مولانا در فیه ما فیه میگوید: "درد است که آدمی را رهبر است. در هر کاری که هست، تا او را درد ِ آن کار و هوس و عشق آن کار در درون نخیزد او قصد آن کار نکند و آن کار بی درد، او را میسّر نشود خواه دنیا خواه آخرت خواه بازرگانی خواه پادشاهی خواه علم خواه نجوم و غیره."
#حال_خوب
📚 @khat_khial
✈️ ناگزیر از سفرها...
مهاجرت دو دسته است. یا محکومی به مهاجرت یا عاشقی از مهاجرت. دسته دوم که هیچ، در هر صورت میروند یا در فکر رفتن هستند. اما کسانی که به مهاجرت مجبورند، زندگی عجیبی دارند. وقتی با این طیف از آدمها همکلام میشوی یا خاطرات آنها را میخوانی یا میشنوی،قطعاً دچار شوک میشویم.
کتاب جدیدی را تازه شروع به خواندن کردم. هر کلمهاش سوزنی است بر بدنم. با خط به خط کتاب، سختیهای مهاجرت اجباری را حس میکنم. پیش خودم فکر میکنم مگر شدنی است که به زور محیط و نامساعد بودن شرایط از کشورت به کشور دیگری سفر کنی و در سختی زندگی کنی؟! مخصوص منطقه ما هم نیست، در هر جای جهان هم بگردیم، همینگونه است.
چند صفحه از کتاب "خاتون و قوماندان" که داستان زندگی یک زن افغانستانی است را خواندم، بدجور شوکه شدم. چهقدر عمیق و البته نزدیک، حوادث مهاجرتش به ایران را روایت کرده است. آن هم ایران بعد از انقلاب که خودش درگیر جنگ است. از ده سالگی دیگر درس نمیخواند چون سختیهای زندگی بسیار است.
در هر قشری آدم خوب پیدا میشود، آدم بد و آب زیرکاه هم موجود است. از بین مهاجران نیز با طیف خوب و بود روبرو بودیم. در محله و مدرسه ما هم تعداد زیادی از اتباع زندگی میکنند. همه جورشان را دیدم. اما این وجه زندگیِ دور از وطن آنها را نیز ببینیم. منی که در کشور خودم و در شهر خودم دارم زندگی میکنم غنیمت میدانم.
راه دوری نروم، همین جنگ هشت ساله در دهه شصت مگر کم بودند کسانی که از جنوب کشور آواره شدند و طعم غربت را چشیدند! تازه اینها در کشور خودشان هستند و فقط شهرشان عوض شده است؛ آنهایی که کشورشان تغییر میکنند، چه عذابی میکشند. لحظهای خودم را نمیتوانم جای آنها بگذارم. ناصرخسرو قشنگ میسراید: "گرد غربت نشود شسته ز دیدار غریب/ گرچه هر روز سر و روی بشوید به گلاب"
#مهاجرت
📚 @khat_khial
معجزهای در فنجان
☕️ قهوه خوردن به من یاد داد که تلخترین اتفاقات در زندگی مرا بیدارتر میکند.
#زندگی
📚 @khat_khial
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌨 تو مثل منی برف
راه میروی و آب میشوی
❄️ با علمی لدّنی
پنبه بر جراحت سال میگذاری
میبینم اسفند را عصازنان
به سوی بهار میرود
💯 شمس لنگرودی
#برف #زمستان
📚 @khat_khial
💯 قهرمان من
برای ما از اسطورههای قدیمی زیاد گفتند. از رستم دستانها و آرش کمانگیرها، تا کاوه آهنگرها و آریوبرزنها بسیار داستانسرایی کردند. چه کسی را قهرمان و اسطورۀ خودم در قرن بیستویکم معرفی کنم؟ آن که برای ایران، دادن جان کمترین چیزی است که بدون بهانه و منّت فدا میکند.
از مقابل چشمانم لیست طولانی از قهرمانان هم عصر من رژه میروند. آن را انتخاب میکنم که در دل میدان بود. آنگاه که داغ سنگین بر دل گذاشته میشود، با هیچ چیز خنک نمیشود. هر وقت حواست پرت میشود شاید در آن لحظه به یادش نباشی اما دوباره که به ذهنت سر میزند، شعلهاش گداختهتر میشود.
حاج قاسم، برایم قهرمان بود. تجربه چنین داغی را تا قبل از شهادت او نداشتم. آن نیمه شب یادم نمیرود که وقتی خبر را شنیدم آنچنان بهتزده بودم که با هیچ آب سردی از شوک در نمیآمدم. هر موقع به آن لحظه فکر میکنم باز در دلم غوغا میشود.
خون، نقطه مشترک بین قهرمانان ایران است. اگر در زمانۀ دلاوران قدیم ایران نبودم و زیست نکردم، اما با قهرمانهایی هم عصر بودم که خون آنها به رسم و سنّت برای ایران و اسلام ریخته شد. این داستان خون ادامه دارد...
📚 @khat_khial
بایزید بسطامى را پرسیدند: اسم اعظم کدام است؟
گفت: تو اسم اصغر به من نماى که من اسم اعظم به تو نمایم، آن شخص حیران شد، پس بدو گفت: همه اسماى حق عظیماند.
حلول ماه رجب المرجب مبارک🌹
📚 @khat_khial
عشق است دیگر...
شنیدی که میگویند هر کسی را دوست داشته باشی، هر کاری میکنی تا به چشم بیایی. خوب این طبیعی است. در جهانی که یک پایهاش عشق است، دور از ذهن نیست که عاشقی دلدادهی معشوقش باشد.
آن هنگام این عشق و عاشقی، من را به تعجب وامیدارد که آن کس را دوست دارند درحالیکه تاکنون به چشم ظاهر ندیده و فقط او را به اسم میشناسند.
آیا وقتی در دنیایِ مدرنِ مادیزدهی امروز، عاشقانی پیدا میشوند که دلباخته معشوقان بیبنیه و بیاساس میشوند، دلباختگان حقیقی وجود دارند؟ چرا وجود دارند! آنهایی که بعد از ۱۴۰۰ سال دلباختهی پاکان و معصومینی هستند که با عشق به آنها زندگی میکنند.
دیروز از داخل ساختمان که به کوچه نگاهم افتاد، مراسم سمنوپزان و دلدادگی را برای اهلبیت دیدم. یاد این ابیات از مولانا افتادم: "گر کسی گوید که بهر عشق بحر دل چرا شوریده و شیدا شود؟▪️تو جوابش ده که: اندر شوق بحر قطره بیآرام و ناپروا شود"
📸 تصویر از مراسم سمنوپزان در گوشهای از شهر
#عشق #ماه_رجب
📚 @khat_khial
10.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از قضاوتشدن نترسید...
"تا وقتی چیزی روی کاغذ ننویسید، نویسنده نشدهاید." در نگاه اول شاید با جملهای از جواد خیابانی اشتباه بگیرید. خیر! تا وقتی دست به قلم نشوید و مطلبی ننویسید، به نویسندگی فکر نکنید. یادتان هست، در پست اولم در کانال از این گفتم که لذت واقعی نه در خواندن بلکه در نوشتن است؟
نوشتن آنجا سخت میشود که از قضاوتشدن واهمه داشته باشیم. شاید به نوشته ما بخندند یا ما را مسخره کنند یا ما را مبتدی در نوشتن بنامند و طرد کنند. اگر جدّی به نوشتن که همان بروز احساسات و درونیّات خویشتن است، علاقمندیم، از قضاوت شدن نترسیم.
این برش از آموزش نویسندگی مارگارت آتوود نویسنده کتاب داستان سرگذشت ندیمه را ببینید. اینجا بود که متوجه شدم جایی که نباید بترسم و عامیانهاش باید پر رو باشم در نوشتن است. نوشتن شروعی است برای فتح مرتبههای بالاتر.
📚 @khat_khial