من گمان میکنم هرکسی در ته دلاش یک باغی دارد که پناهگاه اوست. هیچکس از آنجا خبر ندارد. کلیدش فقط در دست صاحباش است. آنجا، آدم هر تصور ممنوعی دلاش بخواهد میکند!
عشقهای محال، هر آرزوی ناممکن و هر خواب و خیال خوش، هر چیز نشدنی، آنجا شدنی است؛ یک بهشت - یا شاید جهنمِ ـ خودمانی و صمیمی که هرکس برای خودش دارد. این باغِ اندرونی، چه بسا از دید باغباناش هم پنهان است. اما یک روزی و یک جوری آنرا کشف میکند!
📕گفتوگو در باغ»
#شاهرخ_مسکوب
همراه ما باشید در
@khateratekhaneyepedari
کانال خاطرات خانه پدری