از جنس جنس منطقی نیست. پس مراد از جنس هر معنای کلی است و تحت آن افرادی باشند که از لحاظ منطق عرض باشد یا ذاتی باشد. بعد از بیان دو نکته فوق می گوییم: تعریف می گوید مطلق ما دل علی معنی شائع فی جنسه. دل تا آخر وصف ما یعنی لفظ است پس آنچه متصف به اطلاق می شود اولا و بالذات لفظ است نه معنا. اگر اطلاق صفت برای لفظ باشد چه باید بگوییم. مطلق وضع شده برای معنا و دیگر هیچ ولی عام وضع شده برای تمام افراد معنا یعنی به افراد نظر دارد واضع و این لفظ را برای همهدافراد وضع می کند ولی در مطلق نظر به افراد ندارد لذا در مقام دلالت الانسان معنای انسان با زید در خارج متحد است ولی کلمه انسان دلالت بر زید نمی کند پس در مطلق خصوصیات جزء معنای مطلق نیست. پس اینکه می گویید مطلق ما دل علی معنی شائع فی جنسه ظهور دارد در اینکه قید دلّ وصف لفظ است یعنی لفظ است که دلالت بر شیوع و معنا دارد و حال اینکه اینطور نیست. اگر گفتید مطلق دلالت بر معنا دارد درست است ولی معنای شایع ظهور دارد در اینکه هم دلالت بر معنا دارد و هم دلالت بر شیوع دارد. بنابراین باید دل را قید معنا قرار دهیم یعنی معنا شیوع دارد و نسبت اطلاق به لفظ مجاز است و به معنا صحیح است. نکته دیگر اینکه شیوع جزء معنا است یا نه؟ یک بحث مفصلی گفته اند که موضوع له مطلق آیا ماهیت مبهمه است یا ماهیت لابشرط مقسمی است و ... . ماهیت یعنی مفهوم و حقیقت کلی مثل رجل. این ماهیت را گاهی خودش را تصور می کنیم و باهیچ چیزی مقایسه نمی کنیم. این ماهیت را ماهیت مبهمه و مهمله می گویند. گاهی با غیر مقایسه می شود در این حد می شود ماهیت لابشرط مقسمی. این ماهیت لابشرط مقسمی در این حدش تحقق و وجود ندارد ولی آن غیری که ماهیت را با آن مقایسه کرده ایم یا لازم و ضروری است و قابل انفکاک نیست مثل مقایسه واجب الوجود با وجود ایم می شود ماهیت بشرط شیئ و گاهی بالعکس است می شود ماهیت بشرط لا و گاهی نه وجود غیر برای ماهیت ضرورت دارد و نه عدمش ضرورت دارد این لابشرط قسمی است که یجتمع مع الف شرط. اما موضوع له مطلق کدام است؟
فقه ج 20 چهارشنبه 30-7-99 یمین دردعاوی مالی یا دعاویی که حق الناس است فایده دارد. اما در مسائلی که حق الله است یا مشترک بین حق الناس و حق الله است چطور است؟ مثل حد زنا حق الله است و حد قذف مشترک است و حد سرقت نیز مشترک است زیرا هم حق مردم از بین رفته است و هم خلاف دستور خدا بوده است. در مواردی که فقط حق الناس است یمین از موازین قضا می باشد. اما اگر حق الله فقط باشد یقینا یمین کارایی ندارد زیرا دلیل یمین گفته است بینه بر مدعی است و یمین بر مدعی علیه است و در این موارد اساسا مدعی وجود ندارد. همچنین اجماع بر عدم اعتبار یمین داریم و همچنین در روایت است از ابی عبدالله علیه السلام: شخصی فردی را پیش امام علی علیه السلام آورد و گفت این مرا قذف کرده و این شخص باخودش بینه نیاورده بود آن یکی گفت قسمش بدهید حضرت فرمود در حد یمین اعتبار ندارد. روایت دوم عن جعفر عن ابیه عن امیرالمومنین علیهم السلام: لا یستحلف صاحب الحد. روایت سوم : ان رجلا استعدی علیا . فقال انه افتریذعلیّ فقال علی علیه السلام افعلت ما فعلت فقال لا ثم قال علی علیه السلام للمستعدی ا لک بینة فقال لیس لی بینة واستحلفه فقال اینجا یمین اعتبار ندارد. در روایت دیگر فرموده لایمین فی حدٍ. همه این روایات در باب 24 وسائل در بحث حدود و تعزیرات بود. اما اگر حق مشترکی باشد که حق الناسش حد نباشد یمین نسبت به حق الناسش پذیرفته می شود. مرحوم شیخ طوسی فتوا داده اند که درمواردی که حد هم هست یمین پذیرفته می شود ولی مخالف روایات است. مساله چهاردهم: مستحب است قاضی قسم خورنده را نصیحت کند و مستحب است آن شخص هم نصیحت بپذیرد. روایاتی در این باب هست. در این بین روایاتی که نهی از قسم کرده است در موارد صادق بودن قسم حمل بر کراهت می شود. در اینجا احکام حلف تمام شد بحث بعدی احکام ید خواهد بود.
ثبت نام اينترنتي طلاب پايه اي و عمومي سطح 4 سال تحصيلي 1400-1399‏1- طلاب نظام پذيرش عمومي در صورت تكميل دروس رسائل و مكاسب و كفايه مجاز به انتخاب درس خارج مي‌باشند. 2- طلاب پذيرش متمرکز پايه‌اي در صورت تكميل پايه‌هاي يك تا ده (به استثناء امتحان شفاهي 10)مجاز به انتخاب درس مي‌باشند. تبصره: در صورت كسري يك درس فقه يا اصول يا دو درس (غير از فقه و اصول)مي توانند با ارائه تعهد اتمام سطح3تا پايان سال تحصيلي1399-1400 به مسيولين مدرسه خود در درس خارج شركت نمايند. 3- انتخاب نام استادي كه در كلاس درسش شركت داريد الزامي مي‌باشد. 4- انتخاب درس بر اساس سابقه قبولي شما در امتحان هر يك از دروس باشد در صورتی انتخاب درس برای شما باز خواهد بود که نام مدرسه در پورتال شما بنام مدرسه عالی سطح۴ باشد در غیر اینصورت چنانچه شرایط و قصد تحصیل در سطح۴ را دارید از طریق مدرسه پیگیری نمائید لینک درس خارج فقه و اصول در ایتا https://eitaa.com/kharejhozehtorbat