4_6050783478889316487.mp3
4.47M
#نماز_سکوی_پرواز 30
🍃نماز، تنها ریسمان بین تو و خداست
✅ هدایت،،ایمان، معرفت با نماز
🍃اسم اعظم
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
ختم و چله
✨چهل حدیث تا عید غدیر ✨ 5⃣ .روز تجدید بیعت عمار بن حریز گوید: روز هجدهم ماه ذیحجه خدمت امام صادق(
✨چهل حدیث تا عید غدیر ✨
7⃣ .عید بىنظیر
على(ع) فرمود:
امروز (عید غدیر) روز بس بزرگى است. در این روز گشایش رسیده و منزلت (كسانى كه شایسته آن بودند) بلندى گرفت و
برهانهاى خدا روشن شد و از مقام پاك با صراحتسخن گفته شد و امروز روز كامل شدن دین و روز عهد و پیمان است.
🌹🌹🌹
8⃣ .عید پربركت
امام صادق(ع) فرمود:
به خدا قسم اگر مردم فضیلت واقعى «روز غدیر» را مىشناختند، فرشتگان روزى دهبار با آنان مصافحه مىكردند و بخششهاى خدابهكسىكهآن روز را شناخته، قابلشمارش نیست.
🌹🌹🌹
۱۷روز تا عید
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
ختم و چله
◾️السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ◾️ 🔻چهل حدیث تا محرم🔻 0⃣1⃣.. دوستى اهل بيت سبب ريزش گناها
◾️السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ◾️
🔻چهل حدیث تا محرم🔻
1⃣1⃣. اهل بيت(ع)، معلمان ملائكه
«اَىّ شَىْءٍ كُنْتُمْ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللّهُ عَزّوَجَلّ آدَمَ (ع)؟ قَالَ كُنّا اَشْبَاحَ نُورٍ نَدُورُ حَوْلَ عَرْشِ الرّحْمنِ فَنُعَلّمُ لِلْمَلاَئِكَةِ التّسْبِيحَ وَ التّهْلِيلَ وَ التّحْمِيدَ».
از امام حسين (ع) پرسيده شد: «قبل از اينكه خداوند عزّوجل آدم (ع) را خلق كند، شما چه چيزى بوديد؟ فرمود: ما شبحهايى از نور بوديم كه بر گرد عرش خدا مىچرخيديم و به ملائكه درس تسبيح و توحيد و ستايش خدا را مىآموختيم».
(بحار الانوار، ج ۵۷ ص ۳۱۱ ح۱ )
▪️▪️▪️
۳۰روز تامحرم
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
{#تلنگر🌾}
•
#ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ📱یکیﺍﺯ ﮐﻢ ﻭﺯﻥﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ #ﺩﻧﯿﺎ 🌍ﺣﻤﻞ میشود ...
•
ﻭﻟﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﺍز #ﺳﻨﮕﯿﻦﺗﺮﯾﻦ🖤 ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ #ﺁﺧﺮﺕ☠ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﮐﺸﯿﺪﻩ میشود.
•
ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ... 🔍
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
↫ دخترخانوم خوشگل ↬🙎
↰ اقا پسرخوشتیپ ↱👦
⇜ لطفا:ڪنار آینہ اتاقت بنویس:⇓
👈طورے آرایش ڪن لباس بپوش و تیپ بزن ڪہ،👇
♥ #امام_زمان_عج ♥ نگاهت ڪنہ ✔️
👈نہ مردم ❌
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
4_5821242628246602519.mp3
5.16M
اقا زیاد به من فکر کن
☀️انتظار ...نشانه عاشقی است !
و چشمان منتظر ...عجیییب عاشقند!
#استادشجاعی
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
آهاےڪرونا!🗣
ببیݩ!!!!🤞🏻
سعےڪݩ تا اربعین جمع ڪنے برے!😡
نبینمامساݪبهونہتعطیلےاربعیݩبشیا!!:)🎈
چوݩیہعدهعاشق،یہسالہچشمبہراهشݩ!😭
یہعدههستݩامساݪنرݩمیمیرݩ...:)💔
حواست باشه...😒😔
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
ختم و چله
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سی_ام 💠 خبر کوتاه بود و خاطره خمپاره دقایقی قبل را دوباره در سرم کوبید. ص
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_یکم
💠 تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آنچه دیدم سقف اتاق بر سرم کوبیده شد. عدنان کنار دیوار روی زمین نشسته بود، یک دستش از شانه غرق خون و با دست دیگرش اسلحه را سمتم نشانه رفته بود.
صورت سبزه و لاغرش در تاریکی اتاق از شدت عرق برق میزد و با چشمانی #شیطانی به رویم میخندید. دیگر نه کابوسی بود که امید بیداری بکشم و نه حیدری که نجاتم دهد، خارج از شهر در این دشت با عدنان در یک خانه گرفتار شده و صدایم به کسی نمیرسید.
💠 پاهایم سُست شده بود و فقط میخواستم فرار کنم که با همان سُستی به سمت در دویدم و رگبار #گلوله جیغم را در گلو خفه کرد.
مسیرم را تا مقابل در به گلوله بست تا جرأت نکنم قدمی دیگر بردارم و من از وحشت فقط جیغ میزدم. دوباره گلنگدن را کشید، اسلحه را به سمتم گرفت و با صدایی خفه #تهدیدم کرد :«یه بار دیگه جیغ بزنی میکُشمت!»
💠 از نگاه نحسش نجاست میچکید و میدیدم برای تصاحبم لَهلَه میزند که نفسم بند آمد. قدمهایم را روی زمین عقب میکشیدم تا فرار کنم و در این #زندان راه فراری نبود که پشتم به دیوار خورد و قلبم از تپش افتاد.
از درماندگیام لذت میبرد و رمقی برای حرکت نداشت که تکیه به دیوار به #اشکم خندید و طعنه زد :«خیلی برا نجات پسرعموت عجله داشتی! فکر نمیکردم انقدر زود برسی!»
💠 با همان دست زخمیاش به زحمت موبایل حیدر را از جیبش درآورد و سادگیام را به رخم کشید :«با #غنیمت پسرعموت کاری کردم که خودت بیای پیشم!»
پشتم به دیوار مانده و دیگر نفسی برایم نمانده بود که لیز خوردم و روی زمین زانو زدم. میدید تمام تنم از #ترس میلرزد و حتی صدای به هم خوردن دندانهایم را میشنید که با صدای بلند خندید و اشکم را به ریشخند گرفت :«پس پسرعموت کجاست بیاد نجاتت بده؟»
💠 به هوای حضور حیدر اینهمه وحشت را تحمل کرده بودم و حالا در دهان این #بعثی بودم که نگاهم از پا در آمد و او با خندهای چندشآور خبر داد :«زیادی اومدی جلو! دیگه تا خط #داعش راهی نیس!»
همانطور که روی زمین بود، بدن کثیفش را کمی جلوتر کشید و میدیدم میخواهد به سمتم بیاید که رعشه گرفتم، حتی گردن و گلویم طوری میلرزید که نفسم به زحمت بالا میآمد و دیگر بین من و #مرگ فاصلهای نبود.
💠 دسته اسلحه را روی زمین عصا میکرد تا بتواند خودش را جلو بکشد و دوباره به سمتم نشانه میرفت تا تکان نخورم.
همانطور که جلو میآمد، با نگاه #جهنمیاش بدن لرزانم را تماشا میکرد و چشمش به ساکم افتاد که سر به سر حال خرابم گذاشت :«واسه پسرعموت چی اوردی؟» و با همان جانی که به تنش نمانده بود، به چنگ آوردن این غنیمت قیمتی مستش کرده بود که دوباره خندید و مسخره کرد :«مگه تو #آمرلی چیزی هم پیدا میشه؟»
💠 صورت تیرهاش از شدت خونریزی زرد شده بود، سفیدی چشمان زشتش به سرخی میزد و نگاه هیزش در صورتم فرو میرفت. دیگر به یک قدمیام رسیده بود، بوی تعفن لباسش حالم را به هم زد و نمیدانستم چرا مرگم نمیرسد که مستقیم نگاهم کرد و حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«پسرعموت رو خودم #سر بریدم!»
احساس کردم #حنجرهام بریده شد که نفسهایم به خسخس افتاد و دیگر نه نفس که جانم از گلو بالا آمد. اسلحه را رو به صورتم گرفت و خواست دست زخمیاش را به سمتم بلند کند که از درد سرشانه صورتش در هم رفت و عربده کشید.
💠 چشمان ریزش را روی هم فشار میداد و کابوس سر بریده حیدر دوباره در برابر چشمانم جان گرفته بود که دستم را داخل ساک بردم. من با حیدر عهد بسته بودم #مقاوم باشم، ولی دیگر حیدری در میان نبود و باید اسیر هوس این بعثی میشدم که نارنجک را با دستم لمس کردم.
عباس برای چنین روزی این #نارنجک را به من سپرد و ضامنش را نشانم داده بود که صدای انفجاری تنم را تکان داد. عدنان وحشتزده روی کمرش چرخید تا ببیند چه خبر شده و من از فرصت پیش آمده نارنجک را از ساک بیرون کشیدم.
💠 انگار باران #خمپاره و گلوله بر سر منطقه میبارید که زمین زیر پایمان میجوشید و در و دیوار خانه به شدت میلرزید. عدنان مسیرِ آمده را دوباره روی زمین خزید تا خودش را به در برساند و ببیند چه خبر شده و باز در هر قدم به سمتم میچرخید و با اسلحه تهدیدم میکرد تکان نخورم.
چشمان پریشان عباس یادم آمد، لحن نگران حیدر و دلشورههای عمو، #غیرتشان برای من میتپید و حالا همه #شهید شده بودند که انگشتم به سمت ضامن نارنجک رفت و زیر لب اشهدم را خواندم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
4_5771749997812908133.mp3
4.76M
#نماز_سکوی_پرواز 31
❣ قبرما؛چیزی نیست جز همین نفس ما!
يه کم فکرکن؛
🍃چقدر انس داری به نماز؟
🍃برکات نماز
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
ختم و چله
✨چهل حدیث تا عید غدیر ✨ 7⃣ .عید بىنظیر على(ع) فرمود: امروز (عید غدیر) روز بس بزرگى است. در این ر
✨چهل حدیث تا عید غدیر ✨
9⃣ .عید فروزان
امام صادق(ع) فرمود:
... روز غدیر خم در میان روزهاى عید فطر و قربان و جمعه همانند ماه در میان ستارگان است.
🌹🌹🌹
0⃣1⃣. یكىاز چهار عید الهى
امام صادق(ع) فرمود: هنگامى كه روز قیامت برپا شود چهار روز بسرعت بسوى خدا مىشتابند همانطور كه عروس
به حجلهاش بسرعت مىرود.
آن روزها عبارتند از:
روز عید فطر و قربان و جمعه و روز غدیر خم.
🌹🌹🌹
۱۶روز تا عید
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
ختم و چله
◾️السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ◾️ 🔻چهل حدیث تا محرم🔻 1⃣1⃣. اهل بيت(ع)، معلمان ملائكه «
◾️السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ◾️
🔻چهل حدیث تا محرم🔻
2⃣1⃣. اهلبيت(ع)، اهل سرّ خدا
«نَحْنُ الّذِينَ عِنْدَنَا عِلْمُ الْكِتَابِ وَ بَيَانُ مَا فِيهِ وَ لَيْسَ عِنْدَ اَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ مَا عِنْدَنَا لاَِنّا اَهْلُ سِرّ اللّهِ».
امام حسين (ع) فرمود: «ما كسانى هستيم كه علم قرآن، و بيان آنچه در آن است، نزد ماست، و آنچه در نزد ماست نزد هيچيك از آفريدگان خدا نيست، زيرا ما محرم راز خداييم».
(بحار الانوار، ج ۴۴ ص ۱۸۴ ح۱۱ )
▪️▪️▪️
۲۹روز تا محرم
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
بعضیها از همینجا، از همین ایوان طلای امام رضا "ع" ، تا اوجِ قلّهی کمال بالا رفتند !
🌟مگر چه داشتند، که نگاه امامشان، به نگاهشان گیر کرد و مَحرم شدند؟
از مختصات کنونیِ ما ؛
چقدر تا این نقطهی اوج، فاصله هست؟
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
محمد فتاحی:
آقای شیخ حسین انصاریان میفرمود:
یه روز جمعه با دوستان رفتیم کوه.
دوستان یه آبگوشت و چای روی هیزم درست کردن.
سفرهی ناهار چیده شد: ماست، سبزی،نون.
دوتا از دوستان رفتن دیگ آبگوشت رو بیارن که یه کلاغی از راه رسید رو سر این دیگ و یه فضله انداخت تو دیگ آبگوشت
گفت اون روز اردو برای ما شد زهر مار، توکوه گشنه بودیم،
همه ماست و سبزی خوردیم.
خیلی سخت گذشت و خیلی هم رفقا تف و لعن به کلاغ کردن.
گاهی هم میخندیدن ولی در اصل ناراحت بودن.
وقت رفتن دوتا از رفقا رفتن دیگ رو خالی کنن، دیگ رو که خالی کردن دیدیم یه عقرب_سیاه ته دیگ هست!
و اگر خدا این کلاغ رو نرسانده بود ما این آبگوشت رو میخوردیم و همهمون میمردیم کسی هم نمیفهمید! 😱
اگر اون عقرب را ندیده بودن، هنوز هم میگفتن یه روز رفتیم کوه خدا حالمون رو گرفت!
حالت رو نگرفت، جونت رو نجات داد!
خدا میدونه این بلاهایی که تو زندگی ما هست پشت پردهشون چیه.
امام حسن عسکری -علیه السلام- فرمودند:
هیچ گرفتاری و بلایی نیست مگر آنکه نعمتی از خداوند آن رادر میان گرفته است
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
🌹🍃🌹
#طنز_راهیان_نور😂
#عالیہ
یادمہ از اولین دوره هاے راهیان نور ڪہ رفتہ بودم ،وقتے وارد هویزه شدیم قشنگے فضاش ما رو گرفت ...😊
ڪسایے ڪہ رفتن هویزه میدونن چے میگم ...
جلوے درش کفشاشو👟 میگیرن و واڪس میزنن ....
از تونل سر بندها ڪہ عبور میڪنے میرسے بہ یہ حیاط ڪہ دو طرفش شهدا دفنن و چند تا درخت🌴 رو مزار بعضے شهدا سایہ انداختہ و دلچسبے فضا رو دو چندان میڪنہ
یادمہ وارد شدیم و راوے روایت گرے میڪرد . یڪے از بچہ ها ڪہ سابقہ دار بود اصرار ڪرد بچہ ها بریم سر قبر 👈شهید علے حاتمے🌷
پرسیدیم چرا بین اینهمہ شهید به اونجا اصرار دارے ...⁉️
گفت بیاین ڪارتون نباشہ 🤔
رفتیم سر مزار شهید و مشغول فاتحہ و صحبت و دیدیم چند تا خواهرا هم پشتمون سرپا وایسادن و منتظرن بیان همونجا و چون ما اونجا بودیم خجالت😓میڪشیدن جلو بیان
برام جاے تعجب بود خوب بقیہ شهیدا اطرافشون خالین برن برا اونا فاتحہ بخونن ...
ڪہ این رفیقمون گفت آخہ این شهید مسئول ڪمیتہ ازدواجہ 💑
هر ڪے با نیت بیاد سر خاڪش سریع ازدواج میڪنہ (پس بگو چرا خواهرا صف وایساده بودن 😂😂😂)
ما هم از قصد هے ڪشش میدادیم و از روے مزار بلند نمیشدیم 😁...
یهو راوے اومد بلند جلومون با صداے بلند و🗣خنده 😄 گفت :آقایون این شهید شوهر میدهها ... زن نمیده به ڪسے
یهو همه اطرافیان و اون خواهراے پشت سرے خندیدند 😂و ما هم آروم آروم تو افق محو شدیم ..🌅
البتہ راوی بہ شوخے میگفت ؛ خیلے بچه ها با نیت اومدند و ازدواج 🎊هم ڪردند .
#یادشهداباصلوات
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele