🔴 امام جمعه نجف اشرف خواستار لغو ویزای اربعین برای زائران ایرانی شد
✅ قدردانی از پویش کمک به حمل و نقل رایگان زائران ایرانی
🔹 حجتالاسلام والمسلمین قپانچی در خطبههای نماز جمعه این هفته از مسئولان عراق خواست ویزا را برای دخول زائران ایرانی برای انجام زیارت #اربعین لغو کنند
🔸وی تاکید کرد: این کار نوعی خدمت به امام حسین علیه السلام است و ما منتظریم دولت موضعی مشابه موضع ملت عراق در این زمینه اتخاذ کند زیرا مردم نیز در اربعین تمام هستی خود را برای امام حسین تقدیم می کنند.
🔹قپانچی گفت: لغو ویزا نشان دهنده همدردی و همبستگی با ملت دوست ایران است و از سوی دیگر حضور میلیون ها زائر ایرانی در عراق می تواند پیام ها و برکات زیادی با خود به همراه داشته باشد.
🔸 امام جمعه نجف اشرف در ادامه از پویش تعدادی از #رانندگان_عراقی و داوطلب شدن آنها برای انتقال زائران ایرانی به نجف و کربلا به صورت #رایگان قدردانی کرد و از تمام مالکان خودرو در عراق خواست شبکه ای برای انتقال زائران تشکیل دهند.
http://hawzahnews.com/detail/News/463342
دوران تحصیل شهرستان فیروز اباد گذروندم اواخر دوران متوسطه بودم که با رفقای همکلاسی طایفه چگینی فعالیت های اجتماعی و سیاسی خودمو علیه رژیم پهلوی شروع کردم👊اوایل شروع جنگ برادرم الیاس شهید شد یک هفته از شهادتش نگذشته بودکه راهی میدان نبرد شدم و نذاشتم اسلحه برادر عزیزم زمین بمونه💪عملیات های زیادی شرکت کردم و بارها مجروح و شیمایی شدم🤕و سرانجام کربلای ۵شهد شیرین شهادت نوشیدم و به برادر عزیزم پیوستم☺️
✍فرازی از وصیت نامم
«خدایا بسیار سپاس گزارم که این توفیق را شامل حالم گرداندی و توانستم بر زخارف دنیای پر زرق و برق که چون کرم ابریشم آدمی رادر زندان خود محصور می کند پیروز شوم و ترک لذت دنیا را برای کسب سعادت عقبی ترجیح دهم»
ششم فروردین ۱۳۳۸در خانواده ای مذهبی در روستای ابودبس شهر اهواز به دنیا اومدم
با شروع مبارزات علیه شاه فعالیت های انقلابی روشروع کردم وفعال بودم✌️بعد از پیروزی انقلابوارد کمیته های انقلاب اسلامی شدم بعد هم به عضویت سپاه اهوازدر اومدمونهایت بعد گذروندن دوره اموزشی عمومی سپاه توواحد اطلاعات عملیات سپاه مشغول شدم😎
سال ۵۸بود که لباس دامادی به تن کردم من وهمسر مهربانم پسرخاله دختر خاله بودیم ازدواجمونوخیلی ساده در سپاه گرفتیم ومهریه همسرم هم مهریه حضرت زهرا(س)بود
تا پایان جنگ تو جبهه بودم اما شهادت نصیبم نشدبعد از اتمام جنگ همچنان فعال بودم پشت میز نشینی دوست نداشتم و مرد میدان بودم 💪چندین بار هم قصد ترورم رو داشتن که ناکام موندن
یادمه سال ۷۲بود که داخل یذیرایی دراز کشیده و خوابم برده بود 😴که یهو یه نارنجک به داخل پذیرایی پرت کردن 💣 لطف خدا بود که بعد انفجار اتفاقی برام نیفتاد
سال ۷۵شدم فرمانده قرارگاه فجر رمضان در جنوب 😎و سال ۷۹به قرارگاه مرکزی رمضان منتقل شدم سال ۹۱هم بلاخره بازنشسته شدم اما بازم بیکار ننشتمو رفتم سازمان بسیج و مشغول فعالیت شدم 💪
حالا چند کلامی هم از همسر صبورو بزرگوارم بشنوید👇👇👇
سلام بردوستداران شهدا✋ ممنون از دعونتتون پروین مرادی هستم حاج حمید سال 91 بعد از باز نشستگی اش ، زمانش رو سه بخش کرد🤔
🔫یک ماه یا بیست روز رو در عراق بیست روز رو در تهران
دو هفته رو هم به اهوازمیرفتن🚶
علت رفتنش به عراق تشکیل نیروی مردمی یا همان حشدالشعبی برای مبارزه با گروه ضد انقلاب داعش بود.
رفتنش به اهواز هم برای سرزدن به مادرشونو و تبدیل خونه پدری به مرکز فرهنگی و حسینیه بودمعمولا بعد از نماز صبح به روستا می رفت و تا غروب کار می کرد و غروب از روستا بر می گشت🚶
یهروز که می خواستیم از روستا برگردیم پسر بچه ای از اهالی روستا از حاج حمید پرسید: دوباره کی به روستا میاید🤔چون دارم یک سوره از قران حفظ می کنم و می خواهم برای شما بخونم☺️ حاج حمید خوشحال شد و با خنده گفت:حتی اگر شده به خاطر تو هم میام فقط تلاش کن سوره قرآن روخوب حفظ کنی
در مسیر برگشت حاج حمید به من گفت: چند روز پیش به چند تا از بچه های روستا به خاطر حفظ قران مبلغی رو به عنوان هدیه دادم
خدا رو شکر مثل اینکه باعث شد بچه های دیگر هم به فکر حفظ قران باشن✌️
ما اقدام به ساخت چند تا موشک کردیم اما امکاناتمون کم بودولی ابومریم (شهید تقوی فر )در ساخت این موشک ها خیلی به ما کمک کرد حتی در طراحی و ایده ی ساخت موشک هم به ما کمک کردن💪 بعد شهادتشون ما اسم این دوموشک تقوی یک و دو گذاشتیم ✌️
گروهک های تروریستی پیشروی داشتن و با تلاش تونستم کفار رو از سرزمین کربلا به جرف الصخر عقب برونیم ✌️و مشغولشون کنیم تا زوار اون سال پیاده روی بتونن با امنیت به پایان برسونن