#روزمرگی_ها
🔹خمیر نان
در محیط اسارت تقریباً هیچ چیز دورریز و به درد نخور نبود. یکی از کالاهای استراتژیک 😄 #خمیر_نان بود.
هر نفر روزانه دو قرص نان سمون، سهمیه داشت. نان طوری طبخ شده بود که معمولاً #خمیر وسط آن قابل استفاده نبود. بچهها که به کم خوراکی عادت کرده و #معده آنها کوچک شده بود، ناچاراً با پوسته برشته همان دو قرص نان رفع گرسنگی و خمیر آن را برای مصارف دیگر جمع میکردند.
خمیرهای کمی پختهتر را بین دو دست مالش داده و آن را آرد میکردند. این آرد سهمیه #ننه_حمید (# حمید_گوهری) بود که برای #پخت_حلوا، #شیرینی، شامی کباب و ... استفاده میکرد. او معمولاً مشغول سرویس و آماده سازی #پریموسها و تامین #نفت برای پخت حلوا شیرینی #مرباجات و ... برای بچههای آسایشگاه بود.
خمیرهای ناپختهتر و اصطلاحا آدامسی، سهم باغبانهای آسایشگاه بود. #احمد_اله_دادی، #حسین_رحیمیان و #محسن_رحیمزاده معمولا در #باغچه مشغول کار بودند.
به محض اینکه مقداری خمیر جمع میشد، آنها دور از چشم نگهبان عراقی، گونی خمیر را برداشته و در گوشهای از باغچه آن را چال میکردند.
پس از مدتی خمیر چال شده، تخمیر و برای #تقویت خاک و محصولات باغچه آن را برای آماده سازی زمین و کشت جدید با خاک مخلوط میکردند. این کار از طرف عراقیها به خاطر انتشار بوی بد آن بعد از تخمیر، ممنوع بود ولی از جمله مواردی بود که هر روزه اتفاق می افتاد.
یک بار که احمد گونی خمیر را به طرف باغچه میبرد، گروهبان جاسم به او برخورد کرد و با عتاب و غضب پرسید، اینها را کجا میبری؟
احمد هم با لهجه شیرین #اصفهانی گفت برای گندیشکها (گنجشکها) میبرم. جاسم هم از لابلای سبیلهای کلفت خود گفت: "زین، ثواب ،لطیور" (خوبه برای پرندگان ثواب داره)😂😂😄
راوی #حسین_نواب
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan