eitaa logo
♥خــــــاطره شــــــهدا♥
409 دنبال‌کننده
269 عکس
19 ویدیو
11 فایل
♥هوالمحبوب♥ ■زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست■ ■این کانال حاوی داستان پرواز معراجی های انقلاب، دفاع مقدس، مدافع حرم و ... است■ ⛔ کپی از مطالب با ذکر "منابع" بلامانع است ⛔
مشاهده در ایتا
دانلود
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 1⃣1⃣ ✍ به روایت عباس عبد فروتن پدر همسر شهید 🍂آقا روح‌الله نزدیک به چهار سالی بود که با ما فامیل شدند. روحیات خاص دامادم از همان بدو ازدواج ایشان یک روحیه جهادی بود. بعد از اینکه از دانشگاه افسری امام حسین(ع) فارغ‌التحصیل شده بود، در یگان مشغول به کار شد. اهل کار اداری و دفتری نبود. فرمانده‌اش از دوستان بنده بود. پدر شهید بزرگوار هم از فرماندهان سپاه بودند. به همین خاطر او با جنگ مانوس بود. 🍂زمانی که شهید در یگان مشغول شد از همان ابتدا با مسائل عملیاتی و جهادی سر و کار داشت. شهید روح‌الله دو بار به سوریه اعزام شده بود. فرمانده روح‌الله آقای حاج رحیمی بود که می‌گفت روح‌الله همیشه در کارهای رزمی نفر اول و پیشتاز بود. آقای حاج رحیمی گفت من به روح‌الله گفتم باید به یگان دریایی بروی روح‌الله به یگان دریایی رفت و غواصی را تعلیم دید و به محض اینکه از دوره آموزشی برگشت مجددا به من گفت که من باید به منطقه بروم. 🍂به هر واسطه‌ای که بود مسئولین خود را متقاعد کرد که باید حتما به سوریه برود. فرمانده ی روح‌الله به من می‌گفت که ما در سوریه هر کاری می‌خواستیم انجام بدهیم روح‌الله نفر اول بود. روحیه خستگی ناپذیر و شجاعی داشت. 🍂دوستان روح‌الله تعریف می‌کنند که اگر در منطقه مشکلی پیش می‌آمد و درگیری به وجود می‌آمد روح‌الله با روحیه بسیار خونسرد پشت بیسیم صحبت می‌کرد. علیرغم مشکلاتی که در منطقه پیش می‌آمد روح‌الله آرامش عجیبی داشت و با خونسردی کامل با مسائل برخورد می‌کرد. 🍂یکی از دوستان آقا روح‌الله می‌گفت من می‌خواستم روح‌الله را سمت شمال حلب پیش خودم ببرم اما روح‌الله قبول نکرد گفت آن منطقه خیلی ساکت است اینجا درگیری بیشتر است و من همین جا می‌مانم. 🍂چهار روز قبل از شهادتش برای احوالپرسی با من تماس گرفت. به روح‌الله گفتم برگرد و به ما سری بزن اما گفت حاجی من دیگه برنمی‌گردم شما دعا کن من اینجا شجاع باشم. 🍂ماموریت روح‌الله تمام شده بود. فرمانده‌اش می‌گفت من به روح‌الله گفتم روح‌الله نفر جایگزین شما آمده تو خودت را آماده کن که باید به تهران برگردی. می‌گفت روح‌الله التماس می‌کرد و من را قسم می‌داد که بذار یک ماه دیگر هم بمانم حتی به خانمش زنگ می‌زد می‌گفت تو دعا کن که با ماندن من موافقت کنند شما نمی‌دانید که اینجا بچه‌ها چطور غریبانه شهید و مظلوم می‌شوند اگر بدانی خودت از من می‌خواهی که بمانم، فرمانده روح‌الله می‌گفت که با ماندنش موافقت نشد و روح‌الله ساکش را برای برگشتن به تهران آماده کرده بوده اما آن هدفی که روح‌الله دنبال می‌کرد برایش مقدر شده بود و روح‌الله به درجه رفیع شهادت رسید. 🍂حضرت آقا فرمودند که ما مدعیان صف اول بودیم از ته مجلس شهدا را چیدند، حضرت آقا فرمودند جوان‌های امروز اگر بیشتر از جوان‌های دوران دفاع مقدس نباشند کمتر نیستند چهره جوان‌ها امروز فوق‌العاده باتقوا و بصیر بچه‌های حزب‌اللهی آماده شهادت هستند. کسانی که از منطقه برمی گردند از مظلومیت مردم منطقه خیلی صحبت می‌کنند که چطور مردم به دست نامردهای تکفیری کشته می‌شوند همه تاکید می‌کنند که امروز خط مقدم ما سوریه است. اگر ما امروز جلوی دشمن را در سوریه نگیریم فردا به مرزهای ما خواهند آمد. خط قرمز ما امروز در سوریه، عراق و یمن است. طراحی دشمن بر این است که این مناطق را تصرف کند و بعد از آن به سمت مرزهای جمهوری اسلامی ایران بیاید. ادامه دارد منبع: https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/02/16/1718697/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D9%86%D8%AA%DB%8C%D8%AC%D9%87-%D8%A7%D8%B4-%D8%A8%D9%88%D8%AF 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
هدایت شده از 𝓢.𝓐
شش ماه خودسازی ... هفت ماه انتظار و دیدار ارباب @khatere_shohada
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 2⃣1⃣ ✍ به روایت حسین عبد فروتن برادر همسر شهید 🍂روح‌الله همیشه درگیر موضوع شهادت بود اما دوست نداشت خیلی دیده شود. به من می‌گفت اگر من شهید شدم اجازه ندهید درباره من فیلم بسازند. 🍂روح‌الله همیشه درگیر کار بود. همیشه دوست داشت یاد بگیرد و تجربه کند. روح‌الله کسی بود که کمتر با اطرافیانش رفت و آمد می‌کرد. اما وقتی با کسی همراه می‌شد با تمام وجود برای آن فرد مایه می‌گذاشت. 🍂خیلی سختگیر بود. دوست داشت به دوستان و کسانی که به آنها اعتماد دارد آن چیزهایی را که می‌داند آموزش دهد. 🍂آن زمانی که با هم بودیم من متوجه رفتارهای خاص روح‌الله نبودم. فکر می‌کردم این کارها خیلی سخت است. اما الان که روح‌الله شهید شده فهمیدم که افراد کاردرست با افراد معمولی واقعا فرق دارند روح‌الله با دیگران فرق داشت آن زمان من نفهمیدم که چرا روح‌الله فرد خاصی بود. 🍂روح‌الله هیچ وقت پشت سر دیگران حرف نمی‌زد، هیچ وقت حرف زور را قبول نمی‌کرد، بر اصول و اعتقاداتش محکم بود و ایستادگی می‌کرد حتی اگر به ضررش تمام می‌شد باز هم از اصولش کوتاه نمی‌آمد. خیلی مواقع در دفاع از حرف حقش چوب می‌خورد اما از آن حرف حق کوتاه نمی‌آمد بر عقیده به حق خود مستحکم بود. 🍂پیکر روح‌الله وضعیت خوبی نداشت سوخته بود یکی از دوستان روح‌الله وقتی پیکر شهید را دید شروع کرد به‌گریه کردن. می‌گفت روح‌الله عاشق این طور شهید شدن بود. 🍂سی چهل روز قبل از شهادت شهید رسول خلیلی، عروسی روح‌الله بود. شهید خلیلی در عروسی روح‌الله شرکت داشت، رسول خلیلی از بچه‌های نیروی قدس بود. وقتی رسول شهید شد روح‌الله جای رسول قرار گرفت. پیکر رسول خلیلی را برای تشییع به محله شهید محلاتی آورده بودند. خیلی شلوغ شده بود. روح‌الله با صدای بلند به یکی از دوستانش می‌گفت که فلانی مردم چرا‌گریه می‌کنند؟ رسول خلیلی به من گفته بود که وقتی او را تشییع می‌کنند هیچ کس نباید مشکی بپوشد و‌گریه کند،‌ گریه فقط برای ائمه است. ادامه دارد منبع: https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/02/16/1718697/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D9%86%D8%AA%DB%8C%D8%AC%D9%87-%D8%A7%D8%B4-%D8%A8%D9%88%D8%AF 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
#شهید_رسول_خلیلی و #شهید_روح_الله_قربانی @khatere_shohada
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 2⃣1⃣ ✍ به روایت همرزم شهید 🍂بهش گفتم علی (روح الله) نزدیک 60 روزه که اینجایی، بسه دیگه نمیخوای برگردی؟ تو صورتم نگاه هم نکرد، همونجوری که داشت کارشو انجام میداد جواب داد: کجا برم، ناموسم اینجاست زن و بچه ی شیعه، ناموس شیعه تو الفوعه و کفریا و نبل و الزهرا تو محاصره است، اونا ناموس منند، کجا بذارم برم. چند روز بعد پیکر پاک و سوخته اش رو برگردوندند ... ✍وصیت نامه شهید بسم الله الرحمن الرحیم اشهد ان لااله الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علی ولی الله و الائمه المعصومین من ذریته الحسین الی حجه الله ان ... انهم و الحجه علیهم. ان الدین حق و کتاب الحق و المیزان حق لاریب فیه. همسر عزیزم، پدرم، خواهرم، برادرم و بقیه دوستانم؛ اگر شهید شدم یک کلام حاج آقا مجتبی به نقل از علی (ص) که می گفتند منتهی فضل الهی، تقوی است. شهادت خوب است اما تقوی بهتر است. تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا می کند، فکر نکنم مال یک روز باشد. شاید یک روزه هم باشد ولی حاج آقا می گفت پی ساختمان، فنداسیون آهن است. چیزی که نمی دانید، عمل نکنید. ادای کسی را در نیاورید. بدون علم درست، وارد کاری نشوید؛ مخصوصا دین. اول واجبات، بعد مستجبات موکد، مثل کمک به پدر و مادر و دور و بری ها؛ نه حج و کربلا صدبار بدون این کارها. هیئت و زیارت با توجه به نیاز با توجه به دین و سیدالشهدا (ص)، مستثنی است و فقط قال الله: افضل الاعمال بر والدین و اولادها. مادر، از تو متشکرم وقتی تحلم کردی، وقتی با اسم ارباب شیرم دادی، وقتی دعا کردی شهید شوم. وقتی بابام عراق و سوریه و اردوگاه و جنگ و کمیته و بوسنی، پاکستان و افغانستان، جنوب، غرب و شرق بود و تو ما را بزرگ کردی، تنها و سخت. ان شاءالله همیشه پیرو بی بی باشی. ان شاءالله با شهادتم شفاعتت کنم. دوست دارم وقتی که بهم شیر می دادی، وقتی که بهم نماز یاد می دادی، وقتی می فرستادیم هیئت پابرهنه، وقتی می فرستادیم ایستگاه صلواتی، وقتی که باهام درس هایم را مرور می کردی، ازم می پرسیدی که هیچ مادری این کارها را نمی کرد یا هیچ مادری تنهایی نمی کرد یا هیچ کدوم روزی 50 بار نمی کرد. به زینب گفتم مثل تو غضروف نخوره و استخوان میک بزنه و گوشتا رو دهن ما بذاره، باشه که ان شاءالله دو روز سایه اش بیشتر بالای سر ما باشد. سر خاک مادرم بروید. علی و فائزه شما دو تا مخصوص. حالم نداشتید بروید، حاجت بگیرید آروم شوید. من را کنار مادرم دفن کنید که هر چی دارم از مادر و پدرم است. بابا را همون جا بگذارید. خواهرم را هم همین طور تا همه دور هم باشیم ان شاءالله امام زمان (عج) هممون را با هم قبول کند. خوبی مامان، سختی تو و زحمت های بابا و ... زینب منم پیش من خاک کنید. عشقم که سخت ترین موقع ها به دادم رسید، آرومم کرد، قبولم کرد، دوستم داشت همه چیز. من دوست دارم. یادم باشه که چند روز بیشتر زنده نیستم و چند باری بیشتر پیش نمیاد که کسی از من چیزی بخواد و منم بتونم کمکش کنم و بعد من با کمال میل به آخرت این کار را بکنم. باشه که خدا هم خوشش بیاد. من اونی نیستم که بگم برای خدا کاری می کنم. بیشتر برای خوف و عقاب. ولی نمی دانم پدر و مادرم چکار کردن، خدا چی می خواست. حضرت زهرا (ص) چی دوست داشته که امام علی (ص) و بچه هایش و رسول الله (ص) این جوری تو دلم هستن. شاید خیلیشم به خاطر چیزهایی که تو زندگی ازشون گرفتم. (همه وصیت نامه هاشون را خوش خط می نویسن ولی من خوش خط نبودم که بخواهم خط خوش نشان بدهم) دوست داشتم از همون اول لاتی تا کرده بودم و اون چند روز آقاجونی هم نداشتم.... پایان منبع: https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/02/16/1718697/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D9%86%D8%AA%DB%8C%D8%AC%D9%87-%D8%A7%D8%B4-%D8%A8%D9%88%D8%AF 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
#شهید_روح_الله_قربانی @khatere_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 1⃣ ✍ به روایت همسر شهید 🌷از بچگی یادمان دادند دوری و دوستی، نمی‌دانم خالق این جمله کیست، چه کسی گفته دوری‌ها دوستی می‌آورد، دوری‌ها غم می‌آورد، درد ورنج، خستگی ودلتنگی می‌آورد... 🌷یک‌سال است که دورم، وسعت دوری‌ام به این دنیا و آن دنیا می‌رسد، من این دنیا، همسرم آن دنیا، در نگاه آدم‌ها یک‌سال است، آنها که عکس زیبای تو را می‌بینند و گاهاً شاید کمتر از یک‌سال، وقتی عکس سالگرد تو را میبینند می‌گویند چه زود گذشت، انگار همین دیروز بود که از این کوچه تشییع شد، اما برای من یک سال نه سال‌ها نه، شاید یک قرن طول کشید، تمام این روزها را با قاب عکس زیبای کنار تاقچه اتاق صحبت کردم، گریه کردم و گفتم ای مردم باور کنید دوری‌ها دوستی نمی‌آورد. 🌷به همه بگویید این جمله را تغییر دهند و بگویند دوری‌ها خستگی به جان انسان می‌اندازد که با هیچ استراحتی از تنت در نمی‌آید. شادمانی و تحمّل همه این سختی‌ها وقتی زیباست که می‌دانم همسرم عند ربهم یرزقون هستی... 🌷شهید مرتضی کریمی شالی متولد ۲۵ دی ماه ۱۳۶۰ است. من فاطمه سادات موسوی متولد دی‌ماه ۱۳۶۶در شهر شال قزوین هستم. 🌷من و مرتضی همشهری بودیم. اصالت‌مان برمی‌گردد به روستاهای اطراف قزوین. البته مدتی می‌شد که خانواده همسرم به محله شهرک ولیعصر تهران نقل‌مکان کرده بودند. با دخترعموها و دختردایی‌های مرتضی هم مدرسه‌ای بودم. 🌷ما اصالتاً قزوینی هستیم، بخش شال شهرستان بوئین‌زهرا. خانواده آقا مرتضی هم اهل همان‌جا بودند، اما بعد از ازدواج به تهران مهاجرت کردند. همسرم گفته بود عروس سید می‌خواهم که اقوام آنها مرا معرفی کردند. 🌷سال اول دبیرستان بودم که ازدواج کردم. من دختر پر جنب و جوشی بودم و اخلاقم طوری بود که زود با بچه‌ها دوست می‌شدم. الان همینطورم خیلی سریع با همه جوش می‌خورم. با هرکس برخوردی داشتم زود جذب‌شان می‌کردم. 🌷خانواده آقا مرتضی برای پسرشان یک دختر سادات می‌خواستند. یکی از اقوام هم که ما را می‌شناخت واسطه شد و ما را به هم معرفی کرد. آن‌موقع‌ها اول دبیرستان بودم. آنقدر سن هردوی‌مان پایین بود که معیارها و ملاک‌های سختی برای ازدواج نداشتم... ادامه دارد... منبع: http://www.qazvinkhabar.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C-6/2035-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%DA%A9%D9%88%D8%AA%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%AF%D8%A7%D9%81%D8%B9-%D8%AD%D8%B1%D9%85-%D9%85%D8%B1%D8%AA%D8%B6%DB%8C-%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D8%A7%D9%84%DB%8C 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada