eitaa logo
ناگفته هایی از اسارت
257 دنبال‌کننده
36 عکس
49 ویدیو
0 فایل
بیان خاطرات اسارت آزادگان ۸ سال دفاع مقدس، با هدف آموزش و بازخوانی فرهنگ ایثار و مقاومت و اشاعه این فرهنگ بین افراد غیر آزاده و نسل‌های بعد از جنگ ارتباط با ادمین: @Ganjineh_Esarat بیان خاطرات: @Khaterat_Revaiat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹آمپول بی حسی در اردوگاه قدیم، یک واحد داشتیم که اردوگاههای دیگر فاقد آن بودند. هر هفته، تعدادی از اسرای دیگر اردوگاهها را با آمبولانس جهت خدمات دندانپزشکی به این اردوگاه می آوردند. مرحوم می گفت هر چند وقت یکبار به بهانه ، برای () آمپول بی حسی دندان، به دندانپزشک مراجعه میکردم و یک دندانم را نشان میدادم و میگفتم آنرا برایم بکش. ، ابتدا به تمام بیمارانی که آمده بودند یک آمپول و میگفت، بیرون منتظر باش. و در آخر از آنها میخواست به نوبت تزریق، بیایند تا دندانشان را بکشد. روی محل ریختن آب دهان ، ظرف آمپولهای بی حسی را گذاشته بود و ما نمی توانستیم آب دهان بریزیم. همیشه برای کار، در سمت راست می ایستاد و من از پشت او (با آن دست دراز و کشیده) بطرف آمپولها، دست دراز میکردم و هر تعدادی که بدستم می‌رسید بر می داشتم و بعد از تزریق بی حسی، بدون مراجعه بعدی برای ، میرفتم و آمپولها را به میدادم. (آقا رضا برای خارج کردن ترکش‌های ریزی که در دست و پای بچه ها بود بود از آمپولها برای بی حسی استفاده میکرد). علی می‌گفت، یکدفعه که برای غنیمت گرفتن آمپول بی حسی به دندان پزشکی مراجعه کردم، دکتر بر خلاف معمول، طرف مقابل ظرف آمپولها ایستاده بود، انجام شد و من نتوانستم آمپولی بردارم. ناچار برای دفعه دوم (یعنی ) به امید برداشتن آمپول، وارد اطاق شدم و روی صندلی نشستم، ولی باز دکتر در همان سمت ایستاد و من موفق نشدم . به همین جهت تا انبر را روی دندانم گذاشت که دندان را بکشد، شلوغ کردم و فریاد زدم که دندانم میکند و بی حس نشده، دکتر دوباره یک آمپول بی حسی تزریق کرد و گفت بیرون منتظر باش، بعد چند دقیقه مرا بداخل صدا زد و روی صندلی نشاند. من چون دو آمپول بی حسی زده بودم دیگر نمی توانستم بهانه ایی بیاورم. علی گفت .دکتر بجان دندانم افتاد ولی اینقدر محکم بود که چند بار جابجا شد و زور زیادی برای کشیدن دندانم میزد. عرق از سر و صورت دکتر سرازیر شده بود تا بالاخره دندانم را کشید. ولی کور خواند، اگر یک من را کشید من هم چند آمپول ازش کش رفتم.😭😄 با این فداکاری، ، برای کمک به دوستان خودش یک دندان را با درد و رنج زیاد قربانی کرد. روحش شاد و یادش گرامی، با ذکر صلوات. راوی 👈لطفا با معرفی کانال ما به دوستان و گروه‌های ایتا، در اشاعه فرهنگ ایثار و مقاومت سهیم شوید.. ❓سوالات و پیشنهادات @Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات @Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت @khaterate_azadegan