اساتید گرامی باتوجه به متن ذیل که دغدغه بسیاری از حوزویان نیز هست دیدگاه حضرت استاد چیست
💠پرتابشدگیِ روحانیت
🔹حاشیه ای بر انتخاب یک طلبه معمم به عنوان رئیس هیأت بیلیارد، بولینگ و بوکس خراسان رضوی
🖋محسنحسام مظاهری
🔸۱. در خبرها آمده بود «یک روحانی جوان به ریاست هیئت بولینگ، بیلیارد و بولس خراسان رضوی» انتخاب شده است. چنین خبری اگر چند دهه پیشتر منتشر میشد، امکان نداشت کسی باور کند. الان ولی این خبر و موارد مشابهاش را لابهلای اخبار میخوانیم و میگذریم و نهایتاً پوزخندی میزنیم.
🔸۲. یکی از ویژگیهای روحانیت در زمانهی ما، «پرتابشدگی» است؛ پرتابشدگی به بیرون از جایگاه تاریخی و هویتی خود. تا پیش از انقلاب، روحانیون نوعاً پذیرای نقشهایی بودند که فلسفهی وجودی روحانیت در همهی ادیان یعنی تبلیغ و ترویج دین اقتضا میکرد. به جز معدود موارد استثنا، بدنهی روحانیون، پس از اتمام تحصیل علوم حوزوی یا بهموازات آن، واعظ میشدند یا امام جماعت یا نویسنده و مدرس دینی. پایگاه اصلی روحانیت، بعد از حوزه، مسجد و منبر بود.
🔸۳. با تشکیل حکومت دینی، بسیاری از همان وعاظ و ائمه جماعات قبلی شدند مسئولان اجرایی کشور و از بالای منبر یا داخل محراب منتقل شدند به پشت میز ریاست و قضاوت و مدیریت. با شکلگیری بوروکراسی مذهبی، نقشهای جدید تکثیر شدند و فرصتهای شغلی تازهای برای روحانیون بهوجود آمد. حکومت دینی پروژههای متنوعی داشت و چه کسانی بهتر از روحانیون (که در گفتار رسمی «سرباز نظام» محسوب میشوند) برای کارگزاری و پیگیری این پروژهها؟ بهتدریج روحانیت از معنا و تعریف سنتی و ضیق خود منفصل شده و پذیرای هویت تازهای شد و دامنهی تکثر نقشهای جدید تا آنجا ادامه یافت که بسیاری از روحانیون بیرون از نقشهای کلاسیک و اصلی صنفیشان، و در نقشهایی قرار گرفتند که منطقاً جزو شئون روحانیت محسوب نمیشود.
🔸۴. در زمانهی ما روحانیون (یا دقیقتر بگویم: معممین) همهجا هستند جز آنجایی که باید باشند و همه کاری میکنند جز کاری که ازیشان انتظار میرود. از انواع مناصب سیاسی و اجرایی گرفته تا مدیریت سازمانهای فرهنگی و اقتصادی و تدریس علوم غیردینی و حتی علوم غربی در دانشگاهها و مشاوره روانشناسی و طبابت و درمان و نقد فیلم و حتی مجریگری تلویزیون همه جا معممین حضور دارند. و این درحالی است که به گفته مسئولان ذیربط بیش از نیمی از مساجد کشور امامجماعت ندارند! (لینک پایین 👇)
در همین تهران، خصوصاً اگر برای نماز ظهر به مسجد بروید، در بسیاری از مساجد خواهید دید که یا نمازگزاران فرادا نمازشان را میخوانند یا یکی از معمرین و کسبهی معتمد محل عبا روی دوشش انداخته و خلقالله پشت سرش قامت بستهاند. مشابه همین اتفاق سالهاست در مجالس مذهبی و هیئتها افتاده است: کمبود وعاظ حرفهای و تماموقت و بیرغبتی طلاب و فضلای نخبهی حوزه به منبررفتن، در کنار عوامل دیگر، سبب شده است محوریت میدان تبلیغ دین به دست مداحان بیفتد و خلأ روحانیون را هم آنها پر کنند. ناگفته پیداست که این جابهجایی نقش، سرمنشأ چه آفات و آسیبهایی در فرهنگ دینی شده است. این معنای همان پرتابشدگی است؛ اینکه روحانیون از متن و میدان اصلی خود (مسجد و منبر) به بیرون پرتاب شدهاند.
🔸۵. با این اوصاف برخلاف آنچه تصور میشود در حکومت دینی، قدرت نهاد روحانیت افزونتر نشده است. شاید روحانیت پساانقلابی ثروتمندتر شده باشد، شاید از حیث مالکیت ساختمان و بنا و میز و منصب بسیار برخوردارتر شده باشد، شاید حضورش در عرصهی عمومی بیشتر شده و از فرصتهای شغلی متنوعتر و با پرستیژ بالاتری منتفع شده باشد، شاید ازنظر امکانات سختافزاری و نفوذ در ساختار قدرت سیاسی رسمی رشد بیسابقهای کرده باشد، اما هیچکدام اینها بهمعنای آن نیست که قدرت و نفوذ و منزلت اجتماعیاش هم افزایش یافته است.
🔸۶. حکایت روحانیت پساانقلابی، حکایت کسی است که خانهی پدریاش را رها کرده است، به طمع تصرف خانههای دیگر. غافل از آنکه خانهی پدریاش را دیگران تصاحب کردهاند و در خانههای دیگر هم او آخرش یک "بیگانه" است برای اهالی.
#دغدغههای_حوزوی
#روحانیت