🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴
✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇
🌹دلی که زهرایی شد🌹
من دختری بودم که بخاطر جَو شهرم که همه چادری بودن منم اون چادر رو خیلی راحت قبول کردم و همیشه حتی جایی که خیلی از همشهری هام کنارش میزاشتن سر داشتم.
اونا فقط توی شهر خودمون اونم به لطف حرف مردم چادر داشتند ولی من بیرونم می پوشیدم.
هرچند فقط چادر بود. من شیک ترین لباسارو با روشن ترین رنگا و شلوار تنگ می پوشیدم هرچند اعتقادی به آرایش نداشتم. وحتی اگه می خواستم چادر را کنار بزارم پدرم هیچ مخالفتی نداشت. خیلی آزاد بودم.
یه روز وقتی برای تفریح رفته بودیم پارک از کنار چندتا پسر با همون چادر گذشتم که یکیشون گفت: وای مذهبیها اومدن و اون یکی بلند صلوات فرستاد( با تمصخور)
من هیچ وقت با آقایون رابطهی خوبی نداشتم یعنی طرز فکرم این بود که یه دختر از ضریب هوشی خیلی پایینی باید برخوردار باشه که ارزش خودش رو در رابطه با یه پسر ببینه.
خیلی بهم برخورد که اون مردا این جوری گفتن اخه من که هیچی جز چادر از مذهبی بودن نداشتم😔
بله و یه چیزی زیر نویس دلم شد که اگر امروز چادر سر نداشتی اونا مسخرت نمی کردن. واین بنظرمن اخر بدبختی بود چرا من باید ارثیهی مادرم رو مایه ی تمسخورم میدیدم؟؟ خیلی از خودم بدم اومد که اینو گفتم😭
اون شب فقط اشک ریختم و از بی بی خواستم که کمکم کنه ........
حالا حضرت مادر یه هدیه بهم داده قُوهی زبون یا تکلم که با اون تا حالا یه عالمه دختر رو به راه درست کشیدم و از بی حجابی در اوردم از تاریکی به سمت روشنایی😊 اونم با عنایت بیبی و کمک خدا.
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴
#خاطره_چادری_شدن_دلی_که_زهرایی_شد
#چیشد_چادری_شدم175
@dokhtaran_zahrai313