eitaa logo
♥خــــــاطره شــــــهدا♥
414 دنبال‌کننده
269 عکس
19 ویدیو
11 فایل
♥هوالمحبوب♥ ■زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست■ ■این کانال حاوی داستان پرواز معراجی های انقلاب، دفاع مقدس، مدافع حرم و ... است■ ⛔ کپی از مطالب با ذکر "منابع" بلامانع است ⛔
مشاهده در ایتا
دانلود
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 📌به روایت همسر قسمت: 5⃣1⃣ ✍تربیت علوی 🌺دغدغه آقا محسن برای تربیت علی چه قبل از تولد و چه بعد از تولد خیلی زیاد و عجیب بود. روی هر چیزی، حتی لقمه‌ای که می‌خورد، خیلی حساس بود. حتی در دوران بارداری من خیلی حواسش بود هرجایی نروم و هرچیزی را نخورم. خمسش را به موقع می‌داد و رد مظالم هم پرداخت می‌کرد. خیلی بر روی این دو مورد حساس بود و دقت عمل داشت. 🌺خیــلی توصیـــه می کـــرد که طعـــم شهـــادت را به علی بچشــــانم تا خودش مسیرش را پیدا کند. تأکید داشت علی یک روحانی یا یک پاسدار بشود. خودش می‌گفت این دو شغل را خیلی دوست دارم و حس می‌کنم که رزقش پاک‌تر از بقیه شغل‌هاست. 🌺همسر من قطعا به خاطر شیرپاکی که خورد و نان حلالی که سر سفره پدرشان بود، به این مقام رسید و البته خودش هم به حق امام حسین(ع) را شناخت و به نسبت به مقام ایشان معرفت پیدا کرد. 🌺من و همسرم تمام زندگی‌مان را مدیون شهید کاظمی هستیم. حاج احمد در همه مراحل زندگی مشترک ما حضور داشتند و دست یاری ایشان لحظه لحظه همراه من و آقا محسن بود. چه از زمانی که ما به هم معرفی شدیم، چه از زمان بارداری من، چه در مورد کار همسرم، چه در خصوص سوریه رفتنش و حتی شهادت آقا محسن، همه و همه با توسل به این شهید بزرگوار جواب داد. البته ناگفته نماند که آقا محسن به همه شهدا ارادت داشت ولی علاقه‌اش به شهید کاظمی چیز دیگری بود. ادامه دارد... منبع: https://www.isna.ir/news/96052817251/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D8%A7%D8%B2-%D9%BE%D9%86%D8%AC-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D8%A7%D9%87%D9%84%DB%8C-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%AC%D8%AC%DB%8C 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 📌به روایت همسر قسمت: 6⃣1⃣ ✍سلفی افتخار و شجاعت 🌺سه شنبه بود که عکس محسن را در تلگرام دیدم. همان عکس معروفی را که محسن را اسیر داعشی‌ها نشان می‌دهد.... من تلگرام محسن را روی گوشی خودم نصب کرده بودم، یک دفعه دیدم دریکی از گروه‌هایی که با دوستانش داشت، عکسی را فرستادند و گفتند برای آزادی این اسیر دعا کنید. من عکس را باز کردم و دیدم این اسیر محسن من است. 🌺انتظار اسارتش را نداشتم به‌خاطر همین شوکه شدم اما چون محسن از من خواسته بود کمک کنم در مسیر شهادت باشد، آرزو کردم که به همان هدفش برسد . من می‌دانستم که اگر محسن الان هم شهید نشود،‌اول و آخر شهید می‌شود،‌چون مسیرش شهادت بود و با تمام وجودش شهادت را می‌خواست. 🌺شما این عکس را نگاه کنید، انگار نه انگار که شوهر من تیر خورده و اسیر دست داعشی هاست، عکس طوری است که انگار محسن، آن نیروی داعشی را اسیر گرفته . به چشم‌های شوهر من نگاه کنید، اصلا ترس در این چشم‌ها نیست، همه‌اش شجاعت است، دلیری است، ‌محسن توی این عکس مثل کوه است، با صلابت است. 🌺من به مناسبت روز مرد، یک انگشتر دُر نجف برای محسن هدیه خریدم ، روی این انگشتر «یازهرا» حکاکی شده بود. وقتی محسن می‌خواست برای بار دوم اعزام شود، همه انگشترهایش را درآورد، الا این یکی. گفت من این یکی را با خودم می‌برم، من از اینها به‌خاطر حضرت زهرا(س) کینه دارم،‌من تا لحظه آخر باید نشان بدهم که شیعه امیرالمومنین (ع) هستم. بعد من در این تصاویری که بعد از شهادت محسن از پیکر بی‌سرش منتشر شده،دقت کردم دیدم این انگشتر دستش نبود. مطمئتنم که داعشی‌ها انگشتر او را از دستش درآورده‌اند چون اسم حضرت زهرا(س) رویش حک شده بود. ادامه دارد... منبع: https://www.isna.ir/news/96052817251/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D8%A7%D8%B2-%D9%BE%D9%86%D8%AC-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D8%A7%D9%87%D9%84%DB%8C-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%AC%D8%AC%DB%8C 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 📌به روایت همسر قسمت: 7⃣1⃣ ✍شهادت 🌺در مورد شهادت که مطمئن بودم آقا محسن شهید می‌شود؛ ولی با اسارت کمی زمان برد تا کنار آمدم. دعا می‌کردم شهید بشود ولی اسیر نه! 🌺دقیقا وقتی عکس را دیدم گوشه دلم لرزید، حس کردم قلبم تکه تکه شد؛ ولی مدت زمان زیادی نگذشت که احساس کردم محسن آمد کنارم. دستش را گذاشت روی قلبم و در گوشم گفت: «زهرا؛ سختی‌اش زیاد است ولی قشنگی‌هایش زیادتر...» همان موقع بود که خدا را شکر کردم و آرام‌تر شدم. 🌺ساعت سه بامداد چهارشنبه… من اصلا خواب به چشمم نمی‌آمد، بعد از اینکه عکس اسارتش را دیده بودم مدام فکر می‌کردم که الان محسن در چه حالی است، یک دفعه دیدم در گروه های تلگرامی زدند که شهید بی‌سر، شهادتت مبارک… دیدم این شهید بی‌سر، محسن من است. همان موقع فهمیدم که محسن به آرزویش رسید. 🌺من افتخار کردم که محسن شهید شده، ‌گفتم خدایا شکرت که محسن به آرزویش رسید. همان موقع فکرکردم که چقدر شوهرمن پیش اهل بیت عزیز بود که از هرکدام یک نشانه‌گرفت و شهید شد. دیدم دشمن برای امام علی(ع) خنجر کشید، برای همسر من هم خنجر کشید، سر شوهرمن را مثل امام حسین(ع) از تن جدا کردند، محسن مثل علی اکبر جوان بود، مثل حضرت زینب(س) اسارت کشید… دیدم ارادت شوهر من به اهل بیت آنقدر زیاد بود که از هرکدام یک نشانه گرفت و شهید شد.😭 🌺من تصویر بدن بی‌سرش را دیدم، خیلی‌ها به من گفتند که این عکس را نبین، گفتند تو همان عکسی را ببین که محسن استوار ایستاده و اسیر شده، این یکی را نگاه نکن. اما من گفتم نه اینطور نگویید، مگر حضرت زینب(س) در مجلس یزید نفرمودند که «ما رایت الا جمیلا.» من هم هیچ چیز جز زیبایی در این مسیر، در این عکس نمی‌بینم. ادامه دارد... منبع: https://www.isna.ir/news/96052817251/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D8%A7%D8%B2-%D9%BE%D9%86%D8%AC-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D8%A7%D9%87%D9%84%DB%8C-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%AC%D8%AC%DB%8C 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
#شهید_محسن_حججی 🌹 @khatere_shohada
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 📌به روایت همسر قسمت: 8⃣1⃣ ✍افتخار علی به پدر 🌺اگر علی آن جوری که من دوست دارم، تربیت شود و بزرگ شود،‌ قطعا به این عکس افتخار می‌کند و قطعا همین مسیر را انتخاب می‌کند و انشالله مثل پدرش شهادت نصیب او هم می‌شود. علی با همین دوتا عکس یعنی اسارت و شهادت پدرش می‌فهد که او چقدر شجاع بوده، چقدرمرد بوده،‌با غیرت بوده،‌ با ایمان بوده. 🌺من و همسرم مشتاق شهادت بودیم و برای رسیدن به آن عهدهایی با هم بسته بودیم. اینطور بگویم که ما هدف زندگی‌ مشترک‌مان این بود که ختم به شهادت بشود. البته زمان خاصی برایش تعریف نکردیم؛ ولی همیشه دنبالش بودیم. 🌺 و امروز از اینکه همسرم رفت و جاماندم برای خودم ناراحتم؛ ولی برای محسن خوشحالم. خوشحالم از این بابت که او با شهادت به همه آرزوهایی که دنبا‌شان بود، رسید. 🌺آقا محسن یک نامه‌ای برای پسرشان علی نوشته‌اند که اگر این نامه را بخواند خودش به تنهایی می‌تواند مسیر زندگی‌اش را به طور کامل پیدا کند و نیازی به راهنمایی من مطمئنا نخواهد بود. 🌺ابعاد شخصیتی آقا محسن آنقدر وسیع است که گفتن در موردش سخت است؛ اما با این حال سعی می‌کنم نکات مثبتی که از زندگی با پدرش دیدم را به علی منتقل کنم. از مرد بودن و مردانگی پدرش تا بی‌تابی در راه رسیدن به شهادت. ادامه دارد... منبع: https://www.isna.ir/news/96052817251/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D8%A7%D8%B2-%D9%BE%D9%86%D8%AC-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D8%A7%D9%87%D9%84%DB%8C-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%AC%D8%AC%DB%8C 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
علی در کنار عکس پدر @khatere_shohada
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 📌به روایت همسر قسمت: 9⃣1⃣ ✍جشن روز پاسدار در کنار حضرت زینب (س) 🌺روز پاسدار برایش کیک پختم. با کرم و رنگ عینهو لباس پاسداری تزئین کردم؛ با جیب و سردوش و درجه. برگه‌ای هم بهش چسباندم «محسنم، قربونت بشم، روز پاسدار رو بهت تبریک میگم. امیدوارم سال دیگه پیش امام حسین و حضرت زینب روز پاسدار رو جشن بگیری» از ته قلبم برایش دعا کردم. 🌺قبل از اینکه از سر کار برسد همه را بردم خانه پدرم. پیام دادم «ناهار بیا خونه مامانم اینا» تا وارد شد مامانم بغلش کرد و روز پاسدار را بهش تبریک گفت. الکی جلویش نقش بازی کردم. «عه؟ مگه امروز روز پاسداره؟» شروع کردم به عذرخواهی که ببخشید یادم نبود. «با خودت فکر نکنی چه زن بی‌ذوق و بی‌معرفتی! قول میدم جبران کنم!» محسن گفت «اینا چه حرفیه! همین اندازه تبریکت برام بسه!» برای مامانم چشم و ابرو آمدم که محسن را سرگرم کند. تا ببیند چه خبر است کیک را گذاشتم صندوق عقب ماشین. آماده شدیم که برویم خانه مادربزرگم. 🌺مادربزرگم داشت از سماور چای می ریخت که گفتم «عه! گوشیمو تو ماشین جا گذاشتم» به این بهانه رفتم و کیک را آوردم. 🌺یکدفعه جلویش سبز شدم «همسرم روزت مبارک!» محسن را می گویی؛ نزدیک بود سنگ‌کوب کند. ذوق زده گفت «من می دونستم تو آخرش یه کاری میکنی!» باورش نمی‌شد خودم پخته باشم. هی می پرسید «بگو از کجا خریدی؟» 🌺ازش عکس گرفت و گذاشت توی کانال تلگرامی‌اش. یک کانال داشت به اسم میثاق که هرازگاه مطالبی فرهنگی می‌گذاشت داخلش. فقط با فوتوشاپ «محسن جان روزت مبارک» را پاک کرد و به جایش نوشت «روز پاسدار مبارک» 🌺 امسال اولین روز پاسداری است که محسن در جمع خانواده نیست اما امسال نیز برای او کیکی شکیل و زیبا پخته ام... ادامه دارد... منبع: https://www.mashreghnews.ir/news/848626/%DA%A9%DB%8C%DA%A9%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%AC%D8%AC%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D9%BE%D8%AE%D8%AA-%D8%B9%DA%A9%D8%B3 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
کیک همسر به مناسبت روز پاسدار @khatere_shohada
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 📌به روایت همسر قسمت: 0⃣2⃣ ✍نحوه شهادت 🌺مدتی بعد از شنیدن خبر شهادت فهمیدم در منطقه التنف در مرز عراق و سوریه، محسن با همرزمانش عملیات داشتند،‌ که داعشی‌ها بعضی‌ها را شهید و زخمی می‌کنند و از آن جمع فقط محسن اسیر می‌شود. دوستانش دیده ‌بودند که محسن تیر خورده و اسیر شده. 🌺بعد هم شنیدم که محسن را تیرباران کرده‌اند بعد هم سر از بدنش جدا کرده‌اند. اما من از این شهادت ناراحت نیستم، من خوشحالم، الان هم اگر گریه می‌کنم به‌خاطر اهل بیت گریه می‌کنم، به حال خودم گریه می‌کنم که از محسن جا ماندم . به هرکسی هم که به مجلس محسن می‌آید و گریه می‌کند می‌گویم خواهش می‌کنم اشک‌تان هدف دار باشد. برای حضرت زینب(س) اشک بریزید ،‌برای امام حسین(ع) اشک بریزید تا دل شهید من هم راضی بشود. 🌺آقا محسن همیشه می‌گفت دوست دارم شهید بشوم؛ ولی شهیدی باشم که مؤثر باشد. از نوع متفاوت شهادت آقا محسن و بازتاب‌هایی که منعکس شد، فهمیدم که خدا را شکر او به شهادتی رسید که آرزویش را داشت. او حالا شهیدی موثر و جریان ساز شده است و از این بابت خیلی خیلی خوشحالم. 🌺دفعه آخری که می‌خواست به سوریه برود به محسن گفتم من مطمئنم شما این بار که می‌روید به شهادت می‌رسید. گفت: «هنوز برای شهادتم مطمئن نیستم ولی دعا کن روسفید بشوم.» من که اما هنوز مصر بر شهادتش بودم از او خواستم که هرحرف ناگفته‌ای مانده به من بزند. که نتیجه‌اش شد دو فایل صوتی. "وصیت ایشان به من و فرزندش علی" ... چیزی به پروازشان نمانده بود. در فرودگاه تهران بودند که این دوصوت را آماده و همان موقع برای من ارسال کردند. ادامه دارد... منبع: https://www.isna.ir/news/96052817251/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D8%A7%D8%B2-%D9%BE%D9%86%D8%AC-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D8%A7%D9%87%D9%84%DB%8C-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%AC%D8%AC%DB%8C 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴وصیت صوتی ⚪️برای فرزندش علی 🔵بشنوید .... @khatere_shohada