eitaa logo
🌷خاطرات موضوعی شهدا🌷
496 دنبال‌کننده
217 عکس
19 ویدیو
0 فایل
گاهی وقتا در سخنرانی ها و حلقه های صالحین و ... احساس میشه واقعا جای شهدا خالیه و خاطراتشون کمرنگ شده. برای همین ما تصمیم گرفتیم خاطرات شهدا را موضوع بندی کرده و تقدیم شما دوستان کنیم. @Aseman2411 کپی خاطرات ⬅ با ذکر صلوات نشر مطالب ⬅صدقه جاریه
مشاهده در ایتا
دانلود
حنجره معصوم: (علیه السلام) عصر عاشوراست. هیچ کس نیست: نه عباس، نه بریر، نه عابس، نه اکبر و قاسم و نه هیچ یار و همراهی دیگر. سید الشهدا (علیه السلام) به یاری خواهی فریاد می زند: «آیا کسی هست برای خدا یاورمان باشد؟ آیا یاوری هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟» صدای گریه اصغر در خیمه اوج می گیرد؛ یعنی من هستم یعنی هنوز آخرین سرباز در خیمه است! امام به سمت خیام می آیند و می فرمایند: «خواهرم، شیرخوار را بیاورید.» سپس در مقابل سپاه می ایستند و علی اصغر را بر فراز دست می گیرند. یعنی ممکن است به خاطر علی، از سنگستان دلها چشمه کوچک عاطفه ای بجوشد؟! صدای امام در میدان می پیچد: «آخر گناه این کودک چیست؟ کدامین شما را آزرده است؟! اگر به من رحم نمی کنید به کودک رحم کنید!» عمربن سعد نگران و هراسان است و حرمله زانو می زند و تیر رها می شود. فواره گلوی اصغر می جوشد و خون در مشت حسین (علیه السلام) به آسمان افشانده می شود. 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
از دهانش پرید که ؛ " تو بالاخره از طریقِ این چشم‌هات شهید میشی..." چشم‌هاش درخشید و پرسید : چرا...؟ گفت: چون خدا به این چشم‌ها هم جـمال داده هم کـمال... این چـشم‌ها در راهِ خدا بیداری زیاد کـشیده... اشـک هم زیاد ریخته... شهادت به تو میاید...
🔹شبه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و پیشگام بنی هاشم : (علیه السلام) کاروان حسینی که به منزل قصر بنی مقاتل رسید، امام حسین (علیه السلام) از حتمی بودن شهادت خود و اصحاب خبر دادند. علی اکبر (علیه السلام) پرسیدند: «پدر جان، مگر ما بر حق نیستیم؟» سخن علی اکبر (علیه السلام) پس از پاسخ مثبت امام،  نشان گویای معرفت به امام است: «هنگامی که بر حق استوار باشیم، از مرگ ابائی نداریم.»  بعد از شهادت اصحاب  درعصر عاشورا علی اکبر (علیه السلام)  اولین نفر از بنی هاشم بود که اجازه میدان گرفت. هنگام وداع این عزیز از خیمه ها امام به بانوان فرمودند:« رهایش کنید؛ علی اکبر شیفته ذات خداوند و کشته در مسیر حق تعالی است❗️» هنگامی که علی عازم میدان شد امام پشت سرش راه افتادند و فرمودند: « خدایا تو شاهدباش در برابر این قوم، شخصی به رزم آمده است که در ظاهر و اخلاق و گفتار، شبیه ترین مردم به رسول توست . پروردگارا هرگاه مشتاق دیدار پیامبر بودیم به او می نگریستیم!» پس از شهادت علی اکبر (علیه السلام) امام چهره بر چهره علی  گذاتشند و فرموند: « پسرم، بعد از تو اف بر این دنیا باد!»😔 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🔹تکیه گاه کاروان کربلا:  (علیه السلام) حضرت ابوالفضل (علیه السلام) کمالات ظاهری و باطنی بسیار و قامتی رشید  چهره  ای زیبا و شجاعتی کم  نظیر داشتند. به خاطر سیمای جذابشان به  قمر بنی هاشم 🌙مشهور بودند. مقام حضرت عباس تا به آنجاست که امام معصوم به ایشان  می گویند: «جانم به فدایت❗️»   بعد از شهادت عباس (علیه السلام) امام حسین (علیه السلام) در کنار پیکر برادر فرمودند: «برادرم اباالفضل❗️اکنون کمرم شکست و رشتۀ تدبیرم  گسست». 😔 سپس، درحالی که اشک بر گونه و محاسن داشت، برادر را بوسید. امام  سجاد (علیه السلام) فرمودند: « برای عباس نزد خداوند تبارک و تعالی مقامی است که همۀ به آن غبطه می خورند.» 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
سفیر تنها: مسلم بن عقیل پله پله بالا می رود. این قصر، پروازگاه اوست و نردبان صعودش به بهشت. تا وصل فاصله ای نیست. چهارشنبه نهم ذی الحجه است. حسین (علیه السلام) در راه است و او در پشت بام قصر کوفه. به بکربن حمران می گوید: « بگذار دو رکعت نماز بخوانم.» می خواند. زود و کوتاه می خواند؛ بعد می گرید و می گوید: « خدایا، این بیدادگرترین و شرورترین قوم را مجازات کن؛ چرا که دعوتمان کردند و حق  ما را زیر پا نهادند و به ریختن خونمان برخاستند!». انگار نه انگار که او مسلم بن عقیل، فرستاده حسین (علیه السلام) به کوفه است! از پشت بام صدای هلهله می آید. دیروز به او چنگ زدند و امروز، سنگ و نیرنگ!  دیروز تکیه گاهشان بود و امروز حتی دیوار هم برای او تکیه گاه مطمئنی نیست! امروز کوفه سلام، کوفه دشنام شده است. جاده را می نگرد. غبار را می کاود تا شاید حسین خویش را بیابد. فردا عید قربان است و مسلم پیشاهنگ قربانیان و ذبیح نخستین کوفه. 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
موذن کربلا: حجاج بن مسروق جعفی حجاج بن مسروق جعفی از اهالی کوفه بود. سالهای جوانی اش را همراه مولایش علی (علیه السلام) در جمل و صفین و نهروان گذارند. برای همراهی با سیدالشهدا (علیه السلام) هم به مکه رفت و از مکه تا کربلا همراه و موذن حضرت بود. ظهر عاشورا حجاج به اشاره مولا، آخرین اذانش را گفت و پس از نماز، اجازه میدان گرفت. در میدان نبرد، به جای رجزخوانی تکبیر می گفت. حجاج در حالی که بدنش چند زخم برداشته بود به زیارت مولایش آمد. در مقابلش ایستاد و این گونه رجز خواند: «هستی ام فدای تو باد، ای هدایتگر هدایت شده! امروز شهید می شوم و جدت پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم )و پدر برگوارت علی (علیه السلام) را که جانشین شایسته پیامبر می دانیم زیارت خواهم کرد.» امام این طور دعایش فرمودند: « درود  خدا بر تو! ما نیز در پی تو، آن بزرگواران را زیارت خواهیم کرد.» بعد از نبردی سخت، حجاج بر زمین افتاد. امام حسین (علیه السلام) سر او ار بر زانو گرفتند و حجاج بر زانوی محبش جان سپرد. حضرت لختی درنگ کردند و در کنار پیکر حجاج به اذان ایستادند. 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
•🌸• لحظه‌ی آخر قمقمه را آوردن نزدیک لب های خشکش ... گفت : مگه مولایمان حسین (ع) در لحظه شهادت آب نوشید ؟! که شد هم بود ، هم ... 📎پ ن: سردار سپاه عاشورا " شهید شاپور برزگر " 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
⭕️ می‌گفت: "با هر فشنگ یک نفر از دشمن رو باید هدف گرفت؛ چرا بی‌خود تیر می‌زنید؟ چرا بی‌خود رگبار می‌بندید، اینها بیت المال است." 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
🔻بعضی آقایان وقتی وارد خانه می‌شوند و محیط خانه را نامرتب می‌بینند یا متوجه می‌شوند که غذا آماده نیست، اعتراض می‌کنند. 🔹 مواقعی بود که بخاطر موقعیت کاری یا بچه‌داری نمی‌توانستم غذا آماده کنم یا خانه را مرتب کنم. 🔅 وقتی مصطفی وارد می‌شد از او عذرخواهی می‌کردم از ته قلبش ناراحت می‌شد و می‌گفت: «تو وظیفه‌ای نداری که برای من غذا درست کنی. تو وظیفه‌ای نداری که خانه را مرتب کنی. این وظیفه من است و حتما من این‌جا کم کاری کردم». 🔅 بعد با خنده به او می‌گفتم:‌ «پس من چه کاره هستم و وظیفه من چیست؟» 🔻مصطفی هم پاسخ می‌داد: «وظیفه تو فقط تربیت بچه‌هاست. بقیه کارهای خانه وظیفه من است. اگر خودم بتوانم کارهای خانه را انجام می‌دهم و اگر نتوانستم باید با کسی هماهنگ کنم که این کارها را برای تو انجام دهد». زندگی با مصطفی خیلی شیرین بود. خیلی شیرین بود. 🔰 به نقل از همسر شهید مصطفی صدرزاده 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
علی دو ماه قبل از شهادتش برایم از خوابش گفت و این طور تعریف کرد: یک شب در خواب دوست شهیدم را دیدم. از او پرسیدم شما شهید احمد مشلب هستی⁉️ گفت: بله، گفتم از شما یک درخواست دارم و آن اینکه اسم من را نیز جزو شهدا در لیستی که می نویسد و شما را گلچین می کند بنویسی. شهید احمد مشلب به من گفت: اسمت چیست⁉️ گفتم:علی الهادی❗️ شهید احمد مشلب گفت: این اسم برای من آشناست، من اسم تو را در لیستی که نزد حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود دیده ام و به زودی به ما ملحق خواهی شد. اینطور شد که دوستم علی الهادی دو ماه بعد به شهادت رسید.❤️❤️ --------------- 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خاطره‌ی شنیدنی حاج محمود کریمی از حاج قاسم سلیمانی 🔹شخصی آمد و از من درخواست کرد که با زنان بدحجابی که در روضه‌ها شرکت میکنند برخورد کنم، حاج قاسم هم آنجا نشسته بود؛ گفت حاج قاسم شما یک چیزی بگویید. 🔹 حاج قاسم گفت مگر اینجا خانه‌ی شماست❓ خانه‌ی شما آمدند برخورد کن. در خانه‌ی مادرشان آمده‌اند.😭 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴صحبت های شنیدنی حاج قاسم سلیمانی در میان مادران شهدا😭 من قدرت حضرت زهرا را ، محبت مادری💕 اورا در هور دیدم، در وسط میدان مین دیدم ، وقتی شما مادرها نبودید و پسرانتان در خون دست و پا میزدند دیدم😔😔 +نشـڕ حداکثـڕے @namaktab_ir 🌷 کانال خاطرات موضوعی شهدا🌷 http://eitaa.com/joinchat/2019754002Ceb92b29d28