eitaa logo
ناگفته هایی از اسارت
255 دنبال‌کننده
36 عکس
48 ویدیو
0 فایل
بیان خاطرات اسارت آزادگان ۸ سال دفاع مقدس، با هدف آموزش و بازخوانی فرهنگ ایثار و مقاومت و اشاعه این فرهنگ بین افراد غیر آزاده و نسل‌های بعد از جنگ ارتباط با ادمین: @Ganjineh_Esarat بیان خاطرات: @Khaterat_Revaiat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹صبحانه چای شیرین تابستان اولین سال اسارت ما بود. بعد از یک ماه سرگردانی و گرداندن ما در بصره و و و ، تازه در آسایشگاه‌های اردوگاه اسکان گرفته بودیم، با حداقل امکانات. حدوداً ۴۰۰ نفر بودیم هر نفر دو قطعه پتو، یک بالشت، یک دست لباس زیر، یک (لباس بلند عربی) و یک جفت دمپایی پلاستیکی. برای خوراک هم روزانه، دو قطعه نان برای هر نفر (تقریبا شبیه نان کوچک که خمیر آن هم قابل استفاده نبود) و به همراه و شکر برای که به اردوگاه تحویل می‌دادند. صبح‌ها بعد از آمار و همه منتظر صبحانه بودند. از هر آسایشگاه مسئولین چای به آشپزخانه می‌رفتند و دو سطل (حلب روغن ۱۷ کیلویی ) برای ۱۲۰ نفر تحویل می‌گرفتند. صبحانه ما همین بود. ۱۲ نفر، از هر گروه یک نفر (ظرف مخصوص برای توزیع غذا) به دست، جلوی سطل‌ چای به صف و مسئول توزیع چای مشغول تقسیم آن می‌شد. سهم هر نفر یک پیمانه ( کاسه کوچک خمیر ریش تراش، که از وسایل شخصی سربازان عراقی قبلاً مستقر در این آسایشگاه‌ها به جا مانده بود😂). در هر یقلوی، مسئول توزیع، ۱۰ پیمانه چای شیرین می‌ریخت. این ۱۰ پیمانه تقریباً به ارتفاع دو سانتی‌متر از کف یقلوی را پر می‌کرد. گروه های ۱۰ نفره همه دور هم نشسته و منتظر صبحانه (چای) بودند. حالا وقت خوردنه، نه قاشقی نه استکان و لیوانی و نه هیچ چیز دیگر. هرکس به نوبت، یک قلوپ از لب یقلوی سر می‌کشید البته و یقلوی آلومینیومی !!😳😳😂 تازه لبه یقلوی هم به سمت بیرون برگشته، نوبت هر که می‌شد، بین لب گذاشتن بین لبه یقلوی یا خم برگشته دو دل میشد (که کدامیک کمتر ریخت و پاش دارد). حالا، اگر دوست صرفه جویی هم، تکه نانی از دو قرص جیره روز قبل کنار گرفته بود، وقتی نوبتش می‌شد را در یقلوی چای می‌زد که به دهان بگذارد ولی با اعتراض بقیه به خاطر شناور شدن خرده‌های خمیر روی چای مواجه می‌شد. بالاخره طی دو یا سه دور دست به دست شدن صبحانه صرف شده و باید مشغول امور روزانه و در انتظار ناهار می‌ماندیم که آن هم قصه خود دارد. راوی 👈لطفا با معرفی کانال ما به دوستان و گروه‌های ایتا، در اشاعه فرهنگ ایثار و مقاومت سهیم شوید.. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹ارتشی، بسیجی، یه لشکر الهی (۲) روزانه هر نفر دو قرص ( شبیه به نان همبرگر کوچک )، سهمیه داشت که معمولاً خمیر آن قابل استفاده نبود. بچه‌ها این خمیر را به صورت تکه تکه خشک و برای در کیسه‌ای نگهداری می‌کردند. در شرایط و کمبود آب و غذا - خیلی از بچه‌ها می‌گرفتند و خود را با خواندن اذکار و مشغول می‌کردند. - اندوخته‌های نان خشک شخصی در یک جا جمع آوری و روزانه به هر نفر از آسایشگاه، سهمیه (چند تکه کوچک) داده می‌شد. - اگر کسی نیاز به داشت، فقط با یک دستمال خیس یا تیمم - برای هم بدل از وضو - برای بعد از دستشویی هم فقط چند سی سی آب با ، تحویل افراد می‌شد. و بدین منوال بچه‌ها هم خود را حفظ کردند و هم بر و فرایض خود مداومت.. ماجرا ادامه دارد... (در ۴ قسمت) راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan