ژلو کیک دو رنگ در سرآشپز پاپیون
https://sarashpazpapion.com/recipe/m8fg4t8151n074l3o4fpnpqe36g7bdqh
مواد لازم برای۱۲ نفر
نمک ۱/۴ قاشق چای خوری
پودر ژله ۱ بسته
اسانس وانیل چند قطره
تخم مرغ ۴ عدد
بیکینگ پودر ۴ قاشق چای خوری
کره یا روغن ۱ لیوان
شکر ۲ لیوان
آرد ۳ لیوان
شیر ۱ لیوان
https://sarashpazpapion.com
طرز تهیه
۱- فر را با دمای 180 درجه سانتیگراد روشن کنید تا گرم شود ، روغن و شکر را داخل کاسه ای بریزید و چند دقیقه با همزن بزنید تا شکر حل شود ، تخم مرغ ها را به نوبت اضافه کنید و بزنید ( پس از اضافه کردن هر تخم مرغ خوب بزنید سپس تخم مرغ بعدی را اضافه کنید ) ، در پایان اسانس وانیل را اضافه کنید.
۲- مواد خشک ( آرد ، بکینگ پودر و نمک ) را مخلوط و 2 بار الک کنید سپس مواد خشک و شیر را کم کم به مایه کیک اضافه و با قاشق مخلوط کنید ( کمی آرد و کمی شیر و به همین صورت مخلوط کنید تا تمام شود )
۳- ته قالب کیک کاغذ روغنی بیندازید ، مایه کیک را داخل قالب بریزید و در فر به مدت 30 دقیقه قرار دهید تا کیک بپزد.
۴- در این فاصله ژله را آماده کنید ، پودر ژله را با 1 لیوان اب جوش حل کنید تا شفاف شود سپس 1 لیوان آب سرد به آن اضافه و مخلوط کنید ، ژله را داخل یخچال قرار دهید تا خوب سرد شود ( دقت کنید ژله بسته نشود ).
۵- کیک را پس از پخت از فر خارج کنید ، صبر کنید تا کیک خنک شود ، روی کیک را با فاصله سوراخ هایی ایجاد کنید
۶- سپس ژله را که از قبل آماده کرده اید روی سطح کیک بریزید ( برای ایجاد سوراخ ها ابزار را تا نیمه وارد کیک کنید و به انتهای کیک نرسانید ، از چنگال هم میتوانید برای ایجاد سوراخ ها استفاده کنید ).
۷- پس از اضافه کردن ژله ، کیک را حداقل به مدت 3 ساعت داخل یخچال قرار دهید تا کیک خوب سرد شود
۸- سپس کیک را برش بزنید و همراه با خامه یا باتر کرم تزیین و سرو کنید.
سایر نکات
از هر نوع ژله ای که دوست دارید میتوانید استفاده کنید ، نوع کیک را نیز میتوانید تغییر دهید.
منبع :سرآشپز پاپیون
وبسایت :
https://sarashpazpapion.com
🆔️ @khatdost
🔴اسلام با سلاح حجاب در حال فتح اروپاست
▪️دولت انگلیس با تمام ابزارهایش از جمله منوتو، بیبیسی، مزدوران پولکی و ... تلاش میکند #حجاب را از سر بانوی مسلمان ایرانی بردارد؛ غافل از اینکه اسلام با سرعت بسیار بالایی مخصوصاً به خاطر تز «حجاب» در حال فتح انگلیس است!
اسلام سریعترین دین در حال رشد در انگلیس است.
@khatdost
#پویش_حجاب_فاطمے
#رمان_از_کدام_سو
#قسمت_بیست_و_یکم
- جواد! چه کار می تونم برات بکنم؟
- یه سؤال دارم. سرجدت درست جواب بده. نپیچونم.
- اگه جواب دادنای من حالت رو خوب میکنه، باشه بپرس.
- مگه نمی گی من آزادم؟ اختیارم دست خودمه؟
دوبـاره شـروع شـد. چـرا یـک بـار نمی نشـیند عالـم خلقـت را از اول، درسـت و عمیـق مطالعه کنـد تـا ایـن همـه از وسـطش دور خـودش نپیچـد. الآن وقتـش نیسـت کـه ایـن را بگویـم. کوتـاه می آیـم و جـواب می دهم:
- خب آره خدا بهت آزادی داده با اختیار...
- پس مرگ این وسط چیه؟
حـالا اصـل حالـش را فهمیـدم. بایـد مـدارا کنـم تـا بتواند خـودش را به زمان حال برساند.
- برگه ی پایان دنیا. سوت پایان مسابقه ی اختیار.
انگار جواب دلخواهش را گرفته، پوزخندی می زند:
- پس بالاخره خدا یه جایی کم می آره...
امشب مشکلش اساسی است. تا صبح همین جا هستم.
- آره یا نه؟
خدایا چطور جواب بدهم که حالش را خراب تر از این نکنم؟
حرفم را سبک و سنگین می کنم و می گویم:
- خـدا کـم مـی آره یـا بشـر مغـرور؟ توقـع نـداری کـه هرچـی بشـر از اول خلقت بوده همین جوری توی دنیا بمونه؟
- مگه اینجا چشه؟
لذتـش مخـدوش شـده کـه این طـور بـه غم نشسـته اسـت. مثـل همه، مثـل مـن کـه وقتـی کسـی و چیـزی لذت زندگیـم را کم می کنـد لب به اعتراض باز می کنم. با احتیاط می گویم:
- کوچیکه. آدم هم محدوده. خودت تا حالا اصرار داشـتی که برای لـذت بـردن محدودیت هـا رو کنـار بـذاری و هـر کاری دلـت خواسـت بکنی. پشیمون که نشدی؟
با حالتی که انگار دارد مسخره ام میکند جواب میدهد:
- خب داشتم لذت می بردم.
- نـه اشـتباه نکـن. تو دلت می خواسـت مرغ بریان بخـوری. باید پاش پول می دادی. باشه بچه مایه داری!
بالاخره باید کار می کردی، باید گاهی خودت رو مجبور می کردی که سر کار بری، پس محدود می شدی به سختی تا پول داشته باشی. تازه یـه مقـدار کـه می خوردی سـیر می شـدی و نمی شـد ادامه بـدی. دلت
می خواست تا دخترای خوشگل مال تو باشند، اما دلتو می زدن. کی بود؟ سـیمین؟ قالت گذاشـت یکی دو هفته قیافه می گرفتی. به در و دیوار می زدی.
منتظـرم تـا بـه حرفهایم واکنش نشـان بدهد و درددلش باز شـود؛ اما انگار دارد با خودش حرف می زند. آرام زمزمه می کند:
- یعنـی فریـد الآن اون دنیـا راحـت و آزاده؟... یعنـی دیگـه هـر کاری می تونه بکنه؟
دردش را فهمیدم. هم تأسف رفتن خورده و هم ترسیده است.
- فرید رو جلوی چشمام گذاشتن تو خا ک... هیچیش نبود... سالم سـالم بـود... . سـکته ی قلبـی کـرد... مسـخره اسـت، خیلـی مسـخره است.
سـرش را بـه شـدت تـکان میدهـد. صورتـش رنـگ می بـازد... انـگار دارد صحنـه ای را می بینـد کـه برایـش خـوش نیسـت و لحظـات بـد و نا گـوار...
🆔️ @khatdost
چیز کیک بدون نیاز به فر در سرآشپز پاپیون
https://sarashpazpapion.com/recipe/73266evepgljtvl8f7h7ll7chbk31ldi
مواد لازم برای۶ نفر
بیسکویت ساده ۱۸ عدد
کره (بدون نمک، آب شده) ۱۱ قاشق سوپ خوری
شکر ۲ قاشق سوپ خوری
پنیر خامه ای (در دمای اتاق) ۴۸۰ گرم
شیر (غلیظ شده شیرین) ۴۵۰ گرم
آب لیمو ۱/۴ فنجان
پوست لیمو ترش 1.5 قاشق چای خوری
عصاره وانیل 1.5 قاشق چای خوری
دانه انار (برای تزئین) ۱/۳ فنجان
طرز تهیه
۱- بیسکویت ها را در یک غذا ساز بریزید و بزنید تا خوب ریز شود. به جای آن می توانید آنها را در یک کیسه پلاستیکی در بسته بریزید و له کنید.
۲- خرده بیسکویت ها را در یک کاسه متوسط بریزید و کره آب شده و شکر را اضافه کنید و هم بزنید تا خوب مخلوط شوند.
۳- مخلوط بیسکویت را کف و دور (تا ارتفاع 6 سانتی متری) یک قالب فنری 22 سانتی متری بریزید. می توانید با کف و دور یک پیمانه بیسکویت را به قالب فشار دهید.
