eitaa logo
خاطرات شیرین و حس خوب
37.4هزار دنبال‌کننده
856 عکس
6.2هزار ویدیو
0 فایل
عکس ها ومطالب قدیمی تون رو می تونین به آیدی زیر بفرستید ارتباط با ما: @Mahyaaa24 کپی با ذکر منبع تبلیغات پذیرفته می شود. تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1788740039C4729393337 تبلیغات تایید یا رد نمی شوند. کپی بنر تبلیغات کانال حرام
مشاهده در ایتا
دانلود
10.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💙🍃 بارش بوسه های خداوند پای تمام آرزوهای قشنگتون💞 قشنگ، دلتون شاد ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @khaterate_shirin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی یهویی بشه اون چیزی که دل مهربونتون میخاد  و الهی که آرامش بشینه توی دلاتون دیگه هم پا نشه🥰❤️ @khaterate_shirin
😍کمی آرامش در دل روزگار قدیم @khaterate_shirin
گاهی هم به خودت سر بزن! حالِ چشمهایت را بپرس و دستی به سر و روی احساست بکش؛ رو به روی آیینه بایست و تمام تنهایی ات را محکم در آغوش بگیر وَ با صدای بلند به خودت بگو که "تو" تنها داراییِ من هستی؛ بگو که با همه ی کاستی های جسمی و روحی، تو را بی بهانه و عاشقانه دوست دارم؛ برای خودت وقت بگذار، با مهربانی دستت را بگیر و به هوای آزاد ببر، نگذار احساس تنهایی کنی، نگذار ابرهای سیاه، چشمهایت را از پا دربیاورد... مطمئن باش، هرگز کسی دلسوزتر از تو نسبت به تو پیدا نخواهد شد…! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @khaterate_shirin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادش بخیر ،سال های خوش کودکی😍چه سالی رفتین کلاس اول؟؟؟ چقدر برای باز شدن مدرسه و دیدن دوستامون ذوق میکردیم @khaterate_shirin
🙂شیراز خیابان زند.۱۳۵۴ @khaterate_shirin
651_38630640636066.mp3
6M
خواننده: نوستالژی بنام خوای ستاره @khaterate_shirin
ضرب المثل برای یک دستمال قیصریه را به آتش کشیدن.. وقتی شخصی برای بدست آوردن کالایی یا موفقیتی یا هر چیزی، کارهایی را انجام می‌دهد که در نهایت، خسارات اعمالش بسیار بیشتر از منافع و موارد به‌دست آمده باشد، از این ضرب‌المثل استفاده می‌کنند و می‌گویند: "برای یک دستمال قیصریه را به آتش کشیدی". می‌گویند در شهر قیصریه مرد جوانی شاگرد مغازه پارچه‌فروشی بود. یکی از روزها دختر زیبایی به دیدن او آمد. پس از سلام و احوال پرسی چشمش به دستمال گران‌قیمتی افتاد که در یکی از قفسه‌ها آویزان شده بود. از مرد جوان خواست که دستمال را به او هدیه دهد، اما مرد قبول نکرد و گفت: این دستمال‌ها مال من نیست و من اجازه ندارم آن را به کسی هدیه دهم. باید بهایش را بپردازم که البته پولی در بساطم نیست. دختر بسیار ناراحت شد ولی آنقدر اصرار کرد تا اینکه توانست مرد را راضی کند. بالاخره دستمال را گرفت و خداحافظی کرد. چند دقیقه ای از رفتن دختر نگذشته بود که مرد به خودش آمد و از کاری که کرده بود به شدت پشیمان شد. از ترس اینکه صاحبکارش مجازاتش کند، تصمیم گرفت که مغازه را آتش بزند تا کسی از جای خالی دستمال گران‌قیمت بویی نبرد. گوشه‌ای از مغازه آتش کوچکی روشن کرد و از مغازه بیرون رفت. آتش کم‌کم از پارچه‌ای به پارچه دیگر منتقل شد و کل مغازه آتش گرفت و در نهایت به مغازه‌های دیگر هم نفوذ کرد و در نتیجه آتش‌سوزی بزرگی در شهر قیصریه رخ داد. @khaterate_shirin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫وقتی شب میشه 🌸یـه دنیـا خـاطره 💫و یـه دنیـا خیال میاد 🌸تـو دل آدم 💫مـن آرزو میکنم 🌸امشب دلتـون آروم 💫و رویاهاتـون شیرین باشه 🌸شبتون معطر به عطر خدا @khaterate_shirin