eitaa logo
خاطرات سمی خواستگاری
69.7هزار دنبال‌کننده
972 عکس
407 ویدیو
8 فایل
🖐️خاطرات خواستگاری خودتون رو برای ما ارسال کنید 👈ادمین @admin_khastegarybazi کانال دوم به نام ناشناس‌های ازدواجی https://eitaa.com/joinchat/569574085C8be2fd5c89 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/224199022C2753a108e9
مشاهده در ایتا
دانلود
با مادرا همانگ کرده بودیم و‌ با دختر خانم در یک فضای سبز پارک مانند کنار حرم عبدالعظیم قرار گذاشتیم. روی یک نیمکت نشسته بودیم و گرم صحبت بودیم که یه گربه اومد جلوی ما و نشست. همینجوری زل زده بود به ما و خیلی با دقت داشت به حرف هامون گوش میداد.😕😒 از اونجایی که بیشتر خانم ها از گربه میترسن، من با خودم گفتم. ممکنه این بنده خدا هم الان دچار استرس و ترس شده باشه و به خاطر حیا و متانت دارن تحمل می کنن و چیزی نمی گن به خاطر همین منم سیس مردونگی و‌نترس بودنم گل کرد و رفتم طرف گربه تا بترسه و بره ولی لامصب ککش هم نگزید و همونجا سرجاش موند، شما بگید این حیون یک سانت تکون خورد، نخورد. حتی پلک هم نزد.(خدا هیچ کسی رو اینجوری ضایع نکنه🤲) و با یک نگاه عاقل اندر سفیه منو به سمت صندلی مشایعت کرد.😅 خلاصه که کلی جلوی دختر خانم ضایع شدم🥴🥺 از طرفی هم دلم نیومد گربه رو بزنم یا شدید بترسونمش. و خیلی شیک و غیر مجلسی نشستم سرجام. 🤕 کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در مورد موضوع قبلی (هزینه کافی‌شاپ) و اینکه پسرا ناراحت میشن وقتی میرن بیرون خانم هزینه رو حساب کنه یکی از مخاطبا اینو برام فرستاد 😊 با اینکه موضوع گذشته اما باحال بود و حیفم اومد نذارمش کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi
یه دفعه جلسه دوم قرار گذاشتیم پارک،شب بود و تقریبا شلوغ،جایی که نشسته بودیم یه گروه پسرای نوجوون نزدیکمون نشسته بودن و چندتایی هم داشتن بازی میکردن،نیم ساعتی گذشت یهو نمیدونم سر چی دعواشون شد ،آقا چند تا فحش رکیک به هم دادن که ما هر دو فقط سکووووت کردیم🤭 فضا یهو خیلی سنگین شد من که از خجالت خیس عرق بودم😬🤦‍♀ کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi
زمان آشنایی منو همسرم مصادف شده بود با اول محرم از طرفی هم شوهر خواهرم تنظیم کننده قرارها بود چون پنج شنبه بود ما رو برد بهشت زهرا فضای بهشت زهرا کاملا محرمی بود صوت قرآن و روضه و مداحی و زیارت عاشورا بچه ها هم از فرصت سو استفاده میکردن و همش میومدن کمک نقدی واسه هیئت می خواستن بنده خدا همسرم چند بار کمک کرد یه بار هم به یه پسر بچه گفت فکر کنم شما دوبار اومدی !!! کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi
جلسه اولی که ما رفتیم برا آشنایی خانواده دختر خانم گفتن بریم یکی از امامزاده های کرج نزدیک خونه ی دختر خانم اواخر ماه محرم هم بود رفتیم تو امامزاده داشتن تعزیه اجرا میکردن..... هیچی دیگه من اصلاً خیلی از چیزارو متوجه نمیشدم دختر خانم چی میگه منم همونطوری الکی جواب میدادم....🤦‍♂ خواهشاً وقتی میخواید جایی تعیین کنید یه جایی باشه آروم و بی سرو صدا و بهترین جا هم همون کافه و این شکل جاهاست آقایون هم حساب کنید میزو جای دوری نمیره 😏 کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi
بعضیا پرسیدن بس محل مناسب قرار کجاست؟ به ذهنم رسید به کمک شما یه لیست از مناسب‌ترین جاهایی که میشه به عنوان قرار جلسه اشنایی انتخاب کرد گردآوری کنیم و بعد محل‌های مناسب هر شهر رو تو یه فایل بیاریم و احتمالا برای شروع از شهرهای بزرگ مثل تهران و کرج و مشهد و اصفهان و.... شروع کنیم منتهی واقعا سرم شلوغه و فرصت نمیکنم تکی این کار رو انجام بدم😢 حالا دو سه نفر می‌خوام که تو‌ این کار کمک کنن اگر کسی دوست داره تو این کار خیر کمک کنه بهم پیام بده
🛑خیلیا به نکته‌ای که ایشون گفتند اشاره کردند ✋قبول دارم تو خیلی از روستاها و شهرستان‌ها و حتی برخی شهرهای بزرگ عرف اون منطقه اینه که جلسه آشنایی صرفا تو‌ خونه دختر برگزار بشه و یا فرهنگ ‌و‌ عرف خیلی از خانواده‌ها اجازه برگزاری جلسه خارج از خونه رو نمیده. 👈منتهی الان تعداد قابل توجهی از دختر ‌و‌ پسرها و خانوادشون ترجیح میدن که یه جلسه رو با حضور والدین و یا تحت نظارت اونا بیرون برگزار کنن و بعد اگر به نظرشون امکان ادامه ماجرا وجود داشت به طور رسمی جلسه خواستگاری در خونه دختر برگزار بشه. ✋من نمیتونم پیشنهاد کلی به همه بدم که چه کاری درسته و چه کاری غلط اما به نظرم هر فرد باید متناسب با شرایط حاکم بر منطقه‌‌ای که زندگی می‌کنه و عرف خانواده خودش و طرف مقابلش به تصمیم درست برسه ✅اما حتما خوبه تو‌ این موضوع انعطاف پذیر باشیم و بیش از حد رو نظرمون پافشاری نکنیم، چرا که ممکنه بیخودی گزینه‌های مناسبی رو از دست بدیم @khastegarybazi
تو شهرمون یه جایی قرار گذاشته بودیم که معمولا خیلی از خانواده‌های مذهبی جلسات آشنایی اولیه شون رو میارن اونجا من با مادرم رفتیم سر قرار و یه پسر رو از دور با مادرش دیدیم که داشتن دنبال کسی می‌گشتن و از تیپ پسر معلوم بود که واسه جلسه خواستگاری تیپ زده هیچی دیگه رفتیم جلو و سلام علیک کردیم و اونام تحویلمون گرفتن و همون اول کار هم منو آقا پسرجدا شدیم که دو نفره صحبت کنیم، هنوز پنج دقیقه از حرف زدنمون نگذشته بود و به نظرم پسره مورد خوبی بود که دیدم مامانم بدو بدو اومد سمتم، گفت پاشو سریع تر بریم و دستمو گرفت و از صندلی بلندم کرد و کلی از آقا پسر عذر خواهی کرد 🤔🤔 گفتم مامان اتفاق افتاده که این کار رو کردی گفت ما قرارمون با یکی دیگه بود و الان خانواده پسره زنگ زدن که کجایید ما اینور منتظرتونیم‌😳😅😢 گویا دقیقا همون ساعت دو تا خانواده دیگه هم برای قرار آشنایی دقیقا همونجا قرار گذاشته بودن 😂 خلاصه اگر دفعه اول میرید برای قرار اول کار اسم و فامیل طرف رو بپرسید کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi
من واسطه شدم تا خواهر دوستم وهمکارم رو به هم معرفی کنم قرارشد اولین بار همو توپارک ببینن منکه باهمکارم رفته بودیم به محل قرار از ماشین پیاده شدم ک تا پارک میکنه برم آبمیوه بگیرم وقتی برگشتم دیدم دوتاشون بدون اینکه همو بشناسن سر جای پارک بحثشون شده😂هیچی دیگه آبمیوه‌ها رو آوردم خونه نوش جان کردم روشون نشدباهم حرف بزنن😂😂 کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi
خاطرات سمی خواستگاری
#ادمین_نوشت بعضیا پرسیدن بس محل مناسب قرار کجاست؟ به ذهنم رسید به کمک شما یه لیست از مناسب‌ترین
راستی ممنون بابت کسایی که از دیشب همینطور پیام دادن و اعلام آمادگی کردن برای کمک. چه قدر شماها مهربونید و لطف دارید ❤️ انشا الله به همشون پیام میدم و از کمکشون استفاده میکنم 🍀
یه پارکی اطراف خونمون بود و با چند تا از خواستگارام اونجا قرار گذاشته بودم همیشه هم یه پیرزن می‌نشست رو اولین نیمکت اونجا و هر سری که رد میشدیم میگفت مبارک باشه و کلی میگفت به هم می‌آید و شیرینی میخواست😐 جالب بود از نظرش من به همه میومدم😂😂 دیگه بعد بار سوم نرفتم اونجا چون ترسیدم یادش بیاد پیش طرف بگه تو همونی نیستی که هر روز میای اینجا با یه نفر حرف میزنی؟🤣 کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi
بعد اینکه اون پیام رو گذاشتم که می‌خوام از این به بعد هر چند روز یه بار یه کسب و کار و کانال رو معرفی کنم متوجه شدم خیلی از مخاطبای پرو پا قرص کانال که خاطره هم برامون ارسال میکنن کسب و کار آنلاین دارن😍 به چندتاشون قول دادم که به مرور زمان کانال‌هاشون رو معرفیشون کنم کانالی که تو پیام بعدی معرفی میکنم یکی از اونهاست👇
🤚کانال (@Mehraye_com) متعلق به الهام خانم‌ امیری از مخاطبای پیگیر متاهل دهه هفتادیمونه که به تنهایی یه کسب و کار رو راه انداخته و داخلش داره روسری میفروشه 🧕🧕 اون چیزی که برام جالب بود خوش قلب بودن و منصف بودنشون بود ‌کانالش چند تا ویژگی داره @Mehraye_com ✅کلی آموزش در مورد انواع مدل های روسری بستن و نحوه شستن و جنس‌های مناسب و ....داره یعنی حتی اگر قصد خرید هم ندارید کانال به دردتون میخوره ✅ قیمتاش در عین اینکه جنس و‌تنوع محصولاتش بالاست مناسبه و اشانتیون هم می‌ذاره رو جنساش. در ضمن به صورت قسطی هم می‌تونه فروش داشته باشه و به کل کشور هم ارسال داره ✅اگر روسری رو خرید کردید ‌و خوشتون نیومد میتونید بدون هیچ حرفی و دردسری مرجوع کنید ✅نکته آخرم اینکه بهم گفتن اگر تا سه روز آینده مخاطبای کانال ما بهشون سفارش بدن به تخفیف هم بهشون می‌دم منتهی چون حاشیه سودش کمه و‌ قیمتاش از جای دیگه کمتره به شخصه دلم نمیاد ازش تخفیف بگیرم 😊 https://eitaa.com/joinchat/966263043C64f807d052 این بالا هم لینک کانالشونه که میتونید عضوش بشید
واکنش مامانم وقتی بهش میگم دلم می‌خواد ازدواج کنم 😂😂 کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi
با دختره قرار گذاشتیم یه پارک اطراف محلشون و یه سر پارک نوشته بودیم که کلا ده پونزده تا صندلی داشت اول نشتیم‌ روی یه صندلی بعد به بهونه اینکه ممکنه از این سمت فامیلامون رد شن بهم گفت پاشید بریم‌ اونور بشینیم و‌ وقتی پاشدیم سعی کردن کنار هم راه بریم من کامل متوجه شدم از مخاطبای ننه ابراهیم بوده و طبق قاعده‌ای که ننه ابراهیم یاد داده بود میخواست ببینه موقعی که کنار من راه می‌ره حس خوب میگیره ‌و‌ به دلش می‌شینم یا نه که گویا ننشسته بودم 😂 خلاصه تو انتخاب مکان به این نکته توجه کنید که جایی قرار بذارید که بشه کنار هم ولو چند قدم کوتاه راه برید. کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi
منم مثل بقیه دختر خانوما پیشنهاد دادم برای قرار اول بریم بیرون و کافه باشه بهتره، چون میدونستم تو امام زاده و پارک عوامل حواس پرت کننده زیاده . ولی وقتی به طرف مقابل گفتم بریم کافه یا بیرون یه جایی دیگه، ایشون گفتند نه . دوست ندارم مثلا دیده بشیم و اینا منم گفتم اشکالی نداره بهتر . بعدش پیشنهاد دادن که با ماشینشون میام دنبالتون توی همون ماشین صحبت کنیم گفتم اوکیه مشکلی نیست اومدن و ما سه چهار جلسه تو همون ماشین صبحت کردیم و اتفاقا خیلی هم خوب بود بنظرم چون یه فضای ساکت و آروم بود حالا بماند که من اولین بار چون نمیدونستم باید جلو بشینم یا عقب، رفتم عقب نشستم و چقدر هم سخت بود ارتباط گرفتن و حرف زدن 🤦‍♀🤦‍♀ کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi
یه قابلیت باحال داره تلگرام و بله اونم اینه که میشه روی هر پیام کانال ایموجی گذاشت خیلی وقته منتظرم ایتا این قابلیت باحال تلگرام و بله رو داخل پیام‌رسانش بیاره تا بشه بعد هر خاطره که گذاشته میشه مخاطب واکنش بده. به نظرم این طوری خاطرات خیلی جذاب تر میشه و امکان این هست که خواننده خاطره احساسش رو با یه ایموجی منتقل کنه
خاطرات سمی خواستگاری
#ادمین‌_نوشت یه قابلیت باحال داره تلگرام و بله اونم اینه که میشه روی هر پیام کانال ایموجی گذاشت خی
به خاطر همین مشکل تصمیم گرفتم یه کانال با همین محتوا توی بله بالا بیارم تا اولا کسایی تو بله بیشتر فعال هستن از اونجا هم بتونن خاطره بخونن و هم اینکه اونجا بتونن به خاطرات با ایموجی واکنش نشون بدن. اگر دوست داشتید عضو کانال بشید احتمالا کارای دیگری هم تو اون کانال انجام میدیم‌😊 آدرس کانال خاطرات سمی در بله 👇 http://ble.ir/join/3qQLoeqMZ1
خاطرات سمی خواستگاری
با دختره قرار گذاشتیم یه پارک اطراف محلشون و یه سر پارک نوشته بودیم که کلا ده پونزده تا صندلی داشت
این راه رفتنه به نظرم مهمه و یه دید خوبی از تناسب بهت میده تو پارک قرار خواستگاری گذاشتیم، بعد از چند دقیقه بخاطر بوی سیگار که میومد، آقا پسر گفت قدم بزنیم؟ گفتم بزنیم قد و هیکل ایشون ماشالا مثل بستکبالیت ها بزرگ و هیکلی بود و پاهای بلندی داشتن و من معمولی ِ رو به ظریف بنابراین اون داشت قدم میزد، ولی من دوان دوان دنبالشون می‌رفتم 🏃‍♀🏃‍♀ کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi
👈 پیامرسان بله یه امکان داره به نام و سازوکارش اینطوریه که ادمین کانال می‌تونه یه مقداری پول واریز کنه تو پاکت هدیه و اعضایی که زودتر روی پاکت کلیک کنند اون مبلغ بینشون تقسیم میشه ✋ده دقیقه پیش یه پاکت هدیه ۱۶۰ هزار تومنی گذاشتم تو کانال و این مبلغ بین ده نفر اولی که ظرف کمتر از ۲۰ ثانیه رو پاکت هدیه کلیک کردن تقسیم شد و نفر اول ۲۵ هزار تومان هدیه گرفت 😊 پ.ن: فقط دوست داشتم بابت همراهی و تشکر از عزیزانی که پیگیر مطالب هستن یه هدیه‌ای بدم. دیگه ببخشید که مبلغش کم بود 😘😅
یه خواستگاری داشتم هم رشته و هم ترم خودم ولی دانشگاه تهران شب خواستگاری تو اتاق صحبت میکردیم بهم گفت شما سوالی نداری؟! با هیجان گفتم چرا چرا ببخشید شما تو ریاضی یک درساتون کجاست و الان کدوم فصلید ؟ می‌خوام ببینم ما جلوتریم یا شما 😀 پاشد گفت ما یه دوری بزنیم برمیگردیم. هنوز برنگشته.😂😂 کانال خاطرات سمّی خواستگاری @khastegarybazi