#روزمرگی_ها/#طنز
🔹شربت سرکه
اولین مرتبه بود که عراقیها به عنوان #دسر انگور آوردند. و همه از دیدن آن پس از چند سال، ذوق زده شده بودند. #انگور بین آسایشگاهها تقسیم شد.
در آسایشگاه می خواستیم #سهمیه انگور را بین افراد تقسیم کنیم، ولی به هر نفر فقط چند دانه بیشتر نمی رسید.
تصمیم گرفتیم برای تقسیم راحتتر، با تهیه #سرکه شربت انگوری درست کنیم و حداقل یک لیوان #شربت به هر نفر بدهیم. بالاخره دانههای انگور را در ظرفی ریخته و آن را در خاک باغچه دفن کردیم.
برای نگه داشتن زمان رسیدن سرکه، روزانه یک خط به دیوار میکشیدم تا به روز چهلم برسد. (معمولا بچهها برای شمارش روزها و #تاریخ با این روش عمل میکردند).
یکی از روزها، دوستی از دوستان ما مجموعه خط سرکه من را با مجموعه خطهای کشیده شده خودش به اشتباه گرفته و چند خط به خطوط تاریخ سرکه اضافه کرده بود!!😳😳
من از همه جا غافل هم چند روز بعد با شمارش خطها و رسیدن آنها به چهل، مجموعه خط را با یک خط افقی باطل، ظرف را برداشته و محتوای آن را صاف کردم.😲
فردای آن روز با افزودن مقداری شکر و آب، شربت سرکه را تهیه و در بین بچهها توزیع کردم. آن شب بچهها خیلی سرحال و #خندان بودند. من که فکر میکردم از دستپخت سرکه و شربت من خوشحال هستند، با آنها همراه و خندان و با همدیگر شوخی و گفتگو میکردیم.
روز بعد دوست ما با ناراحتی آمد و پرسید، چه کسی روی خطهای من خط کشیده و آن را باطل کرده؟🙈
در اینجا بود که تازه فهمیدیم، خندهها و سرحالی شب گذشته نه فقط از بابت #شربت_سرکه، بلکه به خاطر #سرکه_نارس قبل از ۴۰ روز بوده است.😳😳😂😂
راوی #حمید_گوهری
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan