🔶به خاطر حسین علیه السلام بخشیده شد
چند روزى بود که براى فرار از مجازات، پنهان شده بود. گناهى کرده بود که باید تنبیه مى شد. امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را که هنوز چندان بزرگ نشده بودند ،از دور دید. سرآسیمه به طرف آنها دوید و آنان را به دوش کشید و با شتاب نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و گفت: «یا رسول الله صلى الله علیه و آله ! من پناه آورده ام به خدا و این دو فرزند، مرا به خاطر این دو ببخش.»
رسول خدا صلى الله علیه و آله تا این جریان را دید، به گونه اى خندید که دست به دهان مبارک گذاشت و فرمود: «تو را بخشیدم و به خاطر حسن و حسین علیهماالسلام از گناهت گذشتم.» آن گاه به حسن و حسین علیهماالسلام رو کرد و فرمود: «شفاعت شما را پذیرفتم».
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
🔶رسول خدا صلى الله علیه و آله گلوى حسین علیه السلام را مى بوسید
از امام باقر علیه السلام ، روایت شده است: «امام حسین علیه السلام ، در کودکى بر رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شد. رسول خدا صلى الله علیه و آله او را در آغوش گرفت و زیر گلوى او را بوسید و بى اختیار، اشک از چشمان مبارکش جارى شد. روزى حسین علیه السلام پرسید: یا جداه! چرا گریه مى کنید؟ حضرت فرمود؛ چرا گریه نکنم، درحالى که جاى شمشیرهاى دشمنان را مى بوسم».
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
🔶اعطاى لقب سیدالشهدا علیه السلام از طرف خدا
از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است: «روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله ، در خانه حضرت زهرا علیهاالسلام بود و حسین علیه السلام در دامان ایشان قرار داشت. ناگاه رسول خدا صلى الله علیه و آله به سجده افتاد. سپس فرمود: اى فاطمه! پروردگار بى همتایت به من فرمود: آیا حسین را دوست دارى؟ عرض کردم: آرى، حسین، نور چشم من است و گل خوش بو و میوه قلب من است. آن گاه درحالى که دست مبارک خود را بر سر حسین علیه السلام قرار داده بود، فرمود: پروردگارم به من فرمود: مبارک باد این مولود که برکات و صلوات و رحمت و رضوان من بر او باد و غضب و عذاب من، بر کسى که او را به قتل مى ساند و با او دشمنى مى کند. به راستى که او، سیدالشهدا علیه السلام ، اولین و آخرین است. هم در دنیا و هم در آخرت. او سرور جوانان اهل بهشت است».
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
🔶عمر سعد در دامان پدر
«بپرسید از من، قبل از آنکه از میان شما بروم.» این کلامى بود که امیرالمؤمنین على علیه السلام بر فراز منبر براى مردم بیان کرد. لحظه اى همه جا را سکوت فرا گرفته بود. ناگهان مردى از میان جمعیت برخاست و پرسید: «یا امیر المؤمنین علیه السلام ! تعداد موهاى سر و صورت من، چه مقدار است؟» پرسشگر، کسى نبود جز سعد بن ابى وقاص. امیر المؤمنین على علیه السلام فرمود: «به خدا! از مسئله اى، پرسش کردى که دوستم رسول خدا صلى الله علیه و آله ، مرا به آن، آگاه ساخته بود. در سر و صورت تو مویى نیست، مگر آنکه در ریشه آن، شیطانى نشسته باشد. بدان! که در خانه تو پسرى است که فرزندم، حسین علیه السلام را به قتل مى رساند.» راوى مى گوید: «در آن لحظه که امیر المؤمنین على علیه السلام چنین فرمود، عمر سعد (سرکرده لشکر یزید)، هنوز طفل بود و در دامان پدرش نشسته بود.»
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
هدایت شده از قاصدک
❌🔥بخور نخور های لاغری و چاقی 📛
😱 بزن رو وزنت تا بگم چی بخوری که خوش اندام بشی و سالم✅👇👇
🍏۶۲ 🌟۶۳🍏۶۴ 🌟 ۶۵ 🍏 ۶۶ 🌟
⭐️ ۶۸ 🍏 ۶۹ ⭐️ ۷۰ 🍏۷۱⭐️۷۲🍏
🍏۷۴ 🌟۷۵ 🍏۷۶ 🌟۷۷ 🍏۷۸ 🌟
⭐️۸۰🍏 ۸۱ ⭐️۸۲ 🍏 ۸۳ ⭐️ ۸۴🍏
🍏۸۶ 🌟 ۸۷ 🍏 ۸۸ 🌟۸۹ 🍏۹۰ 🌟
⭐️ ۹۲ 🍏۹۳ ⭐️ ۹۴ 🍏۹۵ 🍏۹۶🌟
🍏 ۹۸ 🌟۹۹🍏۱۰۰🌟 +۱۰۰🌟 +۱۵۰🍏
💙مثل کوره چربی بسوزون تخصصی زیر نظر دکتر مردانی متخصص تغذیه 🔥😍
هدایت شده از حاج ابوذر بیوکافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #نماوا
🔉 #شور | گفتن خوبیای تو، مثه قند مکرره
🎙 با نوای #حاج_ابوذر_بیوکافی
♾ مشاهده و دریافت با کیفیتهای مختلف
🎵 فایل صوتی قطعه
🖌 متن شعر
🔰 شب پنجم #محرم ۱۴۴۶ هق
📆 چهارشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۳
🕌 حسینیۀ شهدای بسیج
🏴 هیأت عاشورائیان
✨ #امام_حسن_ع
🇮🇷 صفحۀرسمیحاجابوذربیوکافی
▫️ AbozarBiukafi_ir
🔶لعن بر قاتلان حسین علیه السلام
داود رقى مى گوید: «روزى در خدمت امام صادق علیه السلام بودم. حضرت مقدارى آب نوشید و بى اختیار اشک از چشمان مبارکش سرازیر شد. آن گاه فرمود: «اى داوود! خدا لعنت کند قاتلان حسین علیه السلام را. پس هرکس که آبى بیاشامد و جدّم حسین علیه السلام را یاد کند و بر قاتلان او لعن و نفرین کند، خداوند صد هزار حسنه برایش بنویسد و صد هزار گناه او را بیامرزد، و او را در درجه هاى بلند، جاى دهد و مانند این است که صد هزار بنده را آزاد کرده باشد. پس او در روز قیامت با دلى شاد و چهره اى خندان محشور مى شود».
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
🔶چیزى که در راه خدا دادیم، پس نمى گیریم
عبدالله بن عمیر کلبى، یکى از افرادى است که در کربلا، همراه با زن و مادرش حضور داشت. روز عاشورا به تشویق مادر به میدان رفت و جنگید تا شهید شد. همسر جوانش نیز که براى دفاع از او به میدان رفت، به همراه عبداللّه به شهادت رسید. مادرش پس از این جریان، بى درنگ، ستون خیمه اى را برداشت و به دشمن حمله کرد. امام حسین علیه السلام به او خطاب کرد که «اى زن! برگرد، خداوند، جهاد را بر زنان واجب نکرده است.» پیرزن، امر امام را اطاعت کرد، ولى دشمن رذالت به خرج داد و سر فرزند را به سوى مادرش پرتاب کرد.
پیرزن، سر پسرش را به سینه چسبانید، بوسید و گفت: «مرحبا! از تو راضى شدم.» بعد آن را به طرف دشمن انداخت و فریاد زد: «ما چیزى را که در راه خدا دادیم، پس نمى گیریم».
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
🔶جنایت متوکل
شیخ عباس قمى در کتاب نفس المهموم نوشته است: «متوکل عباسى دستور داد قبر مطهر سیدالشهدا علیه السلام را خراب کردند، شخم زدند و به آب بستند. هم چنین فرمان داده بود هیچ کس حق ندارد به زیارت امام علیه السلام مشرف شود و هر کس به زیارت برود، مجازات مى شود».
محمد بن حسین اُشنانى مى گوید: «من در آن ایام از ترس متوکل، مدتى به زیارت آن حضرت نرفتم. سرانجام تصمیم گرفتم به هر طریقى شده است به زیارت مشرف شوم. با مردى که شغلش عطارى بود، همراه شدم و با زحمت فراوان، خود را به مرقد پاک و مطهر امام علیه السلام رساندم. گرچه اثرى از قبر شریف نبود، سرانجام موفق شدیم که مرقد مطهر را پیدا کنیم. خود را به روى آن انداختیم و به شدت گریستیم. چنان بوى خوشى از آن استشمام مى شد که عطر فروش گفت: هرگز بویى به این خوشى نبوییده بودم.
آن گاه چند نشانه بر قبر مبارک گذاشتیم و وداع کنان از آن مکان شریف دور شدیم. پس از مرگ متوکل، با جمعى از سادات و شیعیان حاضر شدیم و آن را به صورت ساختمان اولیه بازگرداندیم».
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
🔶من نمى دانستم مسئله به این عظمت است!
شخصى از یاران امام صادق علیه السلام مى گوید: «نزد امام صادق علیه السلام رفتم، دیدم حضرت نماز مى خواند. بعد از نماز، در سجده مناجات کرد و براى زوار قبر امام حسین علیه السلام بسیار دعا کرد. وقتى مناجات حضرت تمام شد، عرض کردم: فدایت شوم! آنچه من از شما شنیدم، اگر هم براى کسانى بود که خدا را نمى شناسند، گمان مى کردم به آتش دوزخ دچار نمى شوند! به خدا که آرزو کردم حسین علیه السلام را زیارت مى کردم و حج (مستحبى) انجام نمى دادم! حضرت در پاسخ فرمود: تو که به قبر سیدالشهدا علیه السلام نزدیک هستى، چرا به زیارت او نمى روى؟ عرض کردم: من نمى دانستم که مسئله به این عظمت است. حضرت فرمود: «دعا گویان زوار حسین علیه السلام ، در آسمان از دعاگویان او در زمین بیشترند. زیارت را ترک مکن. هرکه آن را ترک کند، آن قدر حسرت مى برد که آرزو مى کند که قبر حضرت، نزد او مى بود.» و سپس حضرت دوباره به تمجید زایران حضرت حسین علیه السلام و بیان فضایل آنان پرداخت.
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
🔶برکات زیارت عاشورا
از آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى نقل شده است: «اوقاتى که در سامرا مشغول تحصیل علوم دینى بودم، اهل سامرا به بیمارى وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده اى مى مردند. روزى در منزل استادم، مرحوم سید محمد فشارکى، عده اى از اهل علم جمع بودند. ناگاه مرحوم آقا میرزا محمد تقى شیرازى تشریف آوردند و صحبت از بیمارى وبا شد که همه در معرض خطر هستند. مرحوم میرزا فرمود: «اگر من حکمى بکنم، آیا لازم است انجام شود یا نه؟» همه اهل مجلس پاسخ دادند: «بله». فرمود: «من حکم مى کنم که شیعیان سامرا، از امروز تا ده روز، همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شوند و ثواب آن را به روح نرجس خاتون، والده ماجده حضرت حجة بن الحسن(عج)، هدیه کنند تا این بلا از آنان دور شود.» اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شدند. از فرداى آن روز تلف شدن شیعه متوقف شد و همه روزه، تنها عده اى از سنى ها مى مردند، به طورى که، بر همه آشکار گردید. برخى از سنى ها از آشنایان شیعه خود پرسیدند: «سبب اینکه دیگر از شما، کسى تلف نمى شود، چیست: آنان گفتند: «زیارت عاشورا». آنها هم مشغول شدند و بلا از آن ها برطرف گردید».
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
✨﷽✨
*
خاطره
*
شخصی به نام آقای سارنگ میگفت: من خدمت جناب شیخ رفتم و گفتم: من گرفتارم، زن ندارم، میخواهم ازدواج كنم، پول هم ندارم! شیخ گفت: برو 16 دست غذا بخر و فقرا را اطعام كن، ان شاء الله مشكل تو حل میشود. آقای سارنگ میگفت: من به جناب شیخ گفتم: آخر برای خرید همین 16 دست غذا هم پول ندارم! جناب شیخ گفت: برو قرض كن! ان شاءالله مشكل تو حل میشود. گفت: من رفتم قرض كردم و 16 دست غذا گرفتم و به فقرا دادم و بحمدالله مشكلاتم حل شد. بعد رفتم خدمت ایشان و گفتم: جناب شیخ! شما به بعضی میفرمایید 5 دست غذا به نیت 5 تن به فقرا بده، به دیگری میگویی 12 دست به نیت 12 امام، یا 14 دست به نیت 14 معصوم، چرا به من گفتید 16 دست غذا بخرم و به فقرا بدهم؟
جناب شیخ گفت: برای كار تو، از حضرت ابوالفضل(علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها) هم كمك گرفتم.
ببینید! این كار یعنی این كه این من نیستم كه كاری می کنم، بلكه ائمه(علیهم السلام) و بزرگان دین هستند كه توسل به آنها و اطعام گرسنگان كارگشاست.
منبع📚: گفتگوی کیهان فرهنگی با جناب آقای حاج محمود نکوگویان فرزند جناب شیخ رجبعلی خیاط- رهشماره 206 آذر 1382از سایت باران رحمت
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
🔰می گویند هنگام فرمانروایی حضرت سلیمان (ع) هر دسته از جانوران تصمیم گرفتند برای سپاس گزاری و چشم روشنی هدیه ای بیاورند . گروه مورچگان نمی دانستند چه چیزی تهیّه کنند . سرانجام موری که از همه باهوش تر بود گفت : سلیمان (ع) سالار و سرور همه ی مخلوقات روی زمین است و ما از همه ی جانوران ضعیف تریم . هر قدر که خودمان را به زحمت بیندازیم نمی توانیم هدیه ای تهیّه کنیم که در نظر سلیمان و دیگران جلوه ای داشته باشد . ما مورچه ایم پس هدیه مان هم باید با خودمان تناسب داشته باشد . سپس ادامه داد : خوراک لذیذ موران ملخ است . اگر سلیمان دانا و عاقل باشد یک ران ملخ را هم از ما می پذیرد و ما را سرافراز می کند .
مورچگان گفتند : صحیح است . سپس یک ران ملخ درشت انتخاب کردند و به حضور سلیمان بردند و گفتند : بزرگی برازنده ی توست که سلیمانی ولی ما مورچه ایم و این هدیه ی کوچک نشان ارادت ما به توست .
برگ سبزی است تحفه ی درویش
چه کند بی نوا ؟ ندارد بیش
سلیمان (ع) از سخن موران خوش حال شد و گفت : حق با شماست خداوند هم به هرکس به قدر توانایی اش تکلیف می کند و گرنه هیچ کس نمی تواند خدا را به قدر عظمت خدا بشناسد و عبادت کند .
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
🔶یکی از علمای بزرگ، جناب حبیب را در خواب دید که در غرفههای بهشتی به انواع نعمتهای پروردگار متنعم و بساط نشاط برای او گسترده، بعد از عرض ارادت گفت: ای حبیب! چگونه شکر این نعمت را اداء میکنی که در جوانی خدمت حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) بودی، و در پیری موی سفید خود را در راه یاری فرزند پیامبر(صلی الله علیه و آله) به خون خود خضاب نمودی، آیا آرزوی دیگری داری؟
فرمود: آرزو دارم به دنیا برگردم،و در جمله عزاداران حسین(علیهالسلام) داخل شوم زیرا که از سید دو عالم شنیدم که فرمود:
«هر کس در مجلس عزای فرزندم حسین(علیهالسلام) از روی معرفت اشک بریزد، خداوند کریم ثواب صد شهید به او عطا فرماید و درجات او را در بهشت بیفزاید.»
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
🔶- از سید علی حسینی نقل شده که گفت: در مشهد مقدس روز عاشورا یکی از رفقا برای ما کتاب مقتل میخواند،به این حدیث رسید که حضرت باقر(علیهالسلام) فرمودند:
«هر کس در مصیبت حسین(علیهالسلام) اشک چشمش روان شود اگر چه به قدر بال مگسی باشد، خداوند گناهان او را بیامرزد اگر چه به قدر کف دریا باشد.»
شخصی در مجلس بود انکار این حدیث کرد و گفت: این را عقل نمیپذیرد، و بحث درگرفت و بعد از آن متفرق شدیم.
همان شب در خواب دید که قیامت بر پا شده و مردم در زمینی هموار برانگیخته شدهاند،… گرما شدت یافت و تشنگی غالب گشت، هر طرف به طلب آب رفت نیافت، تا اینکه حوض بسیار بزرگ و پرابی را دید که آب آن از برف سردتر است. و در کنار آن دو مرد و یک زن سیاهپوش محزون ایستادهاند.
پرسید: ایشان کیستند؟ گفتند: حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) و علی(علیهالسلام) و فاطمه(سلام الله علیها).
گفت: چرا اینها سیاه پوشیدهاند و محزون هستند؟ گفتند: مگر امروز عاشورا نیست؟ اینها به همین خاطر محزون هستند.
گوید: نزدیک حضرت فاطمه(سلام الله علیها) رفتم و درخواست آب نمودم. آن حضرت نظر تندی به من کردند و فرمودند: تو منکر فضل گریه بر نور چشم من حسین هستی؟ که او را از روی ظلم و دشمنی کشتند! خدا لعنت کند کشنده، و ستم کننده بر او، و کسی را که مانع شد از آشامیدن آب.
پس از خواب بیدار شدم و از گفته خود پشیمان گشتم و به سوی خدا توبه نمودم.
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
مرحوم نوری از استاد بزرگوار خود عالم جلیل القدر علامه شیخ عبدالحسین تهرانی نقل میکند که چون میرزا نبی خان از دنیا رفت – و او از خواص محمد شاه قاجار بود و از کسانی بود که هرگناهی را مرتکب میشد و در تظاهر به فسق و فجور ضرب المثل بود – در خواب دیدم که در باغهای سرسبز و عمارتهای عالی که گویا در بهشت است تفریح میکنم، و با من کسی بود که صاحب خانهها و قصرها را میشناخت.
بجایی رسیدیم، گفت: اینجا برای میرزا نبی خان است و اگر دوست داری او را ببینی در آنجا نشسته است،و او را نشان داد.
متوجه او شدم دیدم تنها در تالاری نشسته است، چون مرا دید اشاره کرد که بیا بالا، من نزد او رفتم، ایستاد به من سلام کرد و مرا در صدر مجلس نشانید، و خود همانند زمان حیاتش نشست.
من از حال و مکانش در فکر بودم، او از صورت من دریافت و گفت: ای شیخ، گویا تعجت میکنی از جایگاه من در اینجا، با اعمال بدم در دنیا که آتش جهنم را میطلبید!
گفتم: آری.
گفت: من در طالقان معدن نمکی داشتم که هر سال اجاره آن را به نجف میفرستادم تا صرف اقامه عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین(علیهالسلام) شود، و این مکان عوض آن عمل به من داده شده است.
با تعجب از خواب بیدار شدم و فردا در مجلس درسم خواب را بیان کردم.
یکی از فرزندان عالم فاضل مولا مطیع طالقانی گفت: خوابت درست است. او در طالقان معدن نمک داشت که هر ساله نزدیک به صد تومان (به پول آن روز) اجارهاش بود، آن را به نجف میفرستاد و با نظارت پدرم صرف عزاداری حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) میشد.
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
🔶مرحوم فاضل دربندی در «اسرار الشهادة» مینویسد: شخصیتی از طائفه هندو ملقبت به افتخار الدوله – که قبلا در دولت هند مستوفی الممالکی داشته – هر سال در ماه محرم مال زیادی در اقامه عزای حضرت حسین(علیهالسلام) بذل میکرد، در یکی از سالها دو برابر سالهای قبل عطا نمود، به مرض شدیدی مبتلا گردید به طوری که به حالت احتضار و اغماء افتاد.
ناگاه صحت و سلامت برای او حاصل گردید و از جای برخاست و مسلمان شد.
از او سببش را پرسیدند، گفت: حضرت سیدالشهداء (علیهالسلام) را دیدم که فرمودند:
«قم قد عافاک الله تعالی ببرکة اقامة تعزیتی؛ برخیز که خداوند به خاطر برپاداشتن عزای من تو را عافیت بخشید».
وی در آموختن احکام الهی کوشش میکرد و با خانواده خود که آنها نیز مسلمان شده بودند از هند به کربلا هجرت کرد، و اموال قیمتی خود را به آستان حسینی هدیه نمود، و اکنون از اعبد و ازهد مردم آنجا میباشد.
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
هدایت شده از قاصدک
اِنَّ الٌحُسَین مِصٌباحُ الٌهُدی وَسَفینَهُ النَّجاه» ـ حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است.
به اطلاع برادران و خواهران دینی می رساند
برای برپایی مراسم عزاداری
اباعبدالله الحسین علیهالسلام،
نیاز به کمک داریم از شما تقاضا داریم به هر اندازه که میتوانید و نذر دارید ما را در این امر خدا پسندانه یاری فرمائید
اجر شما با ارباب بی کفن
🏴
شماره کارت هیئت
👇
6037997750012768بنام هیئت مذهبی غدیریه #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #لبیک_یا_خامنهای #ملت_امام_حسین_علیه_السلام •┈┈••✾••┈┈• 💠 @ghadiriyeh110 💠
🔶آقای حاج شیخ مهدی حائری تهرانی – امام جماعت مسجد ارک و مسجد الغدیر – برایم نقل نمود که شبی در خواب دیدم که برای استفاده در این حسینیه آمدم، مرحوم سید جواد سدهی بالای منبر روضه میخواند و شور و انقلاب عجیبی ایجاد کرده و همه حاضرین تحت تأثیر روضه خود قرار داده، و مردم به سر و صورت و سینه میزنند و گریه میکنند و بعضی هم بیهوش شدهاند.
چون منبرش تمام شد و پایین آمد مردم با او مصافحه کرده و بعضی دست او را میبوسیدند. من هم پیش رفته و با او مصافحه کردم و متوجه شدم از دنیا رفته است. گفتم: حاج آقا، حال شما چطور است؟ گفت: الحمدلله، از برکات آقا سیدالشهداء(علیهالسلام) حال همه خوبست،روزی که آقای سلطان الواعظین شیرازی (مؤلف کتاب شبهای پیشاور) آمدند، به هر یک از ما روضه خوانها یک درجه دادهاند.
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
🍂🌺🍃🌸🍂🌺
🌸🍂🌺🍃
🍂🌺
🚩داستان نبش قبر جناب حر
توسط شاه اسماعیل صفوی🌟
👑هنگامی که شاه اسماعیل صفوی به کربلا مشرف شد نخست به زیارت سالار شهیدان رفت و آنگاه حضرت ابوالفضل علیه السلام و دیگر شهدای کربلا علیهم السلام را زیارت نمود.
اما به زیارت حر، آن آزاده روزگار که قبرش با قبر سالارش فاصله دارد، نرفت. پرسیدند: « چرا؟»
🔸استدلال کرد که اگر توبه او پذیرفته شده بود از سالارش حسین علیه السلام دور نمی ماند.
توضیح دادند که:
«شاها ! از آنجایی که او در سپاه یزید فرمانده لشکر بود و آشنایانی داشت پس از شهادت در راه حق و در یاری حسین علیه السلام بستگانش بدن او را با تلاش و با اصرار بسیار از میدان جنگ خارج ساختند ودر اینجا به خاک سپردند.»
🔹شاه گفت:
«من می روم با این شرط که دستور دهم قبر او را بشکافند و درون قبر را بنگرم اگر شهید باشد نپوسیده است و برای او مقبره می سازم. در غیر این صورت دستور تخریب قبرش را صادر خواهم کرد. »
پس از این تصمیم به همراه گروهی از علما، سران ارتش و ارکان دولت خویش، کنار قبر حر آمدند و دستور نبش قبر را صادر کرد.
🔸هنگامی که قبر گشوده شد شگفت زده شدند چرا که دیدند پیکر به خون آغشته آن آزاده قهرمان پس از گذشت بیش از یک هزار سال صحیح و سالم است.
زخمهای بی شمار گویی تازه وارد آمده و دستمالی نیز که سالارش حسین علیه السلام بر فرق او بسته و مدال بزرگی است بر پیشانی دارد.
🔹شاه اسماعیل گفت:
«این دستمال از امام حسین علیه السلام است و برای ما مایه برکت و پیروزی بر دشمنان و مایه شفای بیماران.
به همین جهت با دست خویش آن را باز کرد و دستمال دیگری بست اما به مجرد باز کردن آن دستمال، خون جاری شد و هرگونه کوشش برای متوقف ساختن آن بی حاصل ماند.
🔸به ناچار شاه همان دستمال را بر سر حر بست و گوشه ای از آن را به عنوان تبرک برداشت و خون هم متوقف شد.
به همین جهت دستور داد برای او مقبره ساختند و مردم را به زیارت ایشان فراخواند.
#حر
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
گنده لات محل و شهید ابراهیم هادی
یکی از دوستان ابراهیم مینویسد:
خ مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دینی بودند، رفیق میشد. آنها را جذب ورزش میکرد و به مرور به مسجد و هیئت میکشاند. یکی از آنها خیلی از بقیه بدتر بود؛ همیشه از خوردن مشروب و کارهای خلافش میگفت! اصلاً چیزی از دین نمیدانست؛ نه نماز و نه روزه. به هیچ چیز هم اهمیت نمیداد. حتی میگفت تا حالا هیچ جلسه مذهبی یا هیئت نرفتهام.
به ابراهیم گفتم: آقا ابراهیم، اینها کی هستند دنبال خودت میاری؟ با تعجب پرسید: چطور؟ چی شده؟ گفتم: دیشب این پسر پشت سر شما وارد هیئت شد؛ بعد هم آمد و کنار من نشست. حاج آقا صحبت میکرد از مظلومیت امام حسین و کارهای یزید میگفت و این پسر هم خیره خیره و با عصبانیت گوش میکرد. وقتی چراغها خاموش شد، به جای این که اشک بریزد مرتب فحشهای ناجور به یزید میداد. ابراهیم داشت با تعجب گوش میکرد و یک دفعه زد زیر خنده. بعد هم گفت: «عیبی نداره! این پسر تا حالا هیئت نرفته و گریه نکرده، مطمئن باش با امام حسین علیه السلام که رفیق بشه تغییر میکنه؛ ما هم اگر این بچهها را مذهبی کنیم هنر کردیم.» دوستی ابراهیم با این پسر به جایی رسید که همه کارهای اشتباهش را کنار گذاشت، یکی از بچههای خوب ورزشکار شد، چند ماه بعد و در یکی از روزهای عید همان پسر را دیدم که بعد از ورزش جعبه شیرینی خرید و پخش کرد و گفت: رفقا! من مدیون همه شما و مدیون آقای ابراهیم هستم. از خدا خیلی ممنونم؛ من اگر با شما آشنا نشده بود معلوم نبود الان کجا بودم؟
ما هم با تعجب نگاهش میکردیم؛ با بچهها آمدیم بیرون، توی راه به کارهای ابراهیم دقت میکردم. چقدر زیبا یکی یکی بچهها را جذب ورزش میکرد و بعد هم آنها را به مسجد و هیئت میکشاند و به قول خودش «میانداخت تو دامن امام حسین.» یاد حدیث پیامبر به امیرالمومنین افتادم که فرمود: «یا علی اگر یک نفر به واسطه تو هدایت شود از آنچه آفتاب بر آن میتابد بالاتر است.»
#شهید_ابراهیم_هادی
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
💢#از_خدا_نترس
✍امام علی عليه السلام به مردى نگريستند و در چهره او نشانه ترس ديدند.
از او پرسیدند:
«از چه می ترسی؟»
مرد پاسخ داد:
«از خدا مى ترسم.»
🔸امام علی علیهالسلام فرمودند:
«اى بنده خدا❗️
از گناهانت و از عدالت خدا درباره ظلمهايى كه به بندگان خدا كردهاى بترس.
از خدا اطاعت کن.
پس از آن، از خدا نترس؛
زيرا او به هيچ كس ظلم نمىكند و هرگز كسى را بيش از استحقاقش مجازات نمىكند.»
📚تفسير امام حسن عسكرى عليهالسلام، صفحه۲۶۵
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin
🏴والله ان قطعتموا یمینی
یه دستش قطع شده بود اما دست بردار جبهه نبود. بهش گفتند:«با یک دست که نمی تونی بجنگی برو عقب.» می گفت: «مگه حضرت ابوالفضل با یک دست نجنگید؟
مگه نفرمود: «والله ان قطعتمو یمینی، انی احامی ابدا عن دینی».
عملیات والفجر 4 مسؤول محور بود. حمید باکری بهش مأموریت داده بود گردان حضرت ابوالفضل رو از محاصره دشمن نجات بده با عده ای از نیروهاش رفت به سمت منطقه مأموریت.
... لحظه های آخر که قمقمه را آوردن نزدیک لبای خشکش گفته بود:« مگه مولایم امام حسین عليه السلام در لحظه شهادت آب آشامید که من بیاشامم.»
شهید که شد هم تشنه لب بود هم بی دست.
🎬@khaterehay_shirin
﷽
🖤✨ســـ🖤لام
🕊✨روزتـــون
🖤✨پر از خیر و برکت
#خاطرات_شیرین
🎬@khaterehay_shirin