💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهید_محسن_حججی
📌به روایت همسر
قسمت: 0⃣2⃣
✍نحوه شهادت
🌺مدتی بعد از شنیدن خبر شهادت فهمیدم در منطقه التنف در مرز عراق و سوریه، محسن با همرزمانش عملیات داشتند، که داعشیها بعضیها را شهید و زخمی میکنند و از آن جمع فقط محسن اسیر میشود. دوستانش دیده بودند که محسن تیر خورده و اسیر شده.
🌺بعد هم شنیدم که محسن را تیرباران کردهاند بعد هم سر از بدنش جدا کردهاند. اما من از این شهادت ناراحت نیستم، من خوشحالم، الان هم اگر گریه میکنم بهخاطر اهل بیت گریه میکنم، به حال خودم گریه میکنم که از محسن جا ماندم . به هرکسی هم که به مجلس محسن میآید و گریه میکند میگویم خواهش میکنم اشکتان هدف دار باشد. برای حضرت زینب(س) اشک بریزید ،برای امام حسین(ع) اشک بریزید تا دل شهید من هم راضی بشود.
🌺آقا محسن همیشه میگفت دوست دارم شهید بشوم؛ ولی شهیدی باشم که مؤثر باشد. از نوع متفاوت شهادت آقا محسن و بازتابهایی که منعکس شد، فهمیدم که خدا را شکر او به شهادتی رسید که آرزویش را داشت. او حالا شهیدی موثر و جریان ساز شده است و از این بابت خیلی خیلی خوشحالم.
🌺دفعه آخری که میخواست به سوریه برود به محسن گفتم من مطمئنم شما این بار که میروید به شهادت میرسید. گفت: «هنوز برای شهادتم مطمئن نیستم ولی دعا کن روسفید بشوم.» من که اما هنوز مصر بر شهادتش بودم از او خواستم که هرحرف ناگفتهای مانده به من بزند. که نتیجهاش شد دو فایل صوتی. "وصیت ایشان به من و فرزندش علی" ...
چیزی به پروازشان نمانده بود. در فرودگاه تهران بودند که این دوصوت را آماده و همان موقع برای من ارسال کردند.
ادامه دارد...
منبع:
https://www.isna.ir/news/96052817251/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D8%A7%D8%B2-%D9%BE%D9%86%D8%AC-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D8%A7%D9%87%D9%84%DB%8C-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%AC%D8%AC%DB%8C
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@khatere_shohada
هدایت شده از 𝓢.𝓐
وصیت شهید حججی به فرزندش.mp3
849.4K
🔴وصیت صوتی #شهید_محسن_حججی
⚪️برای فرزندش علی
🔵بشنوید ....
@khatere_shohada
هدایت شده از 𝓢.𝓐
وصیت شهید حججی به همسرش.mp3
4.78M
🔴وصیت صوتی #شهید_محسن_حججی
⚪️برای همسرش
🔵بشنوید ...
@khatere_shohada
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهید_محسن_حججی
📌به روایت مادر شهید
قسمت: 1⃣2⃣
✍خانواده مذهبی
🍃محسن بیستویک تیر ۱۳۷۰ به دنیا آمد، آن زمان من ۲۵ سال داشتم. من پنج فرزند دارم و محسن فرزند سوم من است. ۱۶ سالم بود که ازدواج کردم و زود هم بچهدار شدم. دو پسر و سه دختر دارم. محسن پسر دوم من است.
🍃ما خانوادهای مذهبی هستیم. عموهای شوهرم روحانی هستند. ما خیلی به مبارزه در راه اسلام اعتقاد داشتیم. محسن هم از بچگی خیلی به امام حسین(ع) علاقه داشت. در همه مجالس مذهبی او را با خود میبردم.
🍃شبهای جمعه پدربزرگش مراسم داشت. همیشه در آن مجالس حضور داشتیم. زمانی که هفت سالش بود زیارتنامه عاشورا را یاد گرفته بود و از حفظ آن را میخواند. چون او را به مراسم مذهبی میبردم، علاقه زیادی به امام حسین(ع) و ائمه داشت.
🍃پدرش هم قبل از ازدواج ما و در دوره عقد همیشه جبهه بود. من هم همیشه بچههایم را تشویق میکردم و برایشان از خاطرات جبهه رفتن پدرشان میگفتم. به آنها میگفتم پدرتان چند سال در جبهههای جنگ بود شما هم اگر جنگی پیش آمد میتوانید بروید و من مانعتان نمیشوم.
🍃درسش خوب بود اما علاقه شدیدی به قرآن و درس دینی داشت. اغلب بچههای مدرسهشان صدای خوبی داشتند و در مراسم صبحگاه شرکت میکردند اما محسن همیشه جلوتر از همه اعلام آمادگی میکرد که قرآن و دعا را بخواند.
🍃کتاب خواندن را خیلی دوست داشت مخصوصا به کتابهای مذهبی علاقه شدیدی داشت. زمانی که هشت سالش بود به کانون مقداد میرفت. آنجا گروه سرود تشکیل دادند و قرآن میخواندند و فعالیتهای هنری و مذهبی زیادی انجام میدادند.
ادامه دارد ...
منبع:
http://www.asriran.com/fa/news/555907
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@khatere_shohada
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهید_محسن_حججی
📌به روایت مادر شهید
قسمت: 2⃣2⃣
🍃در موسسه شهید کاظمی خیلی حضور فعالی داشت. با دوستانش کتابهای قدیمیتر، کتاب شهر را تحویل میگرفتند و میفروختند و پولش را برای مناطق محروم میفرستادند. از این دست فعالیت زیاد انجام میداد. محسن هیچ وقت برای کمک به مردم محروم چیزی دریغ نداشت بلکه برایشان بیتابی هم میکرد.
🍃عاشق سردار قاسم سلیمانی بود. حتی تا روز آخر که داشت میرفت باز تکرار میکرد که من چه زمانی میتوانم سردار را ببینم. بعد ازخدمت سربازی اشتیاقش برای حضور داوطلبانه در سپاه بیشتر شد و رفت ثبتنام کرد و قبولش کردند. البته شرایطش را داشت و با توجه به این مساله همان روز اول در سپاه پذیرفته شد. جزء افراد لشکر هشت زرهی شد. بچههای زیادی از این لشکر تاکنون شهید شدهاند. بچه من دهمین شهید این لشکر است.
🍃 در کتاب شهر نمایشگاهی راهاندخته بودند تا کتابها را برای کمک به مردم مناطق محروم بفروشند. همانجا با همسرش که او هم در همین راه فعالیت میکرد آشنا میشود. یک روز به من گفت باید بروی خواستگاری. من هم چون میدانستم محسن کسی را انتخاب میکند که با خودش همفکر و همعقیده است، حرفش را گوش کردم و برایش خواستگاری رفتم.
ادامه دارد ...
منبع:
http://www.asriran.com/fa/news/555907
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@khatere_shohada
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهید_محسن_حججی
📌به روایت مادر شهید
قسمت: 3⃣2⃣
🍃سری اول اعزامش به سوریه را به من نگفت. من هم موافق نبودم. سری آخر که میخواست برود ما را برد مشهد، آنجا از ما رضایت گرفت وگفت مامان دعا کن من بروم سوریه شهید شوم. دعا کن یکبار دیگر قسمت شود و من بروم و شهید شوم. نمیدانم چرا شهادت نصیبم نمیشود، نارنجک بغلم میافتد منفجر نمیشود، گلوله از بیخ گوشم رد میشود ولی به من نمیخورد. مامان برایم دعا کن.
🍃دو ماه قبل از رفتنش که ماه مبارک رمضان هم بود برای من و پدرش بلیت گرفت و ما را برای ۱۰ روز به مشهد برد. تمام این ۱۰ روز زیارتنامه عاشورا و نماز میخواند و در حرم بود. فقط سحر و افطار میدیدمش. روزهای آخر دیگ سحر و افطار هم نمیآمد، درحرم میماند. آن شب که رضایت میخواست بیستویکم ماه رمضان و شب احیا بود. من هم دیدم خیلی بیتاب است که برود، گفتم به خاطر اینکه این راه را انتخاب کردهای و این راه را دوست داری رضایت میدهم بروی.
🍃سال ۹۵ به مدت ۴۵ روز رفت و بعد آمد. بعدش تا یک سال دیگر نرفت. در همین یک سالی که این جا بود حال و هوای دیگری داشت. اصلا در حال خودش نبود. اگر چیزی از او میپرسیدی جوابت را میداد اما گویا حواسش اینجا نبود. فقط فکر رفتن بود و میگفت مامان دعا کن من یکبار دیگر بروم. من هم مخالفت میکردم. اما وقتی دیدم علاقه دارد و واقعا میخواهد به خاطر حضرت زینب(س) و دفاع از حرم ایشان برود حرفی نمیزدم. میگفت اگر ما نرویم ما هم میشویم مثل این کشورها و اگر نرویم ما هم امنیت نداریم، من هم رضایت دادم و گفتم برو، سپردمت به حضرت زینب(س).
🍃بعد از دیدن عکس اسارتش خانواده خیلی بیقرار بود. خیلی گریه کردیم اما دستمان به جایی بند نبود. رفتم سر خاک شهدای گمنام و به آنها گفتم حالا که بچه من اسیر شده است دیگر راضیام شهید شود، نمیخواهم دست این داعشیها بماند. همانجا سر قبر شهدای گمنام بودیم که در گوشیهای بچهها پیام آمد که شهید شده است (18 مرداد 96 پس از دو روز اسارت).
🍃انشاءا... علی به سلامتی بزرگ شود و راه پدرش را ادامه دهد و در این راه قدم بگذارد. برای خانمش آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم بتواند بچهاش را طوری تربیت کند که مثل محسن من در راه امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) قدم بردارد.
ادامه دارد...
منبع:
http://www.asriran.com/fa/news/555907
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@khatere_shohada
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهید_محسن_حججی
📌به روایت همسر
قسمت: 4⃣2⃣
✍تحویل پیکر مطهر شهید
🌷بالاخره بعد از روزها انتظار همسر و مادر #شهید_محسن_حججی، پیکر مطهر ایشان به وطن بازگشت.
🌷عناصر مسلح تروریستی محاصره شده در مرز لبنان و سوریه در ازای آزادی یک اسیر حزب الله و تحویل پیکر شهید حججی و دو شهید دیگر مقاومت لبنان، جان خود و خانواده را برداشته و از مهلکه عرسال فرار کردند و نتوانستند حامیان خود را از زندان های لبنان آزاد کنند.
🌷آزادی پیکر شهید حججی یکی از مطالبات اصلی ایران در ازای خروج تروریست ها از عرسال بود و آنها به این علت بود که مجبور شدند پیکر این شهید ایرانی را تحویل دهند.
🌷پیکر پاک و مطهر شهید محسن حججی در روز پنجشنبه 9 شهریور 1396 مصادف با روز عرفه تحویل نیروهای محور مقاومت شد تا به سمت خاک ایران بازگردد.
🌷پیکر مطهر این شهید پس از تحویل گرفتن توسط حزب الله لبنان به معراج الشهدای تدمر سوریه انتقال یافت، پس از آن به دمشق انتقال یافته و سرانجام راهی ایران شد.
🌷سپس پیکر مطهر #شهید_محسن_حججی ساعت 20:30 روز دوشنبه 3 مهر 96 از طریق پایگاه هوایی قدر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وارد تهران شد.
🌷با حضور پرشور مردم در میدان امام حسین تهران پیکر مطهر از میدان امام حسین به سمت میدان شهدا تشییع شد و سپس برای تدفین به شهر نجف آباد زادگاه شهید انتقال یافت.
ادامه دارد...
منبع:
http://namnak.com/%D8%AA%D8%B4%DB%8C%DB%8C%D8%B9-%D9%BE%DB%8C%DA%A9%D8%B1-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%AC%D8%AC%DB%8C.p57188
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@khatere_shohada
هدایت شده از 𝓢.𝓐
2063472.mp3
14.19M
#شهید_محسن_حججی
🎵با نوای حاج محمود کریمی
🔴بشنوید ....
@khatere_shohada
هدایت شده از 𝓢.𝓐
حضور رهبر انقلاب در کنار پیکر مطهر #شهید_محسن_حججی در مسجد امام حسین (ع) تهران
@khatere_shohada
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهید_محسن_حججی
📌به روایت همرزمان
قسمت: 4⃣2⃣
✍محمد صافی
🍀محسن دست به انجام کاری نمیزد مگر آنکه به آن ایمان داشت، خیلی از ما در بحثهای گوناگون با خیل جمعیت و بدون انجام تحقیقات راجع به موضوعات مختلف همراه میشویم اما، او ابتدا تحقیق میکرد و با افزایش توان اعتقادی خود وارد حیطهای میشد.
🍀محسن هر مسئلهای را ابتدا از نگاه معنوی و دینی برسی میکرد، به قدری ولایتمدار بود که حتی به گوش دادن تمام سخنان مخالفان نیز میپرداخت و راجع به موضوعاتی که مخالفان مطرح کرده بودند تحقیق میکرد، پاسخش را به دست میآورد تا این بحث برایش به طور کامل جا بیفتد.
🍀او مانند ناخدای کشتی بود که نه تنها خود را به مقصد میرساند که برای راهنمایی دیگران و نمایش مسیر حقیقی حق و ولایت تلاش و مجاهدت بسیار میکرد.
🍀محسن همیشه با بینش و نگرش کافی در هر عرصه و مسیری وارد میشد و در نتیجه همیشه خیلی مصمم بود، برای بحث اعزام به سوریه و مدافع حرم شدنش خیلی تلاش کرد.
دلیل اصلی آن آرامشی که در چهرهاش نمایان است، این است که ایمان کامل به راهی که انتخاب کرده بود، داشت و یک درصد هم نسبت به این مسیر شک و شبههای در دل نداشت، محسن مطمئن بود که پا در مسیری گذاشته که در نهایت، عاقبت بخیری را برایش به همراه دارد.
ادامه دارد...
منبع:
Tasnimnews.com
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@khatere_shohada
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهید_محسن_حججی
📌به روایت همرزمان
قسمت: 5⃣2⃣
✍محمد صافی
🍀بچههایی که در این فضاها هستند، بیشترشان آرزوی شهادت را دارند اما اینکه ما چه کاری برای رسیدن به این آرزو انجام میدهیم مهمترین مسئله است، بسیاری از ما فقط آرزو میکنیم اما پای عمل که میرسد در بسیاری از زمینهها لنگ لنگان قدم بر میداریم اما محسن با عمل، به آرزوهایش رنگ حقیقت میزد.
🍀یکی از مشکلاتی که گریبان جوانان مارا گرفته، سردرگمی و بیهدف بودن است و این بیهدف بودن به تمام اقشار جامعه تعیم داده میشود، شهید حججی واقعا یک انسان هدفمند، به معنی واقعی کلمه بود.
🍀جوانان ما برای پایمالنشدن خون این شهدا باید تلاش کنند تا در تمام عرصهها کشور را بر فراز قلههای افتخار در عرصههای جهانی بنشانند و بدانند که تنها صراط مستقیم، راه ولایت است و برای پیروزی مسلمین در این راه از هیچ تلاشی رو بر نگردانند.
🍀این جریانی که این روزها بعد از شهادت محسن به راه افتاده در درجه اول برای خود ما سئوال است که واقعا اقامحسن چه معاملهای با خدا کرد که سبب شد نه تنها در کشور که در دنیا این گونه بازتاب پیدا کند.
🍀محسن در تمام کارها حد اعتدال را رعایت میکرد، در دوستی خود با دوستانش از هیچ چیز مضایقه نمیکرد اما از حد اعتدال هم خارج نمیشد، در بحث عبادت هم افراط و تفریط نداشت. محسن همیشه بر لبه مو مانندی از اعتدال، بر روی مرز میان افراط و تفریط عبور میکرد. به وقت شوخی، شوخی میکرد، به وقت شادی شاد بود، در ایام شهادت تمام حرمتها را نگه میداشت. شهید محسن حججی انسان با فضیلت و بزرگی بود.
ادامه دارد...
منبع:
Tasnimnews.com
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@khatere_shohada
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهید_محسن_حججی
📌به روایت همرزمان
قسمت: 6⃣2⃣
✍محمد صافی
🍀 در پروژه کتاب شهر نجفآباد در بحث ترویج آموزش اصول فقه و کتابخوانی، محسن مقدمات ابتدایی را پیریزی و کار را راهاندازی کرد، محسن خیلی دوست داشت جریانساز باشد، مانند ایجاد یک تفکر نو یا ایجاد یک جریان فرهنگی. او همیشه برای جوانان و نوجوانان وقت میگذاشت و سعی میکرد خط فکری صحیح به آنها بدهد.
🍀محسن بعد از سفری که به سوریه داشت خیلی تغییر کرده بود بهطوری که حتی ما که از دوستانش بودیم، فکر میکردیم محسن دارد ریاکاری میکند اما حالا که به عقب بر میگردیم میبینیم که واقعا محسن بعد از آن سفر گویا مسیر زندگی خود را پیدا کرده بود.
🍀ما میخواستیم به اردویی جهادی برویم، این اردو به دلیل مشکلات مالی در حال لغو شدن بود در نهایت به همین منظور جلسهای برگزار شد. محسن اصرار به برگزاری داشت و میگفت حتی اگر یک نفر هم به اردو نیاید من به تنهایی خواهم رفت. محسن عاشق جهاد و اردوهای جهادی بود و با سماجتهای محسن بالاخره اردو برگزار شد.
ادامه دارد...
منبع:
Tasnimnews.com
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@khatere_shohada
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهید_محسن_حججی
📌به روایت همرزمان
قسمت: 7⃣2⃣
✍مهدی جهانگیری از دوستان نزدیک شهید محسن حججی
🍀محسن از سال 85 در مؤسسه شهید کاظمی بود. یعنی اولین اردویی که برگزار شد، اردوی راهیان نور بود که یادبود شهدای عرفه و شهید کاظمی بود و عدهای از دبیرستانیها در آن شرکت کردند. بعد از این اردو بچهها دور هم جمع شدند و مؤسسۀ شهید کاظمی را تشکیل دادند و آغاز به کار فرهنگی و تربیتی کردند؛ یعنی قبل از آن اردو، مؤسسهای نبود. البته ایشان بعد از آن، دو سه سالی در مؤسسه نبود تا سال 88، 89 که بهطور جدی وارد مؤسسه شد تا به الان که به شهادت رسید.
🍀بعد از آن اردوی راهیان نور، ارتباط با شهید کاظمی برایش شکل گرفت. مثلاً نصف شب بر سر مزار شهید کاظمی میرفت و فاتحه میخواند، یاد حاجاحمد بود و به حرفهایش گوش میداد. وقتی کسی روزانه به حرف شهید گوش میدهد و به آن عمل میکند، منش او هم به آن سمت میرود. آن وقت، هنگامی که میبیند حاجاحمد میگوید: «اگر میخواهید شهید شوید، باید مثل شهدا باشید؛ باید شهید زنده باشید، باید مثل شهدا کار کنید»، روی مسیر او تأثیر میگذارد.
🍀یک نفر شعار میدهد، یک نفر عمل میکند. صوتهای حاج احمد بسیار در دسترس است. یکی اینها را گوش میدهد و میگوید: حرفهای قشنگی است؛ اما برای محسن این ارتباط شکل گرفت و تغییراتی در وجود او ایجاد شد. در کل، یک آدم عادی بود، فقط یک بسیجی مخلص بود که کار فرهنگی میکرد، برقکاری انجام میداد، اردوی جهادی میرفت.
ادامه دارد...
منبع:
Tasnimnews.com
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@khatere_shohada
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهید_محسن_حججی
📌به روایت همرزمان
قسمت: 8⃣2⃣
✍مهدی جهانگیری از دوستان نزدیک شهید محسن حججی
🍀وقتی کسی در مسیری وارد میشود، مسیرهای دیگری در ادامه برایش باز میشود. به نظرم این اواخر خیلی تغییرات در او به وجود آمده بود. در این مدت یکی دو ساله، کارهایش قابل قیاس نبود. بار اول نفهمیده بودیم که رفته است سوریه؛ اما این بار با همه خداحافظی کرد.
🍀این اواخر که ما در قم مشغول شدیم، ارتباطمان کمتر شده بود. گاهی قم که میآمد، همدیگر را میدیدیم.
🍀محسن خیلی نگاه میکرد ببیند آقا چه میگویند و وقتی میدید آقا بسیار در حوزه کتابخوانی تأکید و دغدغه دارند، در این بخش، بسیار جدی کار میکرد. از تبلیغ کتاب در مدارس و نماز جمعه و تبلیغ چهرهبهچهره، با کولهپشتی و... . در مؤسسۀ «ن و القلم» که زیر مجموعه موسسه شهید کاظمی بود، مشغول به فعالیت در حوزه کتاب بود.
🍀یک پویش مطالعاتی کتاب و زندگی در سطح کشور، با محوریت کتاب «من زندهام» برگزار و تعداد زیادی از این کتاب در کشور خریداری شد. محسن و دو، سه نفر دیگر از اعضا، تعداد زیادی از این کتابها را در نجفآباد توزیع کردند. آن روز نجفآباد شهری بود که بیشترین توزیع کتاب «من زندهام» در آنجا بود و بیشترین برندگان مسابقه کتاب و زندگی هم از نجفآباد شدند.
🍀کار فرهنگی درست کاری است که منجر به شهادت شود. کار درست را شهید حججی انجام داد. هم در فضای کار فرهنگی و هم در فضای تربیتی که روی گروههای کوچککوچک از نوجوانان کار میکرد.
🍀با بچههای 14، 15 ساله رفیق میشد و با این رفاقت، روی آنها تأثیر میگذاشت و کار اعتقادی روی نوجوانان میکرد.
ادامه دارد...
منبع:
Tasnimnews.com
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@khatere_shohada
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهید_محسن_حججی
📌به روایت همرزمان
قسمت: 9⃣2⃣
✍یکی از همرزمان شهید حججی
🌿من 4 سالی بود که شهید را میشناختم و ایشان از همکاران ما بودند. تربیت دینی و بصیرت شهید حججی بیشازحد بود. شهید حججی کارهایی را انجام میداد که بیش از سنش بود و همواره با عمل خود دیگران را هدایت میکرد.
🌿شهید "محسن حججی" دائم القرآن بود، ایشان همواره در حال خواندن قرآن بود و هیچگاه نماز اول وقتش ترک نمیشد و پیشنماز میشدند زیرا آداب و قرائت را بهدرستی بلد بودند.
🌿شهید حججی در کار و تخصص و تعهد قابل وصف نیستند. شهید حججی همواره جسارت خاصی را برای انجام کارهای داشتند.
🌿شهید حججی همواره در راه روشنگری و هدایت جامعه قدم برمیداشت. بصیرت شهید حججی بیش از همه بود و او درست در زمانی که جامعه نیاز داشت، راهش را انتخاب کرد و خداوند نیز این شهید را انتخاب کرد و برای ما غیر از اندوه و حسرت و بهتزدگی از نحوه شهادتش چیزی نماند.
🌿شهید حججی مبدع بسیاری از حرکتهای آتش به اختیار فرهنگی بود. "آقا محسن" کارهایی را در موسسه فرهنگی انجام میداد که کموبیش مبدع خیلی از حرکتهای آتش به اختیار فرهنگی بودند و کمک به فقرا و کمک به تحقیقات علمی و فناوری همواره دغدغه ایشان بود.
🌿شهید حججی همواره نسبت به تدابیر رهبر معظم انقلاب صاحبفکر بودند و صحبتهای حضرت آقا را دنبال میکردند. او با منابع مالی کم مبدع حرکتهای فرهنگی و پیشتاز در همه عرصهها بودند که توزیع کتاب در نماز جمعه از جمله ابتکارات این شهید بود.
🌿ما هر زمان که به گلستان شهدای اصفهان میرفتیم، شهید حججی بر سر مزار شهید خرازی و بابایی بود. شهید حججی بهعنوان یک شخصیت متعهد و متخصص تأثیر عجیبی روی همکاران داشت و ما امیدواریم که بتوانیم ابعاد شخصیتی ایشان را بهعنوان الگو به جوانان معرفی کنیم و راه این شهید بزرگوار را ادامه دهیم.
ادامه دارد...
منبع:
Tasnimnews.com
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@khatere_shohada
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهید_محسن_حججی
📌به روایت همرزمان
قسمت: 0⃣3⃣
✍یکی از همرزمان شهید حججی
🌿یکی از ویژگیهای محسن که او را از دیگران متمایز میکرد، مقید بودنش بود؛ این قضیه بارها به من ثابت شد. به طور مثال گاهی اوقات مجبور بودیم در خانههای مردم سوریه بمانیم یا از آنها به عنوان سنگر استفاده کنیم. هنگام نماز که میشد شهید حججی از ساختمان بیرون میرفت یا در حیاط به اقامه نمازش میپرداخت تا مبادا نمازش شبههای داشته باشد.
🌿در بحث حرام و حلال و رعایت شرعیات نیز بسیار انسان مقیدی بود، موقعی که از جبهه برگشتیم، محسن به من گفت: «این بار که شهید نشدم حتما مشکلی در کار من بوده است.» حالا که شهید شده میفهمم که مشکلش رضایت پدر و مادرش بوده است، من با نیروهای بسیاری همسنگر بودم اما محسن جدای از همه، شخصیت ناشناختهای داشت که اگر بخواهیم به تبیین درست شخصیت این بزرگوار بپردازیم شاید سالها زمان لازم باشد.
🌿آخرین باری که ما به ایران برگشتیم 6 نفر از دوستانمان شهید شدند؛ محسن با اینکه نحوه شهادتشان را دیده بود اما بازهم دوست داشت شهید شود. تمام اینها فقط یک دلیل میتواند داشته باشد، عشق، عشق به مذهب، عشق به مقدسات و عشق نسبت به حضرت زینب (س)؛ اینهاست که محسن را به سمت شهادت هدایت میکرد.
🌿انسانهایی که ایمان قوی داشته باشند و صاحب پشتوانه اعتقادی خوبی باشند، هیچ گاه در برابر دشمنان خم به ابرو نمیآورند، این استقامت شهید با اینکه مجروح و در حال اسیر شدن بود فقط به خاطر ایمان به راهی بوده که در آن وارد شده و اکثر رزمندگان ما نیز این خصلت را دارا هستند.
🌿محسن خیلی علاقهمند به حضرت زینب (س) و اباعبدالله الحسین (ع) بود و برای سوریه رفتن نیز سر از پا نمیشناخت. شخصی مانند محسن، تربیت یافته مادری دلسوز و ثمره شیر پاکی است که در کودکی پی وجودش با آن رشد یافته است.
🌿اینگونه میشود که این جوان ایرانی دنیا را تکان داد و یکبار دیگر صحنه کربلا را برای همگان تداعی کرد. محسن با این رشادت خود سبب شد، تمام جنبههای کربلا و عاشورا برای ما زنده شود.
🌿شهادت محسن تاثیر بینظیری بر مردم جامعه گذاشت، بعد از شهادت آقا محسن جوانان ما باید درس ایستادگی مقاومت و پایداری را بیاموزند. محسن یک یاعلی بزرگی را در جامعه گفت. این ایستادگی و غرور ملی بعد از محسن که هماکنون شاهد آن هستیم، به خاطر ارزش والای کار او است. امیدوارم هر کس در هر عرصهای که فعالیت میکند، حسینی وار کار کند و رضایت خداوند را ملاک اصلی کارهای خودش قرار دهد، کاری که محسن استاد انجام دادنش بود.
ادامه دارد...
منبع:
Tasnimnews.com
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@khatere_shohada
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهید_محسن_حججی
📌 دلنوشته شهید حججی در محرم سال ۹۵
قسمت: 1⃣3⃣
یا رب الحسین علیهالسلام
خدایا؛ چندیست عقدۀ دل پیشت باز نکردهام و باز به لطف شما فرصتی مهیا شد...
خدایا؛ محرم حسین علیهالسلام رسید... تاسوعا رسید... عاشورا رسید...محرم ره به اتمام است و من هنوز...
خدایا؛ چه شده است؟ مگر چه کردهام که اینگونه باید رنج و فراق بکشم؟
خدایا؛ میدانم... میدانم روسیاهم، پرگناهم...اما... تو را به حسین علیهالسلام... تو را به زینب سلاماللهعلیها... تو را به عباس علیهالسلام...
خدایا... دیگر بس است... اصلاً بگذار اینگونه بگویم... غلط کردم.
خدایا... بگذر... بگذر از گذشتهام. ببخش...باور ندارم در عالم کبریایی تو گنهکاران را راهی نباشد.
یا اله العالمین...
ببخش آن گناهانی را که از روی جهالت انجام دادهام.
ببخش آن خطاهایی را که دیدی و حیا نکردم.
خدایا، تو را به مُحرَم حسین علیهالسلام مرا هم مَحرَم کن...
این غلام روسیاه پرگناه بیپناه را هم پناه بده...
خدایا، یکسال گذشت و من کل سال را تنها با خاطرات همان چند روز جهاد گذراندم...
زندهام به امید دوباره رفتن...
مپسند... مپسند که اینگونه رنج بکشم...
سینهام دیگر تاب ندارد...
مگر چند نفر شوق رفتن دارند؟
یعنی بین این همه خوبان روسیاهی چون من راه ندارد؟
مگر جز این است که حسین علیهالسلام هم عباس علیهالسلام را برد و هم حُر را...
مگر جز این است که هم حبیب روسفید شد و هم جو ْن...
خدایا اگر شوقی هست، اگر شجاعتی هست، اگر روحم به تکاپو افتاده است برای رفتن همه و همه به لطف تو بوده و بس...
میتوانستی مرا هم در این دنیا غرق کنی...
میتوانستی مرا هم آنقدر سرگرم دنیا کنی که فکر جهاد هم نباشد جه برسد به رفتن...
میتوانستی آنقدر وابستهام کنی که نتوانم از داشتههایم دل بکنم...اما خدایا، از همه چیز دل بریدهام...
از زن و فرزندم گذشتم...
دیگر هیچ چیز این دنیا برایم ارزشی ندارد جز آنچه که مرا به تو برساند...
خدایا، من از همه چیز این دنیا گذشتم تو نیز از من بگذر...
و این همه را فقط از لطف تو میدانم...
پس: ای که مرا خواندهای؛ راه نشانم بده ...
حججی ۹۵/۷/۳۰
ادامه دارد...
منبع:
https://www.mashreghnews.ir/news/778321/%D8%AF%D9%84-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%AC%D8%AC%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%B1%D9%85-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%DB%B9%DB%B5-%D8%B9%DA%A9%D8%B3
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@khatere_shohada
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهید_محسن_حججی
📌وصیت نامه
قسمت: 2⃣3⃣
برای بانوی صبر
السلام ای بانوی سلطان عشق
السلام ای بانوی صبر دمشق
زیبنبِ دنیا و عقبیِ علی
شرح مدح لافتی الا علی
در مسیر شام غوغا کرده ای
شهر را آشوب برپا کرده ای
خطبه خواندی از غریبی حسین
زنده کردی کربلا در عالمیین
گر نبودی کربلایی هم نبود
گریه و شور و نوایی هم نبود
رنج هایی ست فراوان دیده ای
خیمه ها، غارت، سواران دیده ای
دیده بودی، حلق و چشم و حرمله
گریه کردی پا به پای قافله
بسم الله النور...
صَلی الله علیک یا اُماه یا فاطمه الزهرا"سلام علیک"
وَلاتَحسَبن الذینَ قُتلوا فی سَبیل الله اَمواتا، بَل احیاء عند رَبِهم یُرَزقون
هرگز نمیمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جدیده عالم دوام ما...
چند ساعتی بیشتر به رفتن نمانده است، هرچه به زمان رفتن نزدیک تر می شوم قلبم بی تاب تر می شود...نمی دانم چه بنویسم و چگونه حس و حالم را بیان کنم...نمی دانم چگونه خوشحالی ام را بیان کنم و چگونه و با چه زبانی شکر خدای منان را به جای بیاورم...به حسب وظیفه چند خطی را به عنوان وصیت با زبان قلم می نویسم...
نمیدانم چه شد که سرنوشت مرا به این راه پر عشق رساند... نمی دانم چه چیزهایی عامل آن شد...
بدون شک شیر حلال مادرم، لقمه حلال پدرم و انتخاب همسرم و خیلی چیزهای دیگر در آن اثر داشته است...
عمریست شب و روزم را به عشق شهادت گذرانده ام... و همیشه اعتقادم این بوده و هست که با شهادت به بالاترین درجه ی بندگی میرسم...
خیلی تلاش کردم که خودم را به این مقام برسانم اما نمی دانم که چقدر توانسته ام موفق باشم...
چشم امیدم فقط به کرم خدا و اهلبیت است و بس امید دارم این رو سیاه پرگناه را هم قبول کنند و به این بنده ی بدِ پرخطا نظری از سر رحمت بنمایند...
که اگر این چنین شد؛الحمدالله رب العالمین...
اگر روزی خبر شهادت این بنده حقیر سرا پا تقصیر را شنیدید؛ علت آن را جز کریمی و رحیمی خدا ندانید...
اوست که رو سیاهی چون مرا هم می بخشد و مرا یاری می کند...
🌹همسر عزیزم زهرا جانم
اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی بدان به آرزویم که هدف اصلی ام از ازدواج با شما بود رسیدم و به خود افتخار کن که شوهرت فدای حضرت زینب شد...
مبادا بی تابی کنی، مبادا شیون کنی، صبور باش و هر آن خودت را در محضر حضرت زینب بدان... حضرت زینب بیش از تو مصیبت دید.
🌹پدر عزیزم
همیشه و در همه حال الگوى زندگی و مردانگی ام تو بوده و هستی، اگر روزی خبر شهادتم را دیدی، زمانی را در مقابل خود فرض کن که حسین بن علی در کنار جگر گوشه اش علی اکبر حاضر شد...
داغ تو بیشتر از داغ اباعبدالله نیست... پس صبور باش پدرم، می دانم سخت است اما می شود...
🌹مادر عزیزم
ام البنین علیهاالسلام 4جوان خود را فدای حسین و زینب کرد و خم به ابرو نیاورد.
حتی زمانی که خبر شهادت پسرانش را به آن دادند باز از حسین سراغ گرفت؛ پس اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی، همچون ام البنین صبورانه و با افتخار فریاد بزن که مرا فدای حسین و حضرت زینب کرده ای و مبادا با بی تابی خود دل دشمن را شاد کنید...
🌹برادر عزیزم
اگر روزی مرا در لباس شهادت دیدی آن لحظه ایی را به یاد بیاور که اباعبدالله بر بالین عباس ابن علی حاضر شد و داغ برادر کمرش را خم کرد...
مبادا ناسپاسی کنی، مبادا به هدیه ای که تقدیم اسلام کرده اید شک بیاورید...
🌹خواهران خوبم
لحظه ی وداع با شما و مادرم و پدرم مرا به یاد آن لحظه ای انداخت که اهل حرم حضرت علی اکبر را راهی میدان جنگ می کردند؛ پس اگر من هم رو سفید شدم غم و غصه و اشک و ناله خود را فدای علی اکبر کنید و مبادا داغ خود را از داغ دل اهل حرم بیشتر بدانید...
🌹پسر عزیزم، علی جان...
ببخشید اگر قد کشیدنت را ندیدم و مرد شدنت را نظاره نکردم... سعی کن راه مرا ادامه بدهی... سعی کن کاری کنی که سرانجام آن به شهادت ختم شود...
🌹پدر و مادر همسر عزیزم...
همیشه شما را همچون پدر و مادر واقعی خودم می دانستم و خوشحال ام که سرنوشتم با حضور در خانواده شما رقم خورد...
به شما هم جز صبر و تحمل چیز دیگری سفارش نمی کنم، همیشه یاد داشته باشید علی اکبر حسین هم تازه داماد کربلا بود...
ادامه دارد...
منبع:
http://www.irinn.ir/fa/news/527323/%D9%88%D8%B5%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%AC%D8%AC%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1-%D8%B4%D8%AF
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@khatere_shohada
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهید_محسن_حججی
📌وصیت نامه
قسمت: 3⃣3⃣
از همه میخوام این رو سیاه را حلال کنید، اگر حقی از کسی ضایع کردم، اگر غیبتی پشت سر کسی کردم، اگر دلی را رنجاندم، اگر گناهی از من سر زد؛ حلالم کنید...
اگر شهید شدم تا جایی که اجازه داشته باشم؛ شفیعتان خواهم بود.
اما چند وصیت کلی:
از ولایت فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که امام خامنه ای نائب بر حق امامزمان است.
از همه ی خواهران عزیزم و از همه ی زنان امت رسول الله می خواهم روز به روز حجاب خود را تقویت کنید، مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند؛ مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود؛ مبادا چادر را کنار بگذارید...همیشه الگوی خود را حضرت زهرا و زنان اهل بیت قرار دهید؛ همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید
آن زمانی که حضرت رقیه سلام الله خطاب به پدرش فرمودند:
غصه ی حجاب من را نخوری بابا جان
چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز...
از همه ی مردان امت رسول الله می خواهم فریب فرهنگ و مدهای غربی را نخورید؛ همواره علی ابن ابی طالب امیرالمومنین را الگو و پیشوای خود قرار دهید و از شهداء درس بگیرید...
خودتان را برای ظهورامام زمان روحی لک الفدا و جنگ با کفار به خصوص اسرائیل آماده کنید که آن روز خیلی نزدیک است.
همیشه برای خدا بنده باشید که اگر این چنین شد بدانید عاقبت همه ی شما به خیر ختم می شود...
مقداری حقالناس به گردن دارم که عاجزانه می خواهم برایم ادا کنید...
- یک میلیون تومان به مادر بزرگ پدری بدهکارم
- مقداری بدهی به برادر محسن همتی ها بابت محصولات فرهنگی و کار های دیگر بدهکارم
- 32هزارتومان به اضافه مقداری سربند به پایگاه شهدای بنیاد امیرآباد بدهکارم
- اگر برایتان مقدور بود به مقدار یک ماه نماز و روزه برایم ادا کنید که اگر خدایی ناکرده گهگاهی از روی خطا نمازی قضا کردم و یا روزه ایی از دست دادم جبران شود...
اللهم عجل لولیک الفرج
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ السَّابِقِینَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْه
ادامه دارد...
منبع:
http://www.irinn.ir/fa/news/527323/%D9%88%D8%B5%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%AC%D8%AC%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1-%D8%B4%D8%AF
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@khatere_shohada