eitaa logo
♥خــــــاطره شــــــهدا♥
405 دنبال‌کننده
269 عکس
19 ویدیو
11 فایل
♥هوالمحبوب♥ ■زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست■ ■این کانال حاوی داستان پرواز معراجی های انقلاب، دفاع مقدس، مدافع حرم و ... است■ ⛔ کپی از مطالب با ذکر "منابع" بلامانع است ⛔
مشاهده در ایتا
دانلود
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠یا رفیق من لا رفیق له... ✫⇠قسمت :2⃣9⃣1⃣ راوے : مادر وبرادر شهید سه‌شنبه بود. من به جلسه قرآن رفته بودم. در جلسه قرآن بودم که به من زنگ زدند.پرسیدند خانه‌ای؟ گفتم نه. بعد گفتند بروید خانه کارتان داریم.فهمیدم از دوستان هادی هستند و صحبت‌شان درمورد هادی است، اما نگفتند چه کاری دارند.من سریع برگشتم. چند نفر از بچه های مسجد آمدند و گفتند هادی مجروح شده.من اول حرف‌شان را باور کردم.گفتم حضرت ابوالفضل (علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) کمک می‌کنند، عیبی ندارد.اما رفته رفته حرف عوض شد. بعد از دو سه ساعت، همسایه‌ها آمدند و مادر دو تن از شهدای محل مرا در آغوش گرفتند وگفتند هادی به شهادت رسیده.😭 راوی :برادر شهید ️در محل کار معمولاً موبایل را استفاده نمی کنم. این را بیشتر فامیل و دوستانم می دانند. اون روز چند ساعتی توی محوطه بودم. عصر وقتی برگشتم به دفتر، گوشی خودم را از توی کمد برداشتم.باتعجب دیدم که هفده تا تماس بی پاسخ داشتم.تماس ها از سوی یکی دوتا از بچه های مسجد و دوست هادی بود. سریع زنگ زدم و گفتم: سلام، چی شده؟گفت: هیچی، هادی مجروح شده، اگه می تونی سریع بیا میدان آیت الله سعیدی باهات کار داریم.گوشی قطع شد. سریع با موتور حرکت کردم. توی راه کمی فکر کردم. شک نداشتم که هادی شهید شده.چون به خاطر مجروحیت هفده بار زنگ نمی زدند؟ در ثانی کار عجله ای فقط برای شهادت می تواند باشد و...به محض اینکه به میدان آیت الله سعیدی رسیدم، چند نفر از بچه های مسجد را دیدم. موتور را پارک کردم و رفتم به سمت آنها.بعد از سلام و احوال پرسی، خیلی بی مقدمه گفتند:می خواستیم بگیم هادی شهید شده و...دیگه چیزی از حرفهای آنها یادم نیست! انگار همه دنیا روی سرم من خراب شد. با اینکه این سالها زیاد او را نمی دیدم اما تازه داشتم طعم برادر بودن را حس می کردم.یکدفعه از آنها جدا شدم و آرام آرام دور میدان قدم زدم. می خواستم به حال عادی برگردم.نیم ساعت بعد دوباره با دوستان صحبت کردیم و به مادرم خبر دادیم. روز بعد هم مقدمات سفر فراهم شد و راهی نجف شدیم.ما در مراسم تشییع و تدفین هادی حضور داشتیم.همه می گفتند که این شهید همه چیزش خاص است. از شهادت تا تشییع و تدفین و... ادامه دارد...✒️ منبع: کانال سنگر شهدا 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada