#طنز
🔹خواب دیدن
#سعید_کبیری از بچههای اصفهان بود که در دو طرفش #سیف الله و #سعید_رازقی می خوابیدند.
سعید، عادت داشت موقع خواب سرش را بر خلاف سر دیگران قرار بدهد، یعنی متکا را پائین می گذاشت و می خوابید و می گفت از صدای خروپف خوابم نمیبرد.
سیف الله، #بوکس کار می کرد ولی رازقی و کبیری اهل #فوتبال بودند.
یک بار نیمه های شب از صدای فریاد سعید کبیری همه از خواب پریدیم و دیدیم صورتش را گرفته و داد میزند که سیف الله این چه مسخره بازیه در آوردی چرا با مشت میزنی توی صورتم؟
سیف الله هم با لهجه اصفهانی می گفت: «دادا به خدا داشتم خواب #رینگ_بوکس و مسابقه می دیدم و داشتم به حریفم مشت می زدم که زدم توی صورت تو.»
کبیری، عصبانی بود که بقیه پا درمیانی کردند که عیبی ندارد عمدی در کار نبوده الآن هم عراقی ها می آیند ببینند بیدارید اسمتان را می نویسند و فردا #کتک.
سعید، با ناراحتی خوابید و بخیر گذشت.
چند لحظه بعد با فریاد دوباره سعید همه از خواب پریدیم و دیدیم این بار از طرف سعید رازقی که سرش را برعکس میگذاشت ضربه ای به سرش اصابت کرده. وقتی دور سعید رازقی را گرفتیم گفت: «خواب دیدم در حال بازی در #زمین_فوتبال هستم. یکی از یاران تیم من یک توپ خیلی خوب را برایم فرستاد که آن توپ تا روی پایم قرار گرفت چنان شوتی زدم که نگو و نپرس😂
حالا می فهمم که آن توپی که من شوت کردم سر و صورت سعید کبیری بیچاره بوده.
آن شب تا صبح هر وقت بیدار می شدیم می دیدیم چشمان سعید کبیری باز است و با هر حرکت سعید رازقی و سیف الله دستانش را میبرد جلوی صورتش
راوی #حسن_نوری(#زیداله)
👈لطفا با معرفی کانال ما به دوستان و گروههای ایتا، در اشاعه فرهنگ ایثار و مقاومت سهیم شوید..
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan