#گزارش
#بینالملل
♨️هنجار شکنی در دُبی با ردپای اسراییل
🔻پلیس دُبی گروهی را به اتهام فساد عمومی از طریق مشارکت در ساخت تصاویری از زنان برهنه به صف شده در بالکن برجهای سر به فلک کشیده منطقه مجلل مارینا بازداشت کرد.
🔻اواخر روز شنبه ویدئوها و عکسهایی از بیش از ده زن برهنه که در بالکن یکی از برجهای منطقه مجلل مارینا صف کشیده بودند به سرعت در شبکههای اجتماعی منتشر شد؛ رخدادی بیسابقه در شیخنشینی که هنوز بوسیدن عاشقانه در ملاعام جرم است و نوشیدن الکل در آن با محدودیتهای جدی مواجه است.
🔻در بیانیه پلیس دبی همچنین آمده است:«چنین رفتارهای غیرقابل قبولی، بازتاب دهنده ارزشها و چارچوبهای اخلاقی جامعه امارات نیست.» پلیس دبی در این اطلاعیه به ملیت زنان بازداشت شده و تهیهکنندگان تصاویر آنها اشارهای نکرده است.
🔻به گزارش خبرگزاری سان این ۱۵ مدل که گفته شد ۸ نفر از اونها اهل روسیه هستند ؛عکس و فیلم هارو برای آگهی تبلیغاتی یک سایت #اسراییلی تهیه کرده بودند
📌این هم نتیجه دوستی و رابطه با اسراییل
🌐منبع:https://www.dailymail.co.uk/news/article-9435061/Dubai-Police-arrest-group-women-filmed-posing-naked-skyscraper-balcony.html
#تولیدی
#پشت_پرده
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
38.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لاک جیغ تا خدا 💅
روایت مریم مجیدی
#تغییرمسیر
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#بیوگرافے ✨
الهیهَبلیکمالَالانقطاعالیک... ((:
خدایایهکاریکنتا
ازهمهچیبگذرمبهخاطرتو...♥️
#ازخدابه_مخلوق
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
تارت های تک نفره با کرم پاتیسیر 👌
طرز تهیه خمیر تارت:👇
زرده تخم مرغ ۳ عدد
پودر قند ۷۰ گرم
آردسفید یا گندم ۳۰۰ گرم
کره ۱۷۰ گرم
شیرسرد ۳ ق غ
وانیل نصف ق چ
طرزتهیه:👇
کره سرد را به صورت مکعب های کوچک با چاقو ببرید سپس پودر قند و آرد و وانیل رو اضافه وبا هم مخلوط کنید.و با قاشق یا لیسک کاملا مخلوط کنید تا گلوله های آرد از بین برود.زرده های تخم مرغ رو یکی یکی همراه شیر سرد اضافه وهم بزنید تا خمیر فرم بگیره(نیازی به ورز دادن زیاد نیست،چون به روغن میفته،فقط در حد مخلوط شدن)سپس خمیرو داخل یک کیسه گذاشته ودر یخچال به مدت یک ساعت استراحت بدین.بعد از یخچال خارج کنید خمیرو لای دو کیسه فریزر قرار بدین و با وردنه به قطر ۳ میلی متر باز کنید و بعد خمیرو روی قالب های تک نفره تارت برگردونید وبا وردنه روشو صاف کنید اضافه های خمیرو جدا کرده وخمیرو با دست داخل قالب صاف کنید(میتونید با لیوان قالب بزنید)حالا کف خمیرو با چنگال سوراخ کنید(تا خمیر پف نکنه).داخل فر گرم شده،به مدت ۲۰ دقیقه فرگازی ۱۸۰ درجه وبرقی ۱۷۰ درجه گذاشته تا طلایی رنگ بشن.
.
کرم پاتیسیر👌
مواد لازم:👇
زرده تخم مرغ ۲ عدد
شیر ۲ لیوان
نشاسته ذرت ۴ ق غ
شکر نصف لیوان
وانیل ۱/۴ ق چ
کره ۱ ق غ
طرزتهیه:👇
داخل قابلمه شیر و نشاسته را ریخته ومخلوط کنید سپس روی حرارت گذاشته و زرده تخم مرغ را اضافه وهم بزنید سپس شکرو کره و وانیل را هم اضافه کنید،حرارت باید کم باشه و مرتب هم بزنید تا به غلظت فرنی برسه.و بعد زیر حرارتو خاموش کنید وبزارید کمی خنک بشه. شما می توانید “کرم پاتیسیر” خوشمزه و پر استفاده را برای روی کیک های مختلف، انواع دسر ،پیراشکی ها،فیلینگ تارت استفاده کنید👌🏻😉
بعد تارت هارو،با کرمی که داخل قیف ریختین پر کنید(هم میتونید ماسوره بزارید وهم ساده).تارت ها رو داخل یخچال بزارید تا خنک بشه .برای تزئین هم میتونید از مغزها،شکلات یا هر میوه ای که دوست دارین استفاده کنید😋
تارت ها رو میتونید با کشک بادمجون،الویه،و کرم های مختلف پر کنید👌🏻😍
🍲 #هنرومهارت
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
🌸شهیدی که در وصیت نامه✍ خویش قول داده برای زائرانش دعا کند🤲💚😍
🔹️ قطعه ۵۰ بهشت زهرا(سلام الله علیها)
#شهید_مدافع_حرم_سجاد_زبرجدی
🔸 بخشی از وصیتنامه:👌بسیــار زیبا👇
شما چهل روز دائم#الوضو باشید خواهید دید که درهای رحمت😘 خـــداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد.✨🌱
🔸 از شما بزرگواران خواهشی دارم،🙏 بعد از#نمازهای یومیه دعای#فرج فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید زیرا#امام منتظـر دعــای خیـر شما است.😭👌
🔹️ اگر درد دل داشتید🖐 و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر #مزارم
به لطف خداوند حاضر 🙋♂ هستم...
خداوند سریع الاجابه است.❤️
#الگو #یک_نمونه
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#سو_من_سه
#قسمت_نود
امکان ندارد:
- یا خدا!
جواد برمی گردد سمت عقب و نگاهم در نگاهش قفل می شود:
- جواد اینا کجا... کجا می برند علیرضا رو؟
جواد چشمانش را تنگ می کند و برمی گردد رو به جلو .بدنم لرز می گیرد. موبایلم زنگ می خورد. جواد برمی گردد و موبایل را از دستم می کشد و وصل می کند. اما امان نمی دهد:
- مصطفی تو رو به سر جدای پدر مهدوی بگو چی شده؟ این وحید که آدم نیست.
صدای مصطفی در فضا می پیچد نالان:
- علیرضا رو می کشن جواد. گمشون نکنید.
کسی حرفی می زند و صدایش ناواضح است. دست جواد شل شده است و چشمان من تار. آرشام می کوبد روی فرمان و دست می گذارد روی بوق برای ماشین جلویی و...
- آقاجواد کجایید؟ الان کجایید؟
محمدحسین است. برادر مصطفی. جواد آدرس می دهد و طرف مقابل می گوید:
- ما نزدیک شماییم. فقط ماشین رو گم نکنید. در ذهنم آدرس تمام خانه هایی که مرکز بوده و علیرضا بلد است مرور می شود. تردیدهایی که این روزها علیرضا کرده بود و با آنها سر ناسازگاری گذاشته بود. این که چند بار خواسته بودندش و چند ساعتی در یکی از خانه ها گفتگو کرده بودند. اینکه علیرضا شب ها چت کرده بود با مصطفی و... آخرین بار سفر شمالشان تهدیدش کرده بودند. این را مصطفی میان حرف هایش گفته بود. بی اختیار می نالم:
-یا ابالفضل!
و در دلم بیشتر ضجه می زنم که من همان وحید کودکی ها هستم که تو را می شناختم. الانم را نگاه نکن که قید زده ام. این فقط یک قیافۀ مسخرۀ احمقانه بود. دفعۀ اول هم نیست که از تو کمک می خواهم.
صدای محمدحسین می پیچد توی ماشین:
- جواد ارتباط رو قطع نکن. برام بگو ماشین چیه؟ پلاکش رو می تونی بخونی؟ خبر دادیم. پلاک می خوان. ماشینشون چیه؟ چند نفرن؟
هوا تاریک شده است. رعد و برق آسمان را روشن و خاموش و دلهرۀ ما را بیشتر می کند. نیم ساعت است از تهران خارج شده ایم. آرشام دنده پروازی می رود. می پیچند در یک مسیر فرعی. خلوتی مسیر و دور شدن از چراغ های تهران بغض می نشاند روی بغض. یک سکوتی افتاده روی لب های هر سه تایمان که وهم بیابان اطراف را بیشتر می کند. مصطفی تماس می گیرد. نه، محمدحسین است. انگار حالمان را می داند. برایمان حرف می زند، حتی شوخی هم می کند. ما هرسه تایمان آنقدر به هم ریخته ایم که اگر صدای او نباشد پس می افتیم.
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost