eitaa logo
♥خــــــاطره شــــــهدا♥
414 دنبال‌کننده
269 عکس
19 ویدیو
11 فایل
♥هوالمحبوب♥ ■زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست■ ■این کانال حاوی داستان پرواز معراجی های انقلاب، دفاع مقدس، مدافع حرم و ... است■ ⛔ کپی از مطالب با ذکر "منابع" بلامانع است ⛔
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن 💠 ✍ قسمت : 1 🕊گمنام گمنام🕊 🌾در 5 مهر سال 1343ه ش در تهران متولد شد و در خانواده ای مبارز و منتظر كه در روزگار دراز ستم شاهی زندگی را در حال تعب و شدائد گذرانده و چشم براه انقلابی بودند كه به این دوران خمودی و سیاهی پایان بخشد تربیت گردید. 🌾 نوری که از کوچکی بر چهره معصومش درخشنده بود، خانواده اش را امیدوار کرد که مجید در آینده دانشمندی برجسته و یا مجاهدی شکست ناپذیر خواهد گشت. 🌾سه ساله بودکه توانست قرآن بخواند. در ۴ سالگی روزه می گرفت و علی رغم اصرار خانواده برای شکستن روزه آن روز، راضی نشد روزه خویش را باز کند. 🌾او با همین انگیزه های اعتقادیش در زد و خوردهای دوران انقلاب اسلامی همراه دوستانش، اقدام به ساختن کوکتل مولوتف نموده به مبارزه بر علیه طاغوت پرداخت. 🌾مجید در دوران تحصیلات خود ضمن عضویت در انجمن های اسلامی مدارس و دبیرستانهایی که در آنها مشغول تحصیل بود، به فعالیتهای سیاسی خود نیز ادامه می داد و در زمان خفقان رژیم منحوس پهلوی در ضمن فعالیت در مدارس و دبیرستانها، در امور پخش جزوات و عکسهای حضرت امام و پخش نوارهای ایشان، برادر خود را نیز یاری می کرد که یکبار در همین رابطه از طرف شهربانی قم دستگیر و زندان شد. ادامه دارد منبع: http://www.sahebzaman.org/shohada/shohada-zendeginameh/626-sh-majid-zeynoddin.html --------------------- http://hamaseh17.ir/fa/hero-details/37/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D8%B2%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86/ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
http://navideshahed.com/files/fa/news/1395/7/5/32219_535.gif
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن 💠 ✍ قسمت : 2 🕊گمنام گمنام🕊 🌾با شروع جنگ تحمیلی، مجید که دوران دبیرستان خود را در شهر خون و قیام قم طی می کرد، بر حسب احساس وظیفه شرعی، با وجود علاقه و استعداد وافری که به مطالعه و ادامه تحصیل خصوصاً در رشته پزشکی داشت کلاس درس را با موافقت مسئولین رها و بی درنگ خود را در صحنه های پیکار حق علیه باطل در جبهه سر پل ذهاب و گیلانغرب حاضر نمود. 🌾او پس از آن نیز هیچ وقت صحنه پیکار را رها نساخت مگر در زمان امتحانات آخر سال، که در زمان لازم در جلسات امتحان دبیرستان حاضر و پس از اتمام برنامه امتحانی خود مجدداً به جبهه های نور علیه ظلمت بازمی گشت. 🌾مجید در پشت جبهه هیچ وقت آرام نمی گرفت. روح پر تلاطم و اراده استوار و عزم راسخ او، همواره او را به سوی جبهه می کشاند، گاهی وضعیت ایجاب می کرد در پشت جبهه مانده و به برنامه های درسی خود برسد. برای اینکه خود را متقاعد کند که به فکر جبهه و جنگ است هر چند وقت یکبار به بانک خون مراجعه کرده و خون خود را برای رزمندگان اسلام اهدا می نمود. 🌾از آنجایی که وظیفه اصلی خود را شرکت در جهاد مقدس اسلامی می دانست، لذا به درسهای خود اهمیت کمتری می داد و همین مسئله باعث شد مادرش از وی بخواهد که لااقل چند ماهی در قم بماند و پس از گرفتن دیپلم، دوباره راهی جبهه ها شود. مجید نیز به تبعیت از دستورات مادر در قم ماند و پس از گرفتن دیپلم، عازم شد و در عملیات پیروزمند و کفر شکن والفجر چهار شرکت نمود. ادامه دارد منبع: http://www.sahebzaman.org/shohada/shohada-zendeginameh/626-sh-majid-zeynoddin.html --------------------- http://hamaseh17.ir/fa/hero-details/37/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D8%B2%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86/ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن 💠 ✍ قسمت : 3 🕊گمنام گمنام🕊 🌾وی همزمان با عملیات والفجر چهار، در اولین فرصت به عضویت سپاه و لشکر علی بن ابیطالب(ع) كه برادرش فرماندهی آن را بعهده داشت، در آمد. ایمان و اراده و روح بزرگ و عزم راسخ و تلاش مستمر او باعث شد تا جزء نیروهای واحد اطلاعات و عملیات لشکر قرار گرفته در کوتاه ترین مدت به خاطر استعداد بی نظیر و رشد سریعش به عنوان فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ 2 لشکر انتخاب گردد. 🌾او در بین رزمندگان چهره ای محجوب ،موثر، و در بین دوستان و خویشان و خانواده مایه آرامش وغمخوار دیگران بشمار میرفت. قدرت بدنی و بازوان پرقدرتش، تبحر وی در فنون مختلف رزمی انفرادی وی را از دیگران متمایز ساخته بود و همه این صفات همراه با شجاعت و تقوی و ایمان قلبی اش از او مجاهدی ساخته بود كه یك تنه تا عمق مواضع دشمن نفوذ می كرد، از جنگلها و كوهها و دشت ها در زیر دید دشمن عبور می نمود و به جمع آوری اطلاعات و شناسایی مواضع دشمن می پرداخت. 🌾مجید در طی خدمات خود در جبهه های جنگ، بارها شجاعانه به عمق خاک دشمن نفوذ کرد و اطلاعات ارزشمندی را برای جمهوری اسلامی به ارمغان آورد. او در محورهای شناسایی عملیات خیبر و در آخرین مأموریت خود خالصانه و بی شائبه تلاش نمود و در پی شناسایی های ارزشمند او و یاران همرزمش ضربات کوبنده ای به دشمن خوار و زبون وارد شد. 🌾هر محوری که با مسئولیت مجید مورد شناسایی قرار می گرفت، برای لشکر اعتبار خاصی داشت و مایه قوت قلب فرماندهان و مسئولین مربوطه بود به گونه ای که آنان اطمینان داشتند این شناسایی ها صد در صد واقع بینانه است. 🌾شهید مجید زین الدین در پی شركت در بسیاری از عملیاتها كه آخرین آنها عملیات غرورآفرین خیبر بود ایثار و اخلاص خود را به اوج مراتب رساند و عاقبت به منزلگه مقصود شتافت و بهمراه برادرش بسوی دیار قرب الهی پرگشود و به جمع محفل عاشقان الله پیوستند. ادامه دارد منبع: http://www.sahebzaman.org/shohada/shohada-zendeginameh/626-sh-majid-zeynoddin.html --------------------- http://hamaseh17.ir/fa/hero-details/37/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D8%B2%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86/ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن 💠 ✍ قسمت : 4 🕊گمنام گمنام🕊 🌾 یه موتور گازی داشت که هرروز صبح و عصر سوارش میشد و قارقارقارقار باش میومد مدرسه و برمیگشت . 🌾یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و میروند ، رسید به چراغ قرمز . ترمز زد و ایستاد . یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد : الله اکبر و الله اکــــبر ... نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب . اشهد ان لا اله الا الله ... 🌾هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید و متلک مینداخت و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید چش شُدِه ؟! قاطی کرده چرا ؟ ! خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید ؟ چطور شد یهو ؟ حالتون خوب بود که ! 🌾مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت : "مگه متوجه نشدید ؟ پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن . من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه . به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه . دیدم این بهترین کاره !" همین! ادامه دارد منبع: http://www.jahannews.com/analysis/390579/%d9%85%d8%a7%d8%ac%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%b4%d9%87%db%8c%d8%af-%d8%b2%db%8c%d9%86-%d8%a7%d9%84%d8%af%db%8c%d9%86-%d8%b9%d8%b1%d9%88%d8%b3-%d8%a8%db%8c-%d8%ad%d8%ac%d8%a7%d8%a8 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن 💠 ✍ قسمت : 5 🕊گمنام گمنام🕊 🌾همیشه پنهان ‌کار بود . حتی زخمی ‌شدنش را هم از دیگران پنهان می ‌کرد . یک بار که به مرخصی آمده بود ، احساس کردم هنگام بلند شدن به سختی حرکت می‌ کند ، ولی چیزی را بروز نداد . وقت نماز شد . وضو که گرفت ، رفت توی اتاق و در را قفل کرد . از این کارش تعجب کردم . خواهرش که کنجکاو شده بود ، از بالای در ، داخل اتاق را نگاه کرد و متوجه شد که مجید نماز را به صورت نشسته می ‌خواند . مجید از ناحیه ‌ی پا مجروح شده بود ، اما اجازه نداد حتی ما که خانواده ‌اش بودیم متوجه شویم . 🌾یک شب ، مجید به همراه شش نیروی دیگر برای شناسایی وارد خاک عراق می‌ شود . در حین شناسایی ، نیرو های عراقی سرمی ‌رسند . به محض پیدا شدن سر و کله ‌ی نیرو های عراقی ، همراهان مجید سلاح ‌های خود را می ‌گذارند و فرار می ‌کنند ، اما مجید برای این که هم سلاح‌ ها به دست دشمن نیفتد و هم این که کار شناسایی را تمام کند ، می‌ ماند . برای این که از چشم دشمن پنهان بماند ، وارد کانالی که در همان نزدیکی بوده می ‌شود . کانالی که پر بوده از آب گندیده و جسد های بوگرفته ‌ی عراقی‌ ها . خودش را در کانال نگه می ‌دارد و بالاخره عراقی‌ ها دور می ‌شوند . مجید هم پس از پایان کار شناسایی به همراه سلاح ‌ها برمی ‌گردد ، اما به خاطر قرار گرفتن در آب آلوده ‌ی کانال تمام بدنش زخم می‌ شود . زمانی که به خانه برگشت دهان و حتی روده ‌هایش تاول زده بود . به طوری که نمی ‌توانست هیچ نوع غذایی را وارد دهانش کند و تنها مایعات را ، آن هم با سختی زیاد وارد دهانش می‌ کردیم . ادامه دارد منبع: http://www.sahebzaman.org/shohada/shohada-zendeginameh/626-sh-majid-zeynoddin.html --------------------- http://hamaseh17.ir/fa/hero-details/37/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D8%B2%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86/ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن 💠 ✍ قسمت : 6 🕊گمنام گمنام🕊 🌾دلش نمی ‌خواست کارهایش جلوی دید باشد . مدتی را که در جبهه بود ، اجازه نداد حتی یک عکس یا فیلم از او تهیه شود . آخرین بار که به مرخصی آمده بود ، قبل از رفتن همه ‌ی عکس ‌هایش را از بین برد تا پس از شهادت چیزی از او باقی نماند . و در مقابل پرسش خانواده جواب می دهد که «می خواهم اگر شهید شدم، گمنام باشم.» همین طور هم شد و برای شهادتش حتی یک عکس هم در خانه نداشتیم . 🌾شهید مجید زین ‌الدین تنها خدایش را می‌ دید و تنها برای او عاشقی می ‌کرد ؛ چرا که او به بی ‌نهایت عشق رسیده بود . 🌾شهید مجید زین ‌الدین ، جوان نوزده ساله ‌ی ایرانی ، ترجمان شجاعت و گذشت ، مردانگی را با تمام وجود به اثبات رساند . پایان منبع: http://www.sahebzaman.org/shohada/shohada-zendeginameh/626-sh-majid-zeynoddin.html --------------------- http://hamaseh17.ir/fa/hero-details/37/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D8%B2%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86/ 📢 📖 کتاب "شهید مجید زین الدین"، از مجموعه کتاب های "ستارگان حرم کریمه"، نویسنده: لیلا موسوی، انتشارات حماسه یاران 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا