eitaa logo
خاطرات فراموش شده (رزمندگان)
1هزار دنبال‌کننده
519 عکس
238 ویدیو
1 فایل
مقام معظم رهبری: "نگذارید غبارهای فراموشی روی این خاطره های گرامی را بگیرد...... هدف ما ارائه و ترویج فرهنگ ارزش های دفاع مقدس می باشد با این نیت اقدام به راه اندازی کانال خاطرات فراموش شده نموده ایم @Alireza_enayati1346
مشاهده در ایتا
دانلود
یک روز ساعت ۹ صبح اتوبوس‌های مخصوص حمل اسراء ( قسمت پشت راننده کاملاً با نرده و شبکه‌های فلزی محصور، شرایط انتقال هوا هم وجود نداشت و ارتباط با راننده کامل قطع بود) بدون صبحانه اسراء را از ساعت ۹ وارد محوطه اردوگاه کردند . هوا لحظه به لحظه در حال گرم شدن و گرمای هوای ظهر کم کم به ۵۰ درجه هم می‌رسید و کسی اجازه جابجایی و حرکت به سمت سایه دیواره های آسایشگاه را هم نداشت و اگر می‌خواست از جمع جدا شود بعثی به سمت او هجوم آورده و حسابی کتک می‌زدند. خود بعثی مکرر به صورت گروهی جابجا می‌شدند و هر گروه که می‌آمد به سراغ بچه‌ها رفته و کمترین کار آنها فرمان بشین و پاشو بود که در آن دمای بالا تعدادی از بچه‌ها بر اثر تشنگی و فشار بالای گرما به روی زمین افتادند و در آخر یک تونل انسانی برای عبور اسراء به سمت اتوبوس‌ها ایجاد و در این راه با طناب و کابل و چوب و باطوم بر بدن اسراء می‌زدند و بچه‌ها را با دست و پای شکسته و بدن مجروح وارد اتوبوس‌هایی که زیر گرما به مانند تنور نانوایی شده بود، هدایت و سپس از الرمادیه به سمت تکریت حرکت دادند. بعد از چهار ساعت به اردوگاه تکریت رسیدیم و به محض باز کردن درب اتوبوس تمام بچه‌ها را که بی هوش و نیمه جان بودند را با کتک پیاده و به سمت آسایشگاه پرت می‌کردند و شب که آمار گرفتیم در همان یک روز ۱۷ نفر از بچه‌ها به شهادت رسیدند. راوی:آزاده سرافراز علیمردان کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
شهید حمزه‌علی بهرامی بیست و نهم مهر ۱۳۳۸، در روستای طغای از توابع شهر میانه به دنیا آمد. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. بنا و معمار بود. سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و صاحب سه دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم بهمن ۱۳۶۴، در اروندرود بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهر آبیک واقع است. فرازی از وصیت نامه شهید:  ...و درود بر شما خانواده ی ارجمندم؛ شما که در دامان خویش فرزندانی را پرورش می دهید که چون «اسماعیل» با پای خود به سوی قتلگاه خویش، پیش می روند و درود بر شما که فرزندانی تحویل جامعه داده اید که احساس مسؤولیت میکنند و می کوشند تا دینی که جامعه شان و مکتب شان بر گردن آنان دارد -چه در سنگر جنگ و چه در سنگر فرهنگ پروری و چه در سنگر مدرسه و چه در سنگر کارخانه- ادا نمایند. درود بر فرزندان کوچکی که -ان شاء الله- به زودی در سنگر مدرسه، به جهاد می پردازند و با سعی و کوشش، درس خودشان را آغاز کرده، با موفقیت به پایان می رسانند و در آینده، امید این ملت می باشند. آری، مادرجان! هم‎چون تمامی مادران باش و اگر خدا شهادت را نصیب من کرد، ناراحت نباش که من امانتی بوده ام از جانب خدا و اکنون این امانت باید پس داده شود؛ پس خوشحال باش که امانتدار خوبی بوده ای و توانسته ای امانت خویش را اینگونه تحویل دهی و باید هم‎چون زینب و ام کلثوم (سلام الله) در پرده ی حجاب خویش، در سنگر بزرگی با چادرت در ستیز با یزیدیان زمان باشی. ...و درود بر شما ای برادرانم! که در سنگر کارخانه هایتان مشغول جهاد اکبر هستید و بدانید که بودن شما در سنگر کارخانه ها خاری است در چشمان دشمنان اسلام شادی روحش الفاتحه مع صلوات التماس دعا فرج آقا امام زمان عجل الله و شفای بیماران ان شاالله زیارت عتبات عالیات و آخر عاقبت به خیری کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
خیالم راحت بود که اسمم در لیست هست. آن شب حسینیه الوارثین یادش بخیر! بعد از نماز مغرب و عشاء و خواندن سوره واقعه که شیرینی زیبای آن هنوز در کامم هست و حسرت عجیب آن زمان را می‌کشم شهید حاج قاسم اصغری که معاون گردان بود اسامی را خواند. همه به ولوله افتاده بودند که شاید اسمشون باشه یا نباشه. منم نمی‌دونم حسی می‌گفت خیالت راحت، اسمت هست؛ لذا با خیال راحت به دیوار ته حسینیه تکیه داده بودم. یهو دیدم اسامی تمام شد و اسمم خونده نشد. انگار برق منو گرفت و رفتم جلو به حاج قاسم گفتم: اسم من؟ گفت: نیست و قسمتت نشد؛ ان‌شاءالله مأموریت بعدی! شروع کردم به التماس. از من التماس و از حاج قاسم، خونسردی و لبخند ملیح. خواهش و تمنا طول کشید و یادم هست که حتی برادر تاجیک آمد و به من دلداری داد که عیبی نداره؛ همین‌جا هستیم و مأموریت بعدی با هم می‌ریم! قانع نمی‌شدم و متوسل به حضرت رقیه شدم و به نظرم آن شب هم روضه حضرت رقیه خوانده شد. بعد از روضه خودم رفتم در تاریکی بیابان موقعیت الوارثین و حال عجیبی داشتم. بالای پشت بام حسینیه و در بیابان مشغول خودم بودم و توسل به سه ساله امام حسین(علیه السلام) و دلم حسابی شکست که رفیقام دارن می‌رن و من انتخاب نشدم. به نظرم تا صبح خوابم نبرد. صبح بچه‌ها تجهیزاتشان رو تحویل می‌گرفتن و سوار مینی‌بوس می‌شدن که من هم باز به حاج قاسم التماس کردم و گفتم: یک‌بار دیگه لیست رو نگاه کن؛ اسم من باید باشه. گفت: نیست. خلاصه با ناامیدی و حال عجیبی تکیه به ستون چادر دادم و رفتن رفیقام رو نظاره می‌کردم که از زیر قرآن رد می‌شدن و سوار ماشین می‌شدن که یهو حاج آقا روح افزا که خدا حفظش کنه اومد بهم گفت: چرا این‌جا ایستادی؟ بدو برو تجهیزات بگیر و سوار ماشین شو! نفهمیدم چه جوری به زاغه رسیدم و تجهیزاتم رو گرفتم و پا برهنه سوار ماشین شدم و به خودم اومدم دیدم که توی راه "سردشت"یم. در آن مأموریت حاج قاسم و حاج رسول با هم شهید شدند و بعد از شهادتشون از برادر عزیز حاج مجید مطیعیان فرمانده گردان راجع به موضوع و این‌که من تا به این مأموریت بیام حاج قاسم کلی اشک منو درآورد، پرسیدم. حاج مجید گفت: در جریان هستم چون من اسامی رو حین رانندگی نوشته بودم خیلی بدخط شده بود. خصوصاً فامیلی تو رو آن خدا بیامرز اصلاً نتونسته بود بخونه و با کلی پیگیری و تلاش فهمیده بودن آن فامیلی شوشتری است. خلاصه فهمیدم آن مأموریت می‌بایست با خلوص نیت و التماس و توسل به ائمه خصوصاً سه ساله امام حسین (علیه السلام) نصیب من بشود. یاد شهدای آن مأموریت حاج رسول و مجتبی اکبری خصوصاً حاج قاسم سردار بزرگ تخریب بخیر. راوی: رزمنده دلاور هادی شوشتری کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
عجب هفته ای در پیش رو داریم شنبه شروع هفته با سالروز تولد امام هادی جانمان عجین شده سه شنبه عید بزرگ شیعیان دنیا.. و پنج شنبه سالروز تولد باب الحوائج ،امام کاظم جانمان... چه حکمتی در دل این هفته نهفته است ؟؟!! آغازش هادی، هدایتمان می کند و جامعه را به خیر وصلاح دعوت می کند سه شنبه، غدیر از راه می رسد تا بیعت با حق و حقیقت ، صورت گیرد و درست در پایان هفته پنج شنبه، راه توسل به باب الحوائج را نشان می دهد تا جمعه ای تکرار نشدنی در تاریخ جمهوری اسلامی ایران رقم بخورد .. الهی یا رب العالمین کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
نزدیک خط دشمن، وارد میدان مین شدیم. مشغول خنثی کردن مین‌ها بودیم که ناگهان یک مین منور روشن شد. ظاهراً یکی از حیوانات منطقه روی مین رفته بود. ناچار از میدان مین خارج شدیم و به سمت خط خودی حرکت کردیم. در طول راه به موانع چند لایه‌ی دشمن فکر می‌کردم. به آن همه مین و سیم خاردار و بشکه‌های انفجاری و.... که دشمن برای ممانعت از نفوذ ما به کار برده بود و آن را با خط خودمان مقایسه می‌کردم که هیچ مانعی نداشتیم. در همين موقع.... پایم به سیم تلفنی گیر کرد و صدای «ترق و تروق» به هوا رفت. بچه‌ها برای جلوگیری از نفوذ دشمن، تعدادی قوطی کنسرو و کمپوت را سوراخ کرده و با عبور سیم تلفن از میان آن‌ها، مانع درست کرده بودند. راوى: رزمنده دلاور عباس جعفری از تخریبچی‌های دوران دفاع مقدس ❌ دست خالى دفاع كردن جلوى دشمنى كه تا بُن دندان مسلح بود، يعنى تمام غيرت.... کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
شهیدمحمدحسین مختاری در 5 دی ماه 1347 در شهر سیرجان به دنیا آمد. محمد حسین سالهای کودکی را در دامان پر مهر پدر ومادری مهربان و با صفا در سایه معنویت و در فضایی سرشار از نورانیت قرآن و اهل بیت سپری کرد. سالهای دبستان و راهنمایی را در مدارس زادگاهش سیرجان با علاقه و تلاش غیر قابل وصفی گذراند، به گونه ای که همواره بعنوان دانش آموز ممتاز با دریافت جوایز مطرح بود. بعد از پایان دوره راهنمایی برای ادامه تحصیل به قم عزیمت کرد. روحانی با هوش و خوش ذوق و دارای استعداد بالایی بود چون شرکت در جهاد و دفاع مقدس را وظیفه خود می دانست ، بارها به بسیج مراجعه کرد ، ولی چون سنّ او اقتضا نمی کرد ، پذیرفته نشد. پس از چندی انتظار و تلاش برای اعزام به جبهه ، موفق شد در عملیات بزرگ والفجر هشت که منجر به فتح شهر فاو شد شرکت نماید. سپس به قم برگشت و در مدرسه علمیه امام صادق (علیه السلام) مشغول درس و بحث و تهذیب نفس شده ، تا اینکه دوباره صلای رزم از رزمگاه عشق وآهنگ عملیاتی دیگر به گوش می رسید. او نیز بلافاصله به جبهه شتافت و در عملیات حماسه ساز کربلای یک بعنوان بی سیم چی گردان کربلا حضور یافت . با شروع زمزمه عملیات کربلای چهار،  دیگر بار این شهید عزیز عزم رزم را جزم کرد و خود را به منطقه منطقه ام الرصاص رسانید تا به خیل عظیم مشتاقان شهادت بپیوندد. این بار سینه مجروح و دل پردردش در پی مرهمی بود و می خواست خون سرخش را در رگهای خشکیده اجتماع جاری سازد. در آن شب سرد زمستان، اروند را شکافت و جزیرة ام الرصاص میدان سرنوشت شد. قلب سپاه کفر را نشانه رفت که ناگهان خط شکنان خطّه نور خود را در محاصره دشمن دیدند. عروج محمد حسین در چهارم دیماه 1365 رقم خورد و پیکر پاکش بعد از 9 سال انتظار به پدر و مادر رنج دیده اش برگشت و در گلزار شهدای سیرجان دفن گردید شادی روحش الفاتحه مع صلوات التماس دعا فرج آقا امام زمان عجل‌ الله و شفای بیماران ان شاالله زیارت عتبات عالیات و آخر عاقبت به خیری کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
گیری یا من را غسل می دهی؟؟! از جمله بچه هایی بود که وقتی وضومی گرفت از شست پا تا فرق سرش را خیس آب می کرد.ای کاش فقط خودش را خیس می کرد، تا چهار نفر این طرف و آن طرف خودش را هم بی نصیب نمی گذاشت. صدای شالاپ شلوپ دست و رو شستنش را هم که دیگر نگو و نپرس. برای بچه های قدیمی این عادی شده بود ولی بچه هایی که سر زبان دارتر، وسواسی تر و ناآشنا بودند، می گفتند:" وضو می گیری یا ما را غسل می دهی؟😂😂😂 کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
سلام وعرض ادب ضمن تبریک عید ولایت وامامت به همه مسلمانان ایران اسلامی واقصی نقاط جهان به اطلاع می‌رساند امشب هم به قید حیات مناظرات را لحظه به لحظه در خدمت شما همراهان گرامی خواهیم بود. البته همانطور که قبلا هم عرض شد مطالب ارائه شده از لحظه به لحظه مناظرات نقد همراه با طنز می باشداین غیر از تمسخر وتخریب است. خیلی حرفها است که در حال حاضر به نظرم وقت گفتنش نیست بعد از پایان مناظرات شاید به آن پرداخته شود اگه فرصت کردید بهم بگید نظرتون در مورد محتوای کانال خاطرات فراموش شده چیه!؟ خصوصا در مورد جمله های طنز و بریده فیلم‌ها درمناظرات و سایر موارد متن ها و تحلیل ها و ... هم لطفاً 👈اینجا بگید @Alireza_enayati1346 کوچک شما عنایتی کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/khaterat_razmandegan کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله https://ble.ir/khaterat_razmandegan
تو نماز جماعت امشب زاکانی را گذاشتند بغل پزشکیان بچه‌ها مهربون باشید امشب شب عیده😂😂😂😂😂😂😂 زاکانی شب عیدی بد جوری لبخند می‌زد تو استودیو😂😂😂😂😂
قالیباف داره تذکرات خوبی میده داره مستقیم به عربده کشی‌های ظریف میگه
قالیباف: مشاور دکتر پزشکیان گفت فلان قانون مانعه، درحالیکه مقام معظم رهبری گفتن این قانون راهبرده
قالیباف: آقای پزشکیان اعضای ستادت خیلی بی تاب هستند
قالیباف : هر توافقی که نفع اقتصادی برای ایران داشته باشد را گام به گام و اقدام در برابر اقدام پیش میبریم و در حوزه داخل هم 5 طرح برای خنثی سازی تحریم پیگیری میکنیم قالیباف : آقای پزشکیان از وحدت میگویند اما ستاد ایشان حرف هایی میزنند که ما را نگران میکنند و کمتر نگاه به وحدت است. چه در برنامه های تلویزیون و چه میتینگ ها ، اینها تنش را در کشور زیاد خواهد کرد.
پزشکیان: خطبه اول نهج البلاغه رو شروع کرد وسطش رفت نامه پنجم نهج البلاغه
پزشکیان : برجام خوب بود ولی نگذاشتن
پزشکیان :کار شهید رئیسی در دوستی با کشورهای همسایه خیلی زحمت کشید یادش رفته دو روز پیش چه توییت زد برای شهید رئیسی
پزشکیان:ما باید fatf رو تصویب کنیم
پزشکیان معلومه ده تا چیز بهش گفتن بگو. همه رو تیتروار گفت
جلیلی تو دلش داره میگه، بذار برسه بمن حسابتو میرسم😂😂😂😂😂
کاش قاضی زاده امشب که شب عیده لباس غیرتیره میپوشید
اوف اوف آقا مبصر هم پیله کرد به روحانی وپزشکیان 😂😂😂😂😂😂
ای جونم به قاضی زاده هم از رئیس جمهور شهید گفت هم از شهید امیر عبداللهیان ❤️❤️❤️❤️❤️
پزشکیان دقیقا حرفهای روحانی رو تکرار کرد: مشکلات ما حل نمی‌شود مگر FATF و برجام رو حل کنیم
قاضی زاده : یادتان هست روحانی وقتی دولت را تغییر داد به معنای واقعی کلمه در منطقه خوب نبود و با دولت های منطقه تنش جدی داشتیم. جالب اینکه جریان رسانه ای همین آقایان وقتی طالبان آمد قصد داشت جامعه را طوری تحریک کند که به بهانه ی طالبان وارد جنگ با افغانستان شویم. بماند که در دوره دولت اصلاحات که پزشکیان عضو آن بود دیپلمات های ما در افغانستان شهید شدند و نزدیک بود وارد جنگ شویم. علتش هم این است که این جریان تک بعدی به مسائل منطقه نمی کند و هر موقع آمده سایه جنگ نزدیک شده است.
از کجا بدونیم آقای پزشکیانم که رییس جمهور شد بعد از چهار سال نگه نذاشتن؟