eitaa logo
خط مقدم
1.2هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
106 ویدیو
3 فایل
با ما به خط مقدم بیایید. تارنمای انتشارات خط مقدم: www.khatemoqadam.com خط مقدم در اینستاگرام: www.instagram.com/khatemoqadam.ir ادمین خط‌مقدم: @KhateMoqadam_admin تلفن تماس: ۰۹۱۲۹۳۸۳۳۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 📘 کتابِ ماهرخ روایت زنی‌ست ایرانی که تصمیم بزرگی دارد؛ اما سرنوشت تقدیر دیگری می‌نویسد و این جبر روزگار، زندگی و خاطراتش را پر تنش می‌کند. فضاسازی، شخصیت-پردازی و نشان دادن دقیق مکان و زمان پر از تصویر است برای مخاطب و این نشانگر همکاری دو طرفۀ مصاحبه‌شونده و مصاحبه‌گیرنده است و صداقت راوی در بیانِ جزء به جزء احوالات بیرونی و درونی‌اش. جنگی شروع شده و دامن همه را می.گیرد. بسیاری افراد مقابل هم می‌ایستند. ماهرخ در این بازه زمانی و درون محاصره نمایندۀ ایران و ایرانی‌ست که شاهد پاکی و شجاعت و درایتش در لحظات حساس زندگی در کنار فرزندانش هستیم. جنگ اثراتش معلوم است، تخریب و ویرانی. تک تک افراد حال و آینده را زنجیروار عین دومینو در برمی‌گیرد. سیده ماهرخ زنی است شجاع، بساز، متفکر و دوراندیش و مادری فداکار و از خود گذشته که به خوبی از پس به تصویر کشیدن یک زن مسلمان شیعه ایرانی برمی‌آید و مهر تایید این نکته در صفحه 325 است. با دیالوگی که بین او و درجه‌دار حاجز رد و بدل می‌شود که پی به این مهم و سرمایه‌اش در عشق امام علی علیه السلام می‌بریم. چند بار به حصار می‌رود و برمی‌گردد برای رساندن غذا به زنان و کودکان چند بار جان خود را به خطر می‌اندازد. « اگر رفتی توی حصار و برنگشتی چه؟!» «خوب عمرم به دنیا نبوده.» «اگر داعش تو را دستگیر کرد و خواست معاوضه ات بکند چه.» «بگو مرا بکشند ارزش معاوضه ندارم.» «امیرالمومنین شبها برای بچه های یتیم غذا می‌برد اگر من نصفه شب بیایم تو اجازه می¬دهی بروم غذا بگذارم دم در خانه بچه یتیم هایی که در حصار هستند.» و با این جمله درجه‌دار حاجز را خلع سلاح می‌کند. از این چند دیالوگ به سرمایه دار بودن و مسئولیت پذیری‌اش در خصوص دیگر افراد جامعه و حتی خانواده برادرهای محمد که از هیچ کدام‌شان هم دل خوشی ندارد، به شجاعت و جسارت زنانه‌اش احسنت می‌گوییم. تصویر جلد کتاب دو کلمه را در ذهن مخاطب تصویر می‌کند، سفر و جنگ. گوشواره‌ای فشنگی آویزان به گوشی زنانه، معنای ژرف موازی در ذهن مخاطب تولید و اثرش را گوشزد می‌کند. سفر که هم موازنه درونی دارد هم بیرونی و جنگ که باز هم موازنه بیرونی و درونی دارد. جنگ بیرونی درون افراد را نشانه می‌رود و عین همان سفر که درون راوی را درگیر سفری عمیق‌تر می‌کند. جنگ برکت و رحمت را از بین می‌برد اما در عوض این انسانها هستند که در سرما و یخبندانی جنگ، با تولید مقاومت، دفاع و مبارزه، برکت و رحمت درونی‌شان را بین همدیگر تکثیر کنند. - معصومه قیطاسی 🛒 برای تهیه کتاب «ماهرخ»، در دایرکت پیام دهید. @KhateMoqadam_admin
سعید علامیان در کتاب از قول امیر سرتیپ سید حسام هاشمی روایت می‌کند: "آن روز ساعت نه صبح باهم قرار داشتیم. ساعت هشت صبح تلفن دفترم زنگ خورد: «صیاد شیرازی شهید شد!» مات و مبهوت خشکم زد. دست‌هایم را جلوی صورتم گرفتم. یک لحظه در عالم خیال، شهید صیاد روبه‌رویم ظاهر شد و گفت «حسام، از این لحظه پرچم معارف را به تو می‌سپارم.»" 🛒 برای تهیه کتاب «سفر به روزهای جنگ»، در دایرکت پیام دهید. @KhateMoqadam_admin
✍️ 📘 سفرِبیرونی و درونی، جنگِ بیرونی و درونی؛ هر دو درون و بیرون راوی، موازی هم پیش می‌روند. تصمیم مهاجرت و تحصیل در رشته کارگردانی در آلمان را بازگو می‌کند. مادر از درون عین نارنجک ضامن کشیده منفجر می‌شود. آرامشش تا راوی را پای عقد در حسینیه مقابل محمد و شیخ سُنی ننشانده، سامان نمی‌یابد. اینجا انتخاب مادر بد از بدتر است که پای ماهرخ به زندگی پر فراز و نشیب محمد اهل فلسطین و ساکن سوریه باز می‌شود و جنگ از درون و بیرون ماهرخ شعله ور می‌شود. مخاطب با خواندن صفحات کتاب، شاهد تغییر و تحولات درونی راوی است. راوی قدم در میدان پرتنشی می‌گذارد. اثرات حصار در نالۀ بچه‌ها از گرسنگی، بیماری و ضعف رورو و دله و مجد و مصطفی. ایثار و فداکاری راوی بخاطر جگر گوشه‌هایش؛ همزاد پنداری عمیقی بین مخاطب و متن پیش می‌آورد. ماهرخ با تک به تک روزهایی که پشت سر می‌گذارد، شاهد زبانه کشیدن شعله‌های مقابله و مبارزۀ درونی و در نهایت ساخت روحانی درونش است. نکته‌ای که بنظرم در تولید متن خاطره مهم است، اول: صداقت راوی است و دوم: همکاری میانِ مصاحبه شونده و مصاحبه‌گر و سوم: تدوین و نگارش نویسنده و چهارم: داشتن یک ویراستیار است. متن باید از نثری روان و ساده برخوردار باشد و جملات و پارافها حاوی ریتم تند و کند تا مخاطب به درستی به درک و فهم و همزادپنداری متن برسد. از لحاظ ویراستیاری دقت و تامل بیشتری می‌شد صورت پذیرد و تنظیمِ جملات و دیالوگ‌ها قدری نیاز به دقت بیشتری دارد. - معصومه قیطاسی 🛒 برای تهیه کتاب «ماهرخ»، در دایرکت پیام دهید. @KhateMoqadam_admin
✍️ 📘 جنگ و خون‌ریزی، جنگ و آوارگی و جنگ و گریز با خلقت آدمی پا به عرصه‌ی هستی گذاشت و به عنوان دست‌مایه‌ای برای روایت نویسندگان قرار گرفت. این دست‌مایه مانند دریایی ژرف است که هیچ‌گاه تمامی ندارد و هیچ نویسنده‌ای نمی‌تواند ادعا کند به همه‌ی ابعاد و اعماق آن دست یافته است. مسائل زنان و دختران جنگ‌زده بخش قابل‌توجهی از این دریای عمیق را به خود اختصاص داده است که پرداختن به آن در قالب رمان سبب می‌شود آثار و تبعات جنگ برای جنس زن، با ظرافت و دقت بیشتری مورد نمایش قرار بگیرد. رمان «دختران قبیله‎ی جنگ» نوشته‌ی جواد افهمی که توسط انتشارات خط مقدم منتشر شده است، به روایت سرنوشت چنین زنان و دخترانی پرداخته است. اگر جنگ از نوع جنگ‌های داخلی، تفرقه‌انگیز و ‎برادرکشی باشد، آوار غم و مصیبت برای زنان خانمان‌سوزتر خواهد شد. اتفاقی که در جنگ‌های داخلی سوریه افتاد و منجر به بروز اختلافات و دشمنی‌های کورکورانه و جبران‌ناپذیر علیه شیعیان شد. رمان «دختران قبیله‌ی جنگ» با صحنه‌ی گریز از جنگ آغاز می‌شود. «سوسن» به همراه پسر نوجوانش به علت این که شوهرش یک ارتشی حامی حکومت سوریه و مخالف شورشیان است، قصد فرار از معرکه‌ی جنگ را دارد اما در مسیر رسیدن به اردوگاه آوارگان جنگی، در ایستگاه توقف و بازرسی مسلحین، شناسایی می‌شود و اولین صحنه‌ی هولناک رمان به تصویر کشیده می‌شود. بنابراین رمان شروعی جذاب و پرکشش دارد و البته رازآلود؛ چراکه فصل یک با حضور مرد آشنایی به نام «حمزه» به پایان می‌رسد که خواننده در فصل‌های بعدی متوجه رابطه‌ی عاشقانه‌ی «سوسن» و «حمزه» می‌شود. این رمان، رمانی حادثه‌محور است؛ چراکه تمام ماجراهای رمان، پیرامون یک حادثه‌ی اصلیِ برگرفته از رخدادی واقعی یعنی ماجرای ربایش یک اتوبوس توسط مسلحین ساخته و پرداخته شده است. مسافران این اتوبوس چهل زن و دختر شیعه از اهالی شهرک فوعه در استان ادلب سوریه بوده‌اند. شیوه‌ی فصل‌بندی رمان به گونه‌ای است که خواننده در هر فصل با صحنه‌پردازی‌های جذاب روبه‌رو می‌شود و در میان کشمکش‌ هر صحنه، هم با ماجرای گروگان‌گیری دختران و زنان فوعه‌ای پیش می‌رود و هم با گذشته و حال شخصیت‌های رمان همراه می‌شود. ادامه دارد... - زهرا سادات ثابتی 🛒 برای تهیه کتاب «دختران قبیله جنگ»، در دایرکت پیام دهید. @KhateMoqadam_admin
✍️ 📘 استفاده از شیوه‌ی زاویه‌دید نامحدود موجب شده است خواننده در هر فصل از دریچه‌ی نگاه یکی از شخصیت‌ها در جریان حوادث رمان قرار بگیرد. همان‌طور که از عنوان رمان برمی‌آید، انتظار می‌رود خواننده با شخصیت‌های زن، بیشتر همراه شود و رمان با بیان احساسات و درونیات آن‌ها پیش برود که این امر در فصل‌های متنوعی رعایت شده است. با توجه به موضوع و فضای رمان می‌توان گفت خواننده با یک رمان عربی مواجه است. نه‌تنها ماجرا و بستر روایی رمان در یک کشور عربی جریان دارد بلکه تمام شخصیت‌ها عرب‌زبان هستند. نویسنده به کمک اسامی شخصیت‌ها، کاربرد عبارت‌ها و اصطلاحات عربی در دیالوگ‌ها، توصیف مکان‌ها و خورد و خوراک‌ها تا حدودی موفق شده است، فضای متفاوت جغرافیایی را به نمایش بگذارد اما به نظر می‌رسد فضای فرهنگی از جمله آداب و رسوم مردم سوریه شکل نگرفته است؛ از جمله در فصل ابتدایی رمان که نشان دادن موقعیت بحرانی شخصیت بر توصیف فضای بومی و محلی، ترجیح یافته است. پیرنگ بیرونی رمان به کمک فضاسازی‌ها، تصویرسازی‌ها و صحنه‌پردازی‌های بدون اطناب به خوبی پرداخت شده است تا جایی که موجب خلق موقعیت‌ها و لحظه‌ها به شیوه‌ی نمایش سینمایی در ذهن خواننده می‌شود. اما در بعضی فصل‌ها به نظر می‌رسد قلم نویسنده به خاطر شرح و توصیف احساسات و عواطف شخصیت، دچار اطناب و در نتیجه توقف در ریتم اثر شده است. در این میان، جای خالی پیرنگ درونی نیز احساس می‌شود. هر کجا که متن بیشتر نمایشی و مهیج شده است، انگیزه‌های روحی و تغییرات درونی شخصیت‌ها کمتر نشان داده می‌شود. با توجه به این که بخشی از درون‌مایه‌ی رمان به مسئله‌ی تغییر در نگرش شخصیت‌ها می‌پردازد، جا داشت که خواننده در جریان چگونگی این تحول فکری و اعتقادی قرار می‌گرفت. این که چه فرآیندی در فکر و قلب آدمی رخ می‌دهد که منجر به استحاله‌ی روح و روان وی می‌شود تا جایی که تمام علایق و وابستگی‌های عاطفی خود را فراموش می‌کند و برای اثبات عقیده‌ی خود دست به رفتارهای خشونت‌آمیز می‌زند. بنابراین می‌توان گفت شخصیت‌پردازی در بعضی شخصیت‌ها مانند «حمزه» که دچار تحول بنیادین شده‌اند، تکه‌ی بیان نشده‌ای دارد که همان نشان دادن روند تغییرات روحی و درونی است. ادامه دارد... - زهرا سادات ثابتی 🛒 برای تهیه کتاب «دختران قبیله جنگ»، در دایرکت پیام دهید. @KhateMoqadam_admin
📚 📘 در روزهای جنگ، خیلی‌ها از اهواز رفتند؛ چون دیگر خبری از آن کارونِ آرام و کشتی‌های رنگارنگ نبود. جنگ، نامش روی خودش است! همه چیز را به هم‌ می‌ریزد. اما بعضی هم از شهرهای مختلف به اهواز آمدند؛ نه برای زندگی، برای دفاع از تمامِ ایران... روایت همسرانِ همان کسانی‌ست که آن روزها به اهواز رفتند، تا ایران، ایران بماند. 🛒 برای تهیه کتاب «ساختمان کیانپارس»، در دایرکت پیام دهید. @KhateMoqadam_admin
✍️ 📘 در بحث شخصیت‌پردازی یکی از نکات قوت رمان نشان دادن نمایی نزدیک از برخی شخصیت‌های ضد قهرمان یعنی جبهه‌ی مسلحین است. نویسنده به کمک صحنه‌های دیالوگ‌محور، خلق موقعیت‌های پیچیده و همچنین بیان درونیات، خواننده را با طرز فکر و دیدگاه‌های تکفیری شخصیتی به نام «مولوی حسام‌الدین» آشنا می‌کند. می‌توان به چالش کشیدن مسئله‌ی عشق در بستر جنگ را یکی از درون‌مایه‌های این رمان برشمرد. خواننده در این رمان دو رابطه‌ی عاشقانه را از نظر می‌گذراند. در هر دو رابطه به علت به وجود آمدن اختلافات عقیدتی و شرایط جنگی، شخصیت‌ها مجبور به انتخاب میان عشق و عقیده‌ی خود می‌شوند. درست در زمانی که شاهد قربانی شدن عشق به خاطر تعصب‌ورزی هستیم، با شخصیت جدیدی روبه‌رو می‌شویم که حتی در شرایط مرگ و زندگی و تفاوت مذهب و نگرش، حاضر به رها کردن معشوق و محبوب خود نمی‌شود و در صدد نجات دادن او از حمله‌ی انتقام‌جویانه‌ی مسلحین برمی‌آید. این نظرگاهِ واقع‌بینانه‌ی نویسنده به مقوله‌ی عشق و عشق‌ورزی و پرداختن به هر دو جنبه‌ی آن یعنی ترجیح عشق بر هر چیز و بالعکس، به باورمند شدن اثر کمک بسیاری کرده است. با وجود این، حضور یک صحنه‌ی مبهم و رازآلود در بخش‌های پایانی، به رمان بسیار عمق بخشیده است و به این امر اشاره دارد که مبحث عشق در زوایای پیچیده‌ی روح انسانی همواره پدیده‌ای غیرقابل ‌پیش‌بینی و غیرقابل ‌چشم‌پوشی است؛ در صحنه‌ای که شخصیت «حمزه»، پس از این که از «سوسن»؛ محبوبه‌ی خود دست می‌کشد و جان‌کاه‌ترین بلا و شکنجه را بر روح او وارد می‌کند، بارها بر بالین او که حالا زنی روان‌پریش است، حاضر می‌شود اما نویسنده به همین تصویرسازی بسنده می‌کند و آنچه را که میان آن دو می‌گذرد به نمایش نمی‌گذارد؛ گویی که ادامه‌ی داستان رازناک عشق و آدمی را به تمایل خواننده می‌سپارد که آیا سرانجام، انسان می‌تواند از عشق خود دست بکشد یا نمی‌تواند؟ - زهرا سادات ثابتی 🛒 برای تهیه کتاب «دختران قبیله جنگ»، در دایرکت پیام دهید. @KhateMoqadam_admin
🟫 📘 پذیرفتم همسر مردی بشوم که تمام جان و مال و وقت و آبرویش را وقف اسلام و ایران کرده بود؛ مردی که تشنه خدمت به تمام انسان‌های این کره خاکی بود و در اجرای ایده‌هایش برای آبادانی، مرزهای جغرافیایی کم‌ اهمیت‌ترین مسئله. 🛒 برای تهیه‌ی کتاب «بلوک یاس»، در دایرکت پیام دهید. @KhateMoqadam_admin
🟫 📘 گاهی که صدای پارک ماشینی را جلوی ساختمان می‌شنیدیم، به شوخی به هم می‌گفتیم لندکروز استیشن آمد. بلند شو ساک‌ات را ببند... کارهایت را بکن، نوبت توست شوهرت را شکلات‌پیچ آورده‌اند... 🛒 برای تهیه‌ی کتاب «ساختمان کیانپارس»، در دایرکت پیام دهید. @KhateMoqadam_admin
🟫 📘 جوون باید خودش راهش رو انتخاب کنه. هیچ‌کس رو نمی‌شه به زور به چیزی وادار کرد. 🛒 برای تهیه‌ی کتاب «بیست و هفت روز و یک لبخند»، در دایرکت پیام دهید. @KhateMoqadam_admin
🟫 📘 وقتی مادر آش را دم خانه‌ی همسایه‌ها برده بود و گفته بود «آش پشت پای بابک است؛ رفته سوریه…»، خشک‌شان زده بود. کی باور می‌کرد پسری که تمام این سال‌ها ظاهر امروزی داشته، یک‌هو از سوریه سر دربیاورد؟ 🛒 برای تهیه‌ی کتاب «بیست و هفت روز و یک لبخند»، در دایرکت پیام دهید. @KhateMoqadam_admin