۴- روی نان بیسکویتی را با پوشش پلاستیکی بپوشانید و 20 دقیقه در یخچال بگذارید.
۵- در یک مخلوط کن پنیر خامه ای را خوب بزنید تا نرم و یکدست شود سپس شیر غلیظ شده را در آن بریزید. آب لیموترش، پوست لیموترش و عصاره وانیل را اضافه کنید و بزنید تا مخلوط شوند.
۶- مخلوط را داخل قالب نان بیسکویتی بریزید. روی چیز کیک را با پوشش پلاستیکی بپوشانید و 3 ساعت و نیم تا 4 ساعت تا سفت شود داخل یخچال قرار دهید.
۷- وقتی خواستید کیک را سرو کنید آن را از یخچال بیرون بیاورید و فنر قالب را فشار دهید تا کیک از آن بیرون بیاید. روی کیک دانه انار بریزید سپس برش بدهید و سرو کنید.
سایر نکات
این چیز کیک غلظت نرمی مانند پودینگ دارد. چون ژلاتین داخل مخلوط وجود ندارد چیز کیک به هیچ وجه سفت تر از پودینگ نمی شود.
منبع :سرآشپز پاپیون
وبسایت :
https://sarashpazpapion.com
@khatdost
🌹 رفع گرفتاری 🌹
#آیت_الله_مجتهدی
هر که گرفتاری شدید داشته
باشد روزی هزار مرتبه بگوید:
˝استغفرالله ربی و اتوب الیه˝
آن گرفتاری رفع میشود انشاءالله.✨
📚 صحیفه مهدیه ۱۰۴
🆔️👇👇👇
@khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹کلیپ تصویری: غریبی امام زمان (عج)😭
بسیار تاثیر گذار و قابل تامل 😔
🎤 استاد احسان عبادی
#قرارگاه_حضرت_مهدی
@khatdost
الهی ;
روی بنما تا در روی کسی ننگریم
و دری بگشای تا بر در کس نگذریم
الهی;
از بود خود چه دیدم مگر بلا و عنا؟
واز بود تو همه عطاست و وفا!
#مناجات
#خواجه_عبدالله_انصاری
@khatdost
🍶🍃 #تسکین_درد_معده
🍃 مصرف یک لیوان جوشانده سنبل الطیب درد معده را برطرف می کند
🍃 🍃🍂🌾
@khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌چاره ای نیست جز افشای واقعیت ها!
این زندگی غم بار یک ملت است! کمی از واقعیت های آمریکا را تا آنجا که تحمل دارید ببینید....
#قتل_جورج_فلوید
#تظاهرات_خشونت_آمیز
#آمریکا #رفاه #آزادی
@khatdost
#رمان_از_کدام_سو
#قسمت_بیست_و_دوم
از حالـش واهمـه ای در دلـم می افتـد. نا گهـان از جایش مثل فنر می پرد و صدای فریادهایش تمام نمازخانه را پر می کند.
- سالم بود. می فهمی؟
هق میزند:
- داشـت عیـش و نوشـش رو می کـرد. صدتـا، هزارتـا دختـر بـراش می مردند. سایت راه انداخته بود، بیا ببین براش چه کار می کردند!
راه می رود. گاهی آرام. گاهی متشـنج. حرف می زند. گاهی به زمزمه و گاهی چنان فریادی که...
- یعنی تموم شـد. آره تموم شـد؟ اون قد بلند، اون همه خوش تیپی، تمام لذت هاش!
مقابلـم زانـو می زنـد. دسـتانش را می گیـرم. مردمک چشـمانش آرامش ندارد.
- تو بگو. به همین راحتی تموم میشه؟
دستانش سرد است و لب هایش سفید. می لرزد...
- جواد جان!
- من نمی خوام زیر خا کم کنند. نمی خوام... می ترسم... می فهمی؟
اون سـنگا چـی بـود. چـه سـنگین بـود... چقـدر کلفـت بـود... اون سـنگ های سـیمانی رو بـرای چـی مـی ذارن. چـرا بـا سـیمان دورش رو می پوشونن؟
دارد می لـرزد. بلنـد می شـود. بلنـد می شـوم و محکـم در آغـوش می گیرمـش. انقـدر کـه بازوهایـش را هـم قفـل می کنـم. کمـرش را می مالـم. آرام تـر می شـود. کمـی از لرزشـش می افتـد. بـا فشـار دسـتانم مجبورش می کنم مقابلم بنشیند.
- جواد!
سر خم شده اش را بالا می آورد.
- فرصـت نقاشـی کشـیدن دوسـتت فریـد تمـام شـده. ایـن بـرای همه اتفاق می افتد. برای من هم همین طوره.
با چشمان ترسیده نگاهم می کند.
- برای من هم تموم می شه؟
- حالا چه کار به این داری. از فرصتی که داری استفاده کن.
- کی تموم می شه؟ ... من کی می میرم؟ ... تو کی می میری؟
این حال کسی که دوستش را زیر خا ک کرده، نیست. جواد خودش را گم کرده است و فکر می کند زیر خاک است. حالش از دربه دری اش است. و الا کـه روزی هـزار نفـر از خا کسـپاری می آینـد... می خندنـد و می رونـد... دعـوا می کنند و می رونـد... می خورند و می روند و مرده ای می ماند که هیچکس حالش را نمی داند.
آرام می گویم:
- نمی دونم. تو هم نمی دونی، هیچ کس نمی دونه. فرید دوستت هم نمی دونست.
- اگه می دونست چی می شد؟
- باید از خودش بپرسی؟
لبخندی تمسخرآمیز، لب هایش را کش میدهد.
- از خودش. از خودش این دو روزه انقدر سؤال کردم. انقدر سرش فریاد زدم. انقدر التماس کردم که لااقل برای یک دقیقه برگرده.
هق هق می کند. بغضی که می خواهد سر باز کند و نمی شود. ناله ای می کند و می گوید:
- مـرده... مـرده. می فهمـی آقـا معلـم؟ مـرده... بـا تمـام عاشـقی هاش مرده.
چهار زانو می نشینم و دستانش را می گیرم. سرش را بالا می آورد:
- دخترهایی که با فرید بودند سر قبرش خیلی جیغ و داد می کردند، امـا هیـچ کـدوم فریـد رو تکـون نـداد. بـراش دسته دسـته گل پرپـر می کردنـد، امـا فریـد حتـی یـه بـار هـم پلـک نـزد. بـا نگاهـش خرابشـون نکرد. باباش خودشو کشت، اما پول و پارتیش به درد فرید نخورد...
@khatdost
#کیک_سه_شیر
کره 100 گرم
تخم مرغ 5 عدد
اردسفید یک لیوان و نیم
شکر 1 لیوان
وانیل 1 ق چ
ب پ 1 ق چ
نمک 1 پنس
گلیز یا شربت:
شیرعسل 1 قوطی
شیررینبو کوچک 1 عدد
خامه 100 گرم
شیر دو سوم لیوان
باید از قبل کره رو بیرون میزاریم تا به دمای اتاق برسه و نرم بشه کره رو خوب میزنیم تا لطیف بشه بعد شکر و وانیل اضافه میکنیم شکر که حل شد تخم مرغ ها رو یکی یکی اضافه میکنیم و هر بار خوب هم میزنیم تا مخلوط بشه اردکه با ب پ و نمک سه بار الک کردیم رو در سه قسمت اضافه میکنیم و هر بار در حدی با همزن میزنیم که ارد مخلوط بشه و حالا مواد رو در قالب 25×35 که از قبل چرب کردیم و ارد پاشی کردیم میریزیم و سطح کار رو صاف میکنیم مایه کیک به نظر کم میاد و ارتفاعش خیلی کمه ولی در فر خوب پف میکنه در فر 180 درجه که از قبل گرم کردیم به مدت 20 تا 25 دقیقه میزاریم پخته بشه
برای گلیز یا شربت کیک همه مواد رو در مخلوط کن میریزیم و مخلوط میکنیم و بعد از نیم ساعت که کیک رو از فر بیرون اوردیم و با چنگال تموم نقاط کیک رو سوراخ کردیم شربت رو روش میزاریم و روی قالب رو میپوشونیم ب مدت 24 ساعت میزاریم یخچال تا بمونه بعد خامه فرم گرفته رو روی کیک میریزیم و با قاشق پخش میکنیم و به دلخواه تزیین و برش میدیم.
🍲 @khatdost
#تلنگر
پیرمردی هر روز در محله پسرکی رو با پای برهنه می دید که با توپ پلاستیکی فوتبال بازی می کرد.
پیرمرد کفش کتونی نو خرید و به پسرک گفت: بیا این کفش رو بپوش.
پسرک کفش رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خدایید؟
پیرمرد لبش را گزید و گفت نه پسرجان.
پسرک گفت: پس دوست خدایی، چون من دیشب فقط به خدا گفتم کفش ندارم ...
💠 دوست خدا بودن سخت نيست ...😊
😊 @khatdost ☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید گمنام
کسی که
معجزه کرد برام
@khatdost
#رمان_از_کدام_سو
#قسمت_بیست_و_سوم
وحشتش، وحشی اش کرده، می ترسم آسیبی به خودش بزند. دست می اندازم دور شـانه اش، سـر می گذارد روی شـانه ام و بغضش با صدا می ترکـد و هق هـق طولانـی اش وقتـی کـم می شـود کـه بـه زمزمـه تبدیل می شود:
- نمی تونسـت حـرف بزنـه... نـگاه کنـه... بخنـده... خیلـی قشـنگ می خندید. بی رحمانه پیچیدنش توی پارچه ی سفید و گذاشتنش تـوی خـا ک... بـاور می کنـی فرید عادت نداشـت رو زمیـن بخوابه، اما
اونا صورتش را گذاشتند رو خا ک.
می لرزد:
- دستاش بسته بود. پاهاش بسته بود.
با شدت بلند می شود و بلند فریاد می زند:
- اون پنبه ها چی بود دور دهنش؟!
می چرخد رو به من و خم می شود:
- چـرا دستاشـو بسـته بودنـد؟ فریـد همیشـه آزاد بـود، خیلـی قشـنگ می رقصید.
دیوانه شده است و دارد دیوانه ام می کند... زمزمه می کند... گاهی با خودش حرف می زند... گاهی رو به من فریاد می زند:
- لذت رو اون بهمون میداد.
گاهـی مخاطبـش فریـد اسـت. لحظـه ای التمـاس می کنـد. لحظه ای سکوت می کند و خیره می شود. حرف هایش نامفهوم است.
بـه خـودم کـه می آیـم مـن هـم دارم گریـه می کنـم. چـه تصویرسـازی وحشـتناکی راه انداختـه ایـن جـواد! قطره هـای اشـک بی وقفـه از چشـمانش سرازیر می شـود. می گذارم فریادهایش تمام شـود. خودش می آید سمتم و مقابلم می نشیند.
- تو چرا گریه می کنی؟ مگه می شناسیش. هان؟
- نـه... نـه! جـواد آروم بـاش! مـن بی تابـی تـو رو طاقـت نـدارم. ایـن حالتت رو نمی تونم ببینم...
انـگار حرفـم آب باشـد. دو زانـو می نشـیند و توی چشـمانم زل می زند. دنبـال همـان چیـزی می گـردد کـه مطمئنـم از قبـل هـم دیـده کـه حـالا مقابلم نشسته است.
- بـرام حـرف بـزن، باشـه؟ بگـو که حـرف می زنی... هر چی خواسـتی. نصیحت کن. فحش بده. فقط امشب حرف بزن، ساکت نباش.
بلند می شوم و می روم برایش آب بیاورم. فرار کرده ام از اینکه هق هقم را ببینـد. صورتـم را زیـر آب می گیرم تا حرارت سـوزاننده ی وجودم آرام بگیـرد. زنـگ هـم می زنـم خانـه. می خواهـم از صـدا و دعایـش کمـک بگیرم:
- محبوب جان!
- سلام مهدی! چند دور تسبیح گفته باشم خوبه؟
- خوبه! همین خوبه! امشب رو خدا باید به صبح برسونه!
- مهدی!
نفس عمیق را حالا می توانم بکشم.
- یکـی از بچه هـا بـراش مشـکلی پیـش اومـده امشـب نمی تونـم بیـام خونه. شما بخوابید و نگران من نباشید.
- مهدی!
- جانم!
- با این حالت چه جوری نگران نباشم؟
- بـا همیـن حالـم بهـت می گـم کـه خوبـم. نگو که شـام بخور و گرسـنه نخـواب کـه هیچـی از گلـوم پایین نمـی ره. اما وای به حالت اگه شـام نخوری! افتاد محبوب خانم!
- خیلی بدی!
خیالش را آرام می کنم و قول می دهد که بخوابد.
@khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌چاره ای نیست جز افشای واقعیت ها!
این زندگی غم بار یک ملت است! کمی از واقعیت های آمریکا را تا آنجا که تحمل دارید ببینید....
#قتل_جورج_فلوید
#تظاهرات_خشونت_آمیز
#آمریکا #رفاه #آزادی
@khatdost