eitaa logo
ناگفته هایی از اسارت
255 دنبال‌کننده
36 عکس
48 ویدیو
0 فایل
بیان خاطرات اسارت آزادگان ۸ سال دفاع مقدس، با هدف آموزش و بازخوانی فرهنگ ایثار و مقاومت و اشاعه این فرهنگ بین افراد غیر آزاده و نسل‌های بعد از جنگ ارتباط با ادمین: @Ganjineh_Esarat بیان خاطرات: @Khaterat_Revaiat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹سید آزادگان .......ادامه از قبل ایام مصادف بود با آزادسازی . آزادی خرمشهر همانطور که دل همه را شاد کرده بود، را به مراتب خوشحال تر کرده بود. چون بعضی در خرمشهر اسیر شده بودند وبعضی خانه شون در خرمشهر بود. و همه ما شماتت ها و زخم زبانهای عراقی را شنیده بودیم. از همه بالاتر خرمشهر پاره تن ما بود وحالا به اصل خود برگشته بود. اتفاقات شیرین هر روز به اسرا میرسید و با تحلیل های شیوای خود به جمع روحیه میداد . خبر اسارت نیروهای عراقی و صف طولانی آنها همه را به وجد می اورد. یک روز حاج آقا فرمودند در که بودم یک روز آمدند و گفتند باید در مصاحبه کنی و بگویی که فقر و قحطی همه جای ایران راگرفته و بعنوان نمونه من دیدم که یک صف نفت بود که ابتدای صف در بود وانتهای صف به رسیده بود!! بعد فرمودند گرچه آنروز من حاضر نشدم این دروغ را بگویم ولی حالا میخواهم براستی بگویم که صف اسرای عراقی اولش به رسیده و انتهای صف در خرمشهر است !!😳😳 درهمین ایام، در اختیار بچه ها بود. یک روز در حالی که حاج آقا و جمع زیادی در یکی از اتاقها جمع بودند رادیو را آوردند و سیم بلند گوی اتاق را قطع و به رادیو وصل کردند و همه جمعیت باهم ساعت دو را گوش دادند.. کنار رادیو ایستاده بود داشت رادیو را تنظیم میکرد، گفت یکی از دفتر سرهنگ (-عراقی) سوآل کند ببیند صدا به دفتر سرهنگ میرسد یا نه!😂😂 حاج آقا هر روز وعده پیروزی میداد و بچه ها را امید وار میکرد.. راوی (قزوینی) 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan