🔹تندگویان ، تنها وزیری که با شهادت در غربت و اسارت ماندگار شد...
#محمد_جواد_تندگویان در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۳۲۹ در محله خانی آباد، تهران زاده شد و در سال ۱۳۳۶ به مدرسه رفت و در سال ۱۳۴۶ مدرک دیپلم خود را اخذ کرد.
او پس از تحصیل توانست امتیاز لازم استفاده از سهیمه بورسیه بانک ملی ایران برای اعزام به خارج از کشور را بهدست آورد، اما پس از مصاحبه، از این فهرست کنار گذاشتهشد . محمدجواد تندگویان در سال تحصیلی ۱۳۴۸–۱۳۴۷ به عنوان دانشجوی دوره کارشناسی رشته مهندسی نفت گرایش پالایش، وارد دانشکده نفت آبادان شد. او از دانشجویان ممتاز دانشکده نفت و فردی بذلهگو و خوش مشرب بود، که در فن خطابه مهارت داشت. او پس از مدت کوتاهی به انجمن اسلامی دانشجویان پیوست و از اعضای فعال این انجمن شد. #تندگویان و دوستانش در انجمن اسلامی چهرههایی مانند #علی_شریعتی، #مرتضی_مطهری، #محمدتقی_جعفری و ... را به دانشکده خود دعوت کردند و سخنرانیهایی برای آنها ترتیب دادند.
محمدجواد پس از پایان تحصیلات دانشگاهی، در سال ۱۳۵۱ برای گذراندن دوران خدمت سربازی، در پالایشگاه تهران، با درجه سروانی، مشغول به کار شد. او در شهریور ۱۳۵۲ ازدواج کرد و ۲ ماه بعد از #تهران به آبادان منتقل شد و به عنوان سرباز مهندس، در #پالایشگاه_آبادان به فعالیت ادامه داد.
وی بار دیگر فعالیت در انجمن اسلامی دانشکده نفت آبادان را از سر گرفت، اما پس از مدت کوتاهی، تظاهراتی اعتراضی از سوی دانشجویان دانشکده نفت اتفاق افتاده بود، که رئیس وقت دانشکده او را به عنوان عامل اغتشاش، به #ساواک معرفی نمود و نهایتاً از پالایشگاه آبادان اخراج شد.
تندگویان در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۵۲ دستگیر شد. خانواده او تا ۴ ماه پس از دستگیریاش، از وضعیت وی بیاطلاع بودند. تندگویان در کمیته مشترک ضدخرابکاری تحت شکنجه قرار گرفت و حدوداً ۷ ماه در زندان انفرادی بود.
دادگاه پس از چندی او را به یک سال حبس (با احتساب مدت بازداشت) محکوم کرد و با به پایان رسیدن مدت محکومیت، در آبان ۱۳۵۳ آزاد شد. تندگویان پس از آزادی از زندان، به سرباز صفری تنزل درجه یافت و برای ادامه سربازی به #شیراز اعزام شد.
پس از پایان خدمت سربازی از شیراز، به تهران بازگشت. وی بهدلیل سوءپیشینه، نمیتوانست در مراکز دولتی کار کند. سپس به #رشت رفت و در شرکت پارس توشیبا (پارس خزر) شروع به کار کرد.
تندگویان از سال ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶ مدیر تولید شرکت پارس توشیبا بود وی در سال ۱۳۵۶ در مقطع کارشناسی ارشد مدیریت صنعتی در مرکز مطالعات مدیریت #ایران پذیرفته شد و در سال ۱۳۵۷ با دریافت مدرک خود به شرکت پارس توشیبا بازگشت. پس از وقوع #انقلاب_۱۳۵۷، مدیرعامل شرکت پارس توشیبا شد.
وی در اواسط سال ۱۳۵۸ توسط علیاکبر معینفر نخستین وزیر نفت، دعوت بهکار در وزارت نفت شد و به عنوان قائممقام رئیس پالایشگاه آبادان منصوب گردید. محمد جواد تندگویان در تیر ۱۳۵۹ از سوی علیاکبر معینفر به مدیریت مناطق نفتخیز منصوب شد و تا مهر ۱۳۵۹ سکان هدایت بزرگترین تولیدکننده نفت و گاز کشور را در دست داشت.
در زمان نخست وزیری #محمدعلی_رجایی ، قصد داشتند #وزیر_نفت جدید را انتخاب کنند، تندگویان سرپرست مدیریت مناطق نفتخیز، (که مهمترین زیرمجموعه شرکت ملی نفت ایران بهشمار میآمد) به دلیل عملکردش به عنوان یکی از گزینههای وزارت نفت مطرح شد.
وی در تاریخ ۳ مهر ۱۳۵۹ توسط محمدعلی رجایی در جلسه علنی به #مجلس_شورای_اسلامی معرفی و از مجلس وقت رأی اعتماد دریافت کرد و رسماً به عنوان وزیر نفت برگزیده شد. چند روز پیش از شروع فعالیت وی به عنوان وزیر نفت، #جنگ_ایران_و_عراق آغاز شده بود و نخستین اقدام تندگویان در جایگاه وزیر نفت، سازماندهی کارکنان وزارت نفت و شرکتهای تابعه، برای حفاظت از تأسیسات نفتی مستقر در #استان_خوزستان بود. (ادامه دارد...)
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹حصر آبادان
شب #عملیات قرار بر آن بود که از سه محور به نیروهای عراقی که شهر #آبادان را محاصره کرده بودند حمله کنیم و محاصره آبادان را بشکنیم. تمامی نیروهای ایرانی بالغ بر یک گردان زرهی متشکل از تانکهای چیفتن ام۶۰ و ام۴۷ و یک گردان پیاده از طرف #ماهشهر به سمت آبادان و یک گردان پیاده هم از طرف آبادان به سمت ماهشهر بود . در حالی که نیروهای عراقی محاصره کننده شهر آبادان حداقل بالغ بر سه لشگر بود.
با شروع عملیات ما بدون هیچگونه مقاومتی به جلو حرکت کردیم و به مکانی رسیدیم که عراقیها جاده ای خاکی برای تردد در منطقه زده بودند(به جهت اینکه در گل و لای بر اثر باران فرو نروند) و گروهان چیفتن که بچه های تیپ زرهی #شیراز بودیم جدا از بقیه نیروها در پشت این جاده خاکی متوقف شدیم و در نیمه های شب نفربر عراقی که قصد عبور از سمت راست جاده از ماهشهر به آبادان را داشت ، گرفتیم و دو نفر نیروهای آنرا به اسارت در آوردیم ولی به محض روشن شدن هوا متوجه شدیم که ما درست در وسط نیروهای عراقی قرار داریم و آنها با موشکهای هدایت شونده ضد تانک ، تانکهای ما را هدف قرار داده و چند تانک ما را زدند. در این میان یک نفر از دوستان ما بنام محمدرضا نورزایی گروهبان یکم از زابل نیز شهید شد. در این اثنا سربازان تانکهای دیگر به طرف سنگر تانک ما آمدند و یک نفر از آنها قصد داشت که از حلقه محاصره فرار کند که عراقیها با تیربار به طرفش شلیک کردند ولی از آنجایی که خدا میخواست، ایشان در زیر بارانی از گلوله سالم ماند و تنها یک گلوله از زیر بغلش کاپشن ایشان را سوراخ کرد و رد شد و ایشان به زمین خورد و مجددا به نزد ما آمد. بنده داشتم طرح فرار از حلقه محاصره با سوار شدن بر یکی از تانکها و پرتاب کردن نارنجکهای دودزا را برای دوستان میگفتم که ناگهان دیدیم یک تانک عراقی که تعدادی هم بر روی تانک نشسته بودند از سنگرهای آنان جدا شده و به سمت ما آمد و درست در روبروی ما ایستاد.
.......... ادامه دارد.
راوی #صفر_پیرمرادیان
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan