eitaa logo
ناگفته هایی از اسارت
258 دنبال‌کننده
36 عکس
49 ویدیو
0 فایل
بیان خاطرات اسارت آزادگان ۸ سال دفاع مقدس، با هدف آموزش و بازخوانی فرهنگ ایثار و مقاومت و اشاعه این فرهنگ بین افراد غیر آزاده و نسل‌های بعد از جنگ ارتباط با ادمین: @Ganjineh_Esarat بیان خاطرات: @Khaterat_Revaiat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
611852032_1510760671.mp3
8.17M
روایت صوتی خاطرات (۱۲) ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
-227401982_1749931515.mp3
6.62M
روایت صوتی خاطرات (۱۳) ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
-2146951423_-809736729.mp3
7.21M
روایت صوتی خاطرات (۱۴) ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹توضیحی بر هشتگ گذاری واژه‌ها و کلمات علامتی پر تکرار در شبکه‌های اجتماعی و در کانال است که برای جستجوی واژه‌ها به کار می‌رود. لطفاً به مثال‌های زیر توجه کنید: - در صورتی که بخواهید خاطرات قبل یک نفر راوی را دنبال کنید با زدن انگشت روی هشتگ اسم راوی تعداد خاطرات ایشان در کانال به همراه علامت فلش بالا و فلش پایین در پایین صفحه ظاهر می‌شود. حال شما می‌توانید با استفاده از فلش‌ها خاطرات قبل یا بعد او را ملاحظه کنید. - در صورتی که کلمه‌ای دارای هشتگ برای شما نامأنوس باشد و علاقمند به پیگیری وقایع مرتبط در کانال باشید، نیز می‌توانید با زدن انگشت روی کلمه (مثلاً )، موضوعات و متون مرتبط را ملاحظه کنید. 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
هدایت شده از گنجینه اسارت
🔹اردوگاه جدید من در آن کسی را نمی شناختم و تجربه ام نسبت به تشخیص افراد کم بود، نه فقط برای من، برای هر کس که وارد اردوگاه موصل بزرگه (موصل ) میشد برایش تشخیص افراد حزب اللهی با دیگر افراد مشکل بود! در این اردوگاه همه با هم متحد و دوست بودند و به همدیگر با اینکه افراد مختلف اعم از بسیجی و ارتشی، شخصی،.‌‌.. بودند ولی دلهایشان با هم بود. خیلی خیلی عجیب بود، چه کسی این همه افکار با سلیقه های مخلتف و حساسیتها نسبت به عقیده را به هم نزدیک کرده بود!! واقعا خیلی سخته شخصی مسلط روی همه افراد باشد تا بتواند این چنین کاری را بکند و همه افراد چه موافق نظام و چه مخالف و بعضیهای آنها با اینکه ضد روحانیت بودند ولی این شخص که یک روحانی بنام حاج آقا ابوترابی بود را قبول کند. سیدبزرگوار و روحانی عزیز دل اسراء بود و تمام وقتش رابرای گذاشت ، از زمان ، کار هر روزش بود که به امور اسراء می رسید، حجم مشکلات بسیار زیاد بود،بچه ها برای ملاقات باایشان وقت می‌گرفتند، ایشان حلال مشکلات فردی و جمعی اسراء بود. اسرا را سفارش به محبت به یکدیگر و جذب همدیگر مینمود و از دعوی و درگیری ممانعت میکرد، میگفت دراسارت جاذبه ه۱۰۰٪، دافعه ۰٪ اخلاق نیکو و چهره زیبا و خندانش باعث و برخورد خوبی که داشت هر شخصی که حتی برای اولین بار با ایشان ملاقات می کرد، شیفته ی او میشد، خدا حاج آقا را برای اسرا فرستاده بود‌. زیرا اگر ایشان نبود درگیری بین اسرا زیاد بود. هم چنانکه در قدیم بین حزب اللهی ها و مخالف نظام درگیری بود، یک مثال بزنم شما فکر کنید یک گرگ گرسنه کنار میش چاق چله زندگی کند! جذبه و برخورد ایشان افراد را بخودش جذب میکرد. نه فقط اسرا حتی عراقیها و صلیبی ها ایشان را قبول داشتند و به ایشان احترام میگذاشتند، هر چند ایشان را خیلی شکنجه وضرب و شتم کردند. راوی ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹ام الاسرا (زنی که عشق به آزادگان را معنا کرد) در سال ۱۳۱۲ در شهرستان ، در خانواده‌ای متدین و مذهبی دیده به جهان گشود. او از همان دوران جوانی روحیه‌ای پرتلاش و فداکارانه داشت که در جریان به اوج رسید. با آغاز تجاوز نظامی ، «» نقشی کلیدی در سازماندهی و جمع‌آوری کمک‌های مردمی ایفا کرد. این تلاش‌ها در راستای حمایت از جبهه‌های نبرد و رفع نیازهای دفاع مقدس صورت گرفت. پس از بازنشستگی، دکتر سیف‌الله وحید دستجردی، رئیس وقت ، از افراز دعوت کرد تا به عنوان مسئول اداره امور و مفقودین جنگ تحمیلی مشغول به کار شود. او این مسئولیت خطیر را پذیرفت و تا سال ۱۳۸۰ به فعالیت‌های گسترده‌ای در این حوزه پرداخت. از مهم‌ترین اقدامات این اداره، تبادل نامه میان اسرا و خانواده‌های آنان بود که از طریق جهانی انجام می‌شد. طی این مدت، حدود شش میلیون نامه میان اسرا و خانواده‌هایشان رد و بدل شد. این نامه‌ها در دو نوع آبی و سفید، بر اساس ضرورت ارتباطی، تهیه و ارسال می‌شدند. افراز و همکارانش با دقت و تعهد، این روند را مدیریت می‌کردند تا ارتباط اسرا با عزیزانشان حفظ شود. زندگی خانم افراز در این دوران با دشواری‌های متعددی همراه بود. از دخالت در تغییر محتوای نامه‌ها گرفته تا مانع‌ تراشی‌های رژیم بعث عراق در ارسال نامه‌ها و اجازه بازدید از اردوگاه‌ها، همگی بخشی از مشکلاتی بودند که او و همکارانش با آن‌ها رو به‌ رو شدند. با این حال، هیچ‌کدام از این موانع، عزم او را برای خدمت‌رسانی متوقف نکرد. وی همچنین نقش مؤثری در ارسال اقلامی چون عینک طبی، کتاب‌های درسی، عکس‌های خانوادگی و کارت‌ پستال برای اسرا ایفا کرد. این اقدامات نشان‌دهنده تعهد بی‌پایان او به بهبود روحیه اسرا و کاهش نگرانی خانواده‌هایشان بود. فرد، ، به پاس خدمات صادقانه و بی‌وقفه افراز، او را با عنوان «» مورد خطاب قرار داد. این لقب نشان‌دهنده جایگاه والای او در میان و خانواده‌هایشان است. افراز نخستین کسی بود که واژه «آزاده در بند» را برای اسرای ایرانی مطرح کرد. پیشنهاد او برای تأسیس ستاد رسیدگی به امور آزادگان نیز مورد تأیید قرار گرفت و به تصویب آیین‌ نامه‌هایی کلیدی در این ستاد منجر شد، از جمله بند مربوط به «محاسبه دو سال خدمت دولتی برای هر یک سال اسارت». بهجت افراز پس از سال‌ها خدمت بی‌وقفه و تحمل رنج بیماری، در ۲۲ دی‌ماه ۱۳۹۷ چشم از جهان فروبست. خاطرات و خدمات ارزشمند او در کتابی با عنوان «ام‌الاسرا» به قلم حکیمه امیری گردآوری شده است. این اثر، یادآور زحمات بی‌بدیل او در مسیر آزادی و خدمت به میهن است. روحش شاد برگرفته از کانال موسسه با تلخیص ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹اسارت در اگر کسی مریضی واگیردار میشد کل مریض میشدند. بیماریهای مثل آنفلوانزا ، سرماخوردگی، اسهال خونی، و بعضی از بیماریها که سریع بین ما در یک اردوگاه پخش میشد، مخصوصا اوائل اسارت بدنهای ما عادت به آب و هوای آنجا نداشت، و از طرفی وسایل گرم کننده و پوشاک و خیلی کم بود. از طرفی همه با هم بودیم و ظرفهای غذا دسته جمعی بود. نه دارویی و نه دکتری زیرا تعداد ما زیاد بود و از طرفی عراقیهای بعثی دلشان به حال ما نسوخته بود. یادمه کل اردوگاه آنفولانزا گرفتیم و همگی تا چند روز سر درد و بدن درد،... با درد سوختیم و ساختیم تا اینکه به ما مال زمان رضاشاه را که به آن عراقیها میگفتند قاپوت دادند، بلند و خوب بود برای ما اسراء در آن هوای سرد ، البته این پالتوها در خزانه ی ارتش از سالهای خیلی قبل بود. اسرا شکل جالب و خنده داری بخود گرفته بودند بخصوص زمانی که با آن ورزش و یا فوتبال و دیگر بازیها را انجام میدادند. کم کم بعضیها آنها را کوتاه تا بالای زانویشان کردند تا کف دستشویی نیفتد و نجس شود، و یا بعضی اسرا قدشان نسبت به آن خیلی کوتاه بود‌. خلاصه این قاپوت(پالتو) فیلمی بود برای ما اسرای ایرانی با آن برای جابجایی اشیاء ممنوعه مثل و (بادو سیم و یک فلز برای آب گرم کردن) ونوشتجات مثل اخبار سیاسی و... هم استفاده میشد. برادرم آقا رضا میگه در قدیم، من همشیه پالتو تنم بود ، چه در و چه در . خودم را به بیماری زده بودم البته برای رادیو که تعمیر میکردم. رادیو را می بردم پیش که اهل آبادان بود برای لحیم کاری با هویه و قلع. چند بار هم رفتم در اتاق زیرا او مسئول اردوگاه بود و عراقیها و کسی به او شک نمیکرد. یک بار در یک آسایشگاهی پس از اینکه درستش کردم، روشنش کردم و صدایش را بلند کردم چند نفر در آنجا بودند آنها تعجب کردند و باعث روحیه شد. برادرم پشت ها را باز میکرد زیرا کانالهایشان را عراقیها طوری کرده بودند تا کانالهای(شبکه) دیگر، جز عراق را اسرا نگیرند، برادرم با دست کاری شبکه و را میگرفت. راوی ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan