eitaa logo
خاطرات سمی خواستگاری
60هزار دنبال‌کننده
838 عکس
321 ویدیو
8 فایل
🖐️خاطرات خواستگاری خودتون رو برای ما ارسال کنید 👈ادمین @admin_khastegarybazi کانال دوم به نام ناشناس‌های ازدواجی https://eitaa.com/joinchat/569574085C8be2fd5c89 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/224199022C2753a108e9
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد چهار جلسه ی دو ساعته صحبت کردن و گرفتن جواب مثبت از من، یهو تماس گرفتن و گفتن به جلسه ی دیگه مزاحم بشیم چون آقاپسرمون دختر خانومتونو هنوز ندیدن 😕😤 بقدری عصبانی شده بودم که میخواستم جواب مثبتمو منفی کنم که با صحبتهای پدرم آرامشمو حفظ کردم کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi
به عنوان واسطه گر اون پسرایی تو مخ میرن که اولش ادعا میکنن که واسه ما فقط ایمان و نجابت دختر مهمه و می‌گن دختری معرفی کن که ساده زیست باشه و اهل حیا ونماز اول وقت و ...... اما وقتی مورد معرفی میکنی میگه چرا شاغل نیست چرا قدش کوتاهه و یا چرا پوستش سفیده سفید نیست 😕 آقا پسر میخواد دختری نصیبش بشه که ه‍م دنیا رو کامل داشته باشه و هم آخرتو کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi
◾️امروز سالروز رحلت امام خمینی (ره) هست امام خمینی شخصیت عجیبی داشتن که هنوز ابعادش برای خیلیا مشخص نشده. وقتی نامه‌های امام به همسرشون رو می‌خوندم واقعا حجم شاعرانه و لطیف بودن نامه آدم رو متحیر می‌کرد. در مورد ازدواج امام هم روایت‌های جالبی هست همسرشون در ابتدا مخالف ازدواج بودن و با پیگیری‌های امام بالاخره جواب مثبت میدن تو یه مصاحبه همسر امام ماجرای این آشنایی رو تعریف میکنن که تو پست بعد اون بخش رو میذارم
◾️ماجرای خواستگاری امام خمینی از زبان همسرشان 💠مراحل خواستگاری شروع شد آقاجانم می‌ گفت: «از طرف من ایرادی نیست و قبول دارم. اگر تو را به غربت می‌ برد، آدمی است که نمی‌ گذارد به قدسی جان بد بگذرد.» روی رفاقت چند ساله‌اش روی آقا شناخت داشت. من می‌ گفتم که اصلاً قم نمی‌ روم و جهاتی بود که میل نداشتم به قم بروم. 💠پس چطور شد که به قم رفتید؟ ظاهراً خواب دیدید اگر یادتان هست بفرمایید. 🔰خواب‌ های متبرک دیدم، چند خواب، خواب‌ هایی دیدیم که فهمیدیم این ازدواج مقدر است. آن خوابی که دفعه آخری دیدم که کار تمام شد حضرت رسول ـ امیرالمومنین و امام حسن را در یک حیاط کوچکی دیدم که همان حیاطی بود که برای عروسی اجاره کردند. 💠یعنی شما در خواب خانه‌ ای را دیدید، و بعد از مدتی خانه‌ ای که برای عروسی شما اجاره کردند، همان بود که شما قبلاً در خواب دیده بودید؟ 🔰بله، همان اتاق‌ ها با همان شکل و شمایل که در خواب دیده بودم. حتی پرده‌ هایی که بعداً برایم خریدند، همان بود که در خواب دیده بودم. آن طرف حیاط که اتاق مردانه بود پیامبر(ص) و امام حسن(ع) و امیرالمومنین(ع) نشسته بودند و در این طرف حیاط که اتاق عروس شد من بودم و پیرزنی با یک چادر که شبیه چادر شب بود و نقطه‌ های ریزی داشت و به آن چادر لَکی می‌ گفتند. 🔰 پیرزن ریزنقشی بود که او را نمی‌ شناختم و با من پشت در اتاق نشسته بود. در اتاق شیشه داشت و من آن طرف را نگاه می‌ کردم. از او می‌ پرسیدم اینها چه کسانی هستند؟ پیرزن که کنار من نشسته بود گفت آن روبرویی که عمامه مشکی دارد پیامبر(ص) است. آن مرد هم که مولوی سبز دارد و یک کلاه قرمز که شال بند به آن بسته شده ـ و آن زمان مرسوم بود در نجف هم خدام به سر می‌ گذاشتند ـ امیرالمومنین است. 🔰این طرف هم جوانی بود که عمامه مشکی داشت و پیرزن گفت که: این امام حسن است. من گفتم ای وای این پیامبر است و این امیرالمومنین است و شروع کردم به خوشحالی کردن، پیرزن گفت:« تویی که از اینها بدت می‌ آید!!» من گفتم:« نه، من که از اینها بدم نمی‌ آید؟ من اینها را دوست دارم.» آن وقت گفتم:« من همه اینها را دوست دارم، اینها پیامبر من هستند، امام من هستند. آن امام دوم من است، آن امام اول من است» پیرزن گفت: تو که از اینها بدت می‌ آید!» اینها را گفتم و از خواب بیدار شدم. 🔰 ناراحت شدم که چرا زود از خواب بیدار شدم. صبح برای مادربزرگم تعریف کردم که من دیشب چنین خوابی دیدم. مادربزرگم گفت:« مادر! معلوم می‌ شود که این سید حقیقی است و پیامبر و ائمه از تو رنجشی پیدا کرده‌ اند. چاره‌ ای نیست این تقدیر توست.» @khastegarybazi
سال‌ها گریه به تو جرم تلقی میشد روضه هر شب ما برکت روح الله است
هر چند ما به نیت سلامتی رئیس جمهور قصد قربانی کردن داشتیم اما با پول‌های جمع شده دو قربانی تهیه و به نیت خیرات بین خانواده‌های نیازمند توزیع شد ✋ هفته پیش خودم هم برای پخش کردن گوشت‌های قربانی با تیم خیریه رفتم و دیدم که این قربانی‌ها به افراد کاملا مستحقی رسید که شاید در طول سال نتونند گوشت قرمز بخرن. خدا ازتون قبول کنه این خیرات رو‌ 🤲🤲
بنده یک پسر با سن ۴۰ سال و چند ماهه هستم !! هنوز ازدواج نکردم چون خودم معیارهای عجیب و غریبی برای خودم در نظر گرفته بودم مثل اینکه دختر خانم سیده باشه فرزند شهید باشه معلم باشه حافظ کل قرآن باشه و ........ تا به حال با بیش از ۵۰ نفر دختر خانم که بهم معرفی شده بودند برای ازدواج صحبت کردم اما کارم نشده !!! جالب اینجاست که تا حالا خونه پدر یا شوهر خواهر یا برادر چندین دختر با کمال پر رویی و شهامت ناهار و شام هم خوردم اما هنوز کارم نشده و مجردم 😂😁 کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi
خواستگار من با ۳۴ سال سن و استاد دانشگاه بودنش، وقتی براش چای بردم اول از مامانش اجازه گرفت بعد چای برداشت. کلا وقتی پذیرایی میکردیم اول از مامانشون اجازه میگرفتن، اگر مامانه اجازه می‌داد چیزی برمی‌داشت😐 آفرین درست حدس زدین😃 فردای خواستگاری بهشون جواب منفی دادیم 🥰 کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi
وضعیت پسرا بعد اینهمه غر زدنای دخترای کانال در مورد بی کلاس بودن و .... کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi
دو ماهی بود که داشتم رو یه مقاله کار میکردم با عنوان تاثیر خانم بر آرامش خانواده یکی از سوالات خواستگار این بود که آرامش برام مهمتره یا آسایش حالا هر چی زور میزنم معنی آسایش یادم نمیومد😑🥲 گفتم اول شما بگید فرق آسایش و آرامش چیه تا من جوابتون رو بدم🤣 الآنم زنشم🤭😛 کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi
✋ یادتونه گفتم خیلی از کانالایی که پیشنهاد تبلیغ میدن رو رد میکنم اما به‌ بعضی کانال‌ها اصرار میکنم که معرفیتون کنم 😶🙃 جوما گالری که مدیرش یکی از روح های سرگردان ازدواجی و پیگیر کاناله😂 یکی‌ از اون کانالایه که خیلی عجیب چشمم رو گرفته و بهش درخواست دادم که معرفیش کنم 👇 https://eitaa.com/joinchat/3003580581Ccba1259eef
👈 واقعا کاراش عجیب و‌ خیلی خاصه و از اونجایی که چهارتا دختر خوش سلیقه کار رو راه انداختن و‌ صفر تا صد کار رو داخل تولیدیشون خودشون انجام میدن قیمتشون به شدت مناسبه و بسیار منصفانه است من که قطعا اگر کیف بخرم از اینجا میخرم 👇 https://eitaa.com/joinchat/3003580581Ccba1259eef
بعد من هروقت مامان بابام باهم دعواشون میشه شروع میکنن فحش دادن به معرف که همو به هم معرفی کرد 🙂😐😂
فکت : اما هر وقت با هم خوبن هیچ یادی از اون معرف بیچاره نمیکنن😢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی خانوادت دارن دعوا می‌کنن و تو داری به این فکر می‌کنی که چجوری قراره زن آیندتو بیاری تو این خونه 😕 کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi
یه خواستگاری برام اومد من چون سر عصبانیت مردا و دعوا حساس بودم میدیدم بقیه خانم‌ها با شوهر بی اعصاب زندگی میکردن ناراضین گفتم از آقا خواستگار بپرسم وقتی از دستم عصبانی میشن حالا به هر دلیلی چیکار میکنین اونم ن گذاشت ن برداشت گفت خانم من ن شمارو کتک میزنم ن سیلی فقط بهتون میگم پدرسگ 😶😶 منم بعد این خواستگار آدم سابق نشدم🤦‍♀😂😂 کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi