eitaa logo
خاطرات فراموش شده (رزمندگان)
1.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
650 ویدیو
1 فایل
مقام معظم رهبری: "نگذارید غبارهای فراموشی روی این خاطره های گرامی را بگیرد...... هدف ما ارائه و ترویج فرهنگ ارزش های دفاع مقدس می باشد با این نیت اقدام به راه اندازی کانال خاطرات فراموش شده نموده ایم ارتباط با ادمین کانال @Alireza_enayati1346
مشاهده در ایتا
دانلود
آخرین باری که مهدی به ایران آمد با هم به مشهد رفتیم بعد از اینکه زیارت کردیم در صحن سقاخونه دیدم ایستاده و می‌خنده به مهدی گفتم: چیه مادر، چرا می خندی؟ گفت: مادر امضای شهادتم رو از آقا امام رضا(علیه‌السلام)گرفتم! کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
یکی از آن ۱۷۵ غواص دست بسته 🔹️متولد ۱۳۴۶ فریدونکنار بود. شش ساله بود که پدرش فوت کرد. هفده سالگی رفت جبهه ، آرپی جی زن بود و تک تیرانداز.۴ دی‌ماه ۱۳۶۵ به شهادت رسید و مفقود شد. 🔹️پیکرش سال ۱۳۹۴ بعد ۲۹ سال درجریان تفحص ۱۷۵ غواص دست بسته برگشت. کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
بارِ آخر که اومد اصفهان ، رفت خمسِ مالش رو داد. وقتی برگشت، خوشحال بود و می‌گفت: های که راحت شدم ... سفارشِ همیشگی‌اش شده بود: ، نمازجماعت ، و مسجدرفتن... بعد از شهادتش هم به خوابِ همسرش اومد و گفت: خوش به حالِ خودم که مسجد می‌رفتم... کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
خاطرات فراموش شده (رزمندگان)
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ ﴿يَوْمَ لا يَنْفَعُ مَالٌ وَ لا بَنُونَ، إِلّا مَنْ أَتَى ال
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ ﴿يَوْمَ لا يَنْفَعُ مَالٌ وَ لا بَنُونَ، إِلّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴾ خاطرات سوریه سلام علیکم آب و هوای سوریه آب و هوای مدیترانه هست یعنی نه خیلی گرم و طاقت فرسا هست و نه خیلی سرد و یخبندان معتدل در سوریه باغات فراوان زیتون و انگور هست. انگورها را با داربست های فلزی حدود دومتری بالا برده اند و همه باغها ی انگور یک شکل هستند. در زمینهای کشاورزی که خاک ان تقریبا سرخ رنگ هست و در ان گندم کاشته میشود سنگهای ده دوازده کیلویی فراوان هست و نمیدانم چرا این سنگها را جمع نمی کنند البته شاید دلایلی دارد در زمینها و مخصوصا مناطق مسکونی کاکتوس یا زبان خارسو که برگهای پهن و کلفت به قطر یک سانت دارد و روی ان پر از تیغ های ریز هست که دست بزنی دستت پر از تیغ میشود و در کشور خودمان هم زیاد هست اما آنجا ارتفاع این بوته ها که بهتر است نام درخت را روی ان بگذاریم تا بیش از سه متر میرسد و میوه میدهد میوه هایی مثل کیوی ولی قدر یک پرتقال و روی پوسته ان پر از تیغ های ریز هست. فصل بهار این میوه میرسد داخل آن بنفش رنگ و یک مزه ملس ترش و شیرین دارد جایتان خالی خیلی خوشمزه هست. یکی دیگر از امکانات ما در هر مقر داشتن تلفن برای ایران بود البته به هرنفر یک خط همراه میدادند برای کارهای اداری اما تلفن به ایران از طریق تلفن راحت بود به اینصورت که به هر ایرانی یک کد میدادند شما باید یک شماره را بگیری بعد شماره مخصوص خودت و بعد شماره ایران که میخواستی تماس بگیری و هر کد در ماه صد هزار تومان شارژ می‌شد و ماه بعد اتوماتیک دوباره شارژ می‌شد من چند کد تلفن داشتم که مال دوستان بود که قبلا انجا بودند چیزی که مشکل نداشت و راحت بود تماس با ایران بود فاصله بین ازرع تا شیخ مسکین حدود پنج کیلومتر بود. شیخ مسکین شهری بود با توجه به اینکه نابود شده بود اما معلوم بود شهری زیبا و مستحکم بود و میگفتند قبلا به این شهر عربستان میگفتند دلیل آنرا سوال کردم گفتند چون ساکنان شیخ مسکین دائم در عربستان و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس در رفت وآمد بودند. و همه امکانات و مایحتاج آنها اعم از خوراکی، پوشاکی، ساختمانی و غیره از همان کشورها تامین می شد اسکلت ساختمانها تمام بتون آرمه بود گرچه تمام داخل ساختمان سوخته و نابود شده بود و اسکلت ساختمان ها هم ویران بود بعد از درعا جبهة النصره و تحریر الشام و داعش در این شهر و شهر مجاور آن شهر"نوی"ساکن شدند. از این شهر بزرگ هیچ ساختمانی که قابل تعمیر باشه نبود و کل شهر باید با لودر بار شود و دوباره ساخته بشه. بار اول که برای دیدن شیخ مسکین رفتم یواشکی رفتم و کسی ما را ندید ولی مرحله بعد در حاجز (ایست و بازرسی) سوال کردند همراهم که از مقاویر (بسیجی) بود گفت ازدقاع (دوستان) و طرف فهمید ما ایرانی هستیم گفت نمی توانید وارد شهر شوید ومانع ورود شد و با احترام ما را چند دقیقه متوقف کردند و بعد با دو ماشین اسکورت یکی جلو و یکی عقب ما همه جای شهر را گشتیم فیلم وعکس گرفتیم و خارج شدیم. نکته این گردش این بود که کلمه ازدقاع کاربرد خوبی داشت لازم به توضیح است شیخ مسکین و نوی و قنیطره نزدیک بلندی های جولان هست. نقشه جنوب غرب سوریه را در اینترنت پیدا کنید و شهرهای مذکور را ببینید. راوی:مدافع حرم یدالله بابایی کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
خاطرات فراموش شده (رزمندگان)
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ ﴿يَوْمَ لا يَنْفَعُ مَالٌ وَ لا بَنُونَ، إِلّا مَنْ أَتَى ال
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ ﴿يَوْمَ لا يَنْفَعُ مَالٌ وَ لا بَنُونَ، إِلّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴾ بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم خاطرات سوریه قبلا هم اشاره کوتاه به این نکته داشتم که به نیروهای ایرانی بعنوان مستشار یا ازدقاع (دوستان) احترام زیادی میگذاشتند چه مردم سوریه و چه نظامیان سوریه. برای رفتن به صنمین از ازرع دو راه بود یکی جاده اصلی یعنی اتوبان درعا دمشق و یکی هم یک راه میانبر که از یک روستا باید عبور میکردیم. وتقریبا نزدیکتر بود. یکبار که داشتیم از آن روستا عبور میکردیم و اون بسیجی هم با من بود یکنفر پیرمرد جلوی ماشین ما را گرفت وایستادم (سعی میکردم خودم رانندگی کنم چون نیروها جوان بودند و ماشینها هم برو بودند وعاشق سرعت بودند) با همراهم صحبت کرد و وقتی متوجه شد ایرانی هستم گفت که میخواهد با من روبوسی کنه منهم احترام گذاشتم و با او دست و روبوسی کردم جالب اینکه اهالی این روستا همه مسیحی بودند و مسلمان آنجا نبود و سه کلیسا داشتند و مورد تعرض قرار نگرفته بودند. از اینکه به او احترام گذاشتم خیلی خوشحال شد و ما را به خانه دعوت کرد اما صلاح نبود که این خواسته ایشان را اجابت کنیم. ولی هر کسی که در سوریه سوار ماشین دو کابین شاسی بلند بود حتما ایرانی هست و احترام ویژه ای داشت یک نفر ایرانی با هر درجه که داشت برای نظامیان سوری قابل احترام بود البته در سوریه ما ایرانیها هیچ نشان و درجه ای نداشتیم بعضا یک دست لباس نظامی ساده می پوشیدیم ما یک خط تلفن داشتیم که با فرماندهی توپخانه سوریه تماس داشتیم و یک خط تلفن همراه که با بقیه یگانها در سوریه تماس داشتیم و یک خط تلفن هم برای زنگ زدن به ایران و خانواده بود. یکروز تلفن پادگان زنگ زد و گفتند بروم پیش فرمانده توپخانه که با حساب درجه های خودمان سرتیپ بود. به دیدنش رفتم وقتی به فرماندهی رسیدم دیدم ایشان بیرون فرماندهی منتظر من هست تا من خواستم پیاده شوم او درب ماشین را برایم باز کرد من خیلی خجالت کشیدم محترمانه گفتم که نباید اینکار را میکرد، گفت علی راسی، علی عینی یعنی شما روی سرما روی چشم ما جا دارید. رفتیم بطرف فرماندهی ولی هرچه سعی کردم پشت سر او یا در کنار همدیگه قرار داشته باشیم اما نشد. رفتیم داخل و تعارف کرد و تا من ننشستم ایشون ننشست خلاصه اینکه خیلی احترام گذاشت ولی جز آب خوردن چیزی برای خوردن نداشت برای من تعجب داشت دفتر یک سرتیپ چیزی برای پذیرایی نداشت با خودم گفتم کاش مقداری میوه و بیسکویت برایش برده بودم البته بعدا به مناسبتی اینکار را کردم. شما تصور کن در ایران یکنفر مستشار نظامی پیش یک سرتیپ ایرانی برود. اینها تفاوتهایی بود که بین یک افسر عالیرتبه سوری با ما بود بنظر میرسید آن‌طور که لازم بود به نظامیان و رزمندگان سوری بها داده نمی شد، نیروی نظامی هرکشوری باید از حداقل ها برخوردار باشد تا روحیه شجاعت و جسارت و رزمندگی داشته باشد. راوی:مدافع حرم یدالله بابایی کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
🔻خیلی پسرش, محسن را دوست داشت. او را محکم در آغوش گرفته بود, می بوسید و می گفت بیین پسرم چه خوشکله! ناگهان محسن را انداخت در آغوش پدرش و رویش را چرخواند. دلم ریخت. تا زمانی که از خانه خارج شد دیگر نگاهش نکرد. هر دو پسر دیگرمان اصرار داشتند برای پدرشان قرآن بگیرند . هر دو را در آغوش کشیدم و قرآن را به دستشان دادم. حاج جواد از زیر قرآن رد شد. چند قدم رفت و برگشت و در گوشم گفت: هیچ وقت جلو بچه ها گریه نکن، دور اندیش باش و جنبه های مثبت اتفاقات را ببین، قرآن زیاد بخوان تا تحمل سختی ها را برایت آسان کند. این را گفت و رفت، دیگر او را ندیدم تا روزی که پیکرش را اوردند، در شب شهادت حضرت زهرا، ترکش پهلویش را شکافته بود..... کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
علیرضا اسوه ایمان و اراده، صبر و بردباری و خلاقیت و ولایت‌مداری بود؛ هرگز دوست نداشت از مأموریت‌هایش سخنی به میان بیاورد؛ با اینکه بیشترین پروازهای جنگی را با هواپیمای (اف ـ 4)‌ انجام داده بود و قهرمان پروازهای برون‌مرزی محسوب می‌شد اما در بازگو کردن آن همه رشادت و از خودگذشتگی ابا داشت تا مبادا فداکاری‌هایش به شائبه ریا آلوده شده و خدای نکرده خودنمایی کرده باشد. علیرضای من به قهرمان پروازهای برون‌مرزی شهره بود و حتی زمانی که مسئولیت‌های مهم داشت و قانوناً از پروازهای جنگی بر حذر بود، به پرواز درمی‌آمد و همین امر روحیه سایرین را برای جنگیدن تقویت می‌کرد. پسرم از جمله خلبانانی بود که در طول هشت سال دفاع مقدس سخت‌ترین عملیات‌های جنگی را انجام داد و به کابوسی برای نیروهای عراقی تبدیل شده بود. کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
هر کی از حاجی میپرسید: نظرت در مورد فلانی چیه حاجی چه فلانی رو میشناخت چه نمیشناخت فقط یه جواب می‌داد و می‌گفت: من فقط خودمو خوب میشناسم که از همه آلوده ترم... کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
🔻در یکی از عملیاتهای مهم برای مقابله با تروریست‌ها اگر ستّار حضور نداشت،بدون تردید یکی از حساس‌ترین شهرهای سوریه سقوط می‌کرد و تبعات آن بسیار سنگین می‌بود. 🔻 یکی از ژنرالهای رده بالای ارتش عراق که توانمندی‌های ستار را می بیند به او می‌گوید: « شما اگر به ما بپیوندید، هر مقام و درجه و پولی بخواهید،به شما می‌دهیم که پیش ما باشید و به نیروهای ما را آموزش دهید»! 🔻ستار هم با بصیرتی عمیق در قبال این پیشنهاد می‌گوید : «اگر تمام جهان را به من بدهید،یک وجب از خاک ایران را به تمام جهان نمی‌دهم؛در ضمن من سرباز آقای خامنه‌ای هستم و جز در این لباس نمی توانم خدمت کنم؛ چرا که همه‌ی ایمان و توانایی من در سربازی برای ولایت فقیه است.» 🔻 سردار شهید قاسم سلیمانی هم که این را می‌شنود، ستّار را می‌بوسد و با شوخی می‌پرسد: «چرا نرفتی؟» 🔻 ستار می‌گوید: «چطور بروم؟ من ایرانی هستم، سرباز ولایت و رهبر هستم.» 🔻 سردار نیز برای همین ایمان او بر دستانش بوسه زده و ستار را تشویق می‌کند. راوی:پدر شهید کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
6.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ یکی از این شهدا همین الان بیاید به این دنیا و شروع کند به صحبت کردند ، چی میگوید؟؟ کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻کور باد چشم دشمنان این بزرگ مرد... کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan