🔴 نماز دهه اول ذی الحجه
نماز دهه اول ذی الحجه از نمازهای مستحب است که توصیه شده در ده شب اول ماه ذی الحجه خوانده شود. در این نماز بعد از سوره اخلاص باید آیه ۱۴۲ سوره اعراف نیز خوانده شود. به این نماز، «نماز و واعدنا» نیز گفته میشود. بنا بر حدیث نقل شده از امام باقر(ع) به کسی که این نماز را بخواند ثواب اعمال حج داده خواهد شد.
خواندن این نماز کمتر از ۵ دقیقه طول میکشد و به حسب احادیث و روایات صحیح و معتبر و متواتر کسی که آنرا بجای آورد در ثواب همه ی حاجیان شریک میگردد، بدون این كه از ثواب آنان چیزی كاسته شود .
کیفیت خواندن نماز « و واعدنا »
« مابین نماز مغرب و عشاء دو رکعت نماز بجا آورد، در هر رکعت پس از حمد ، سوره توحید و سپس آیه ۱۴۲ از سوره شریفه الأعراف را میخواند :
« وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني في قَوْمي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدين »
کسانیکه این آیه را حفظ نیستند میتوانند از روی قرآن و یا یادداشت بخوانند .
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
🔴🔻ختم های در حال اجرا 🔻
#ختم_استغفار5⃣👇👇
https://eitaa.com/khatm_chele/2008
#ختم_صلوات_شماره0⃣2⃣👇👇
https://eitaa.com/khatm_chele/2009
#ختم_ذکر_امَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ🔟👇👇
https://eitaa.com/khatm_chele/2147
#ختم_حدیث_کسا 7⃣👇👇
https://eitaa.com/khatm_chele/2146
🔹 #یاداوری نماز دهه اول ذی الحجه خوانده شود👇👇
https://eitaa.com/khatm_chele/2151
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
🔴🔻 #قرار_عاشقی🔻
تا عاشورا هر شب ساعت 21 همگی
باهم دعا فرج رو قرائت کنیم
ازامشب به مدت چهل شب تا عاشورا
🌺🌺🌺🌺
فضیلت خواندن دعای فرج:
۱- مایه ناراحتی شیطان است.
۲- مایه استجابت دعا می شود.
۳- باعث نجات یافتن از فتنه های آخرالزمان می شود.
۴- باعث آمرزش گناهان می شود.
۵- شفاعت آن حضرت در قیامت شامل حال او می شود.
۶- نشانه انتظار است.
۷- فرج مولای ما حضرت صاحب الزمان(ع) زود تر واقع می شود.
۸- باعث طولانی شدن عمر است
۹- هنگام مرگ به او مژده می رسد و با او به نرمی رفتار می شود.
۱۰- باعث زیاد شدن اِشراف نور امام زمان(ع) در دل او می شود
۱۱- محبوبترین افراد نزد خداوند خواهد بود.
۱۲- کردار بد او به کردار نیک مبدّل می شود.
۱۴- فرشتگان برای او طلب آمرزش می کنند.
۱۵- در امان است از تشنگی روز قیامت.
۱۶- این دعا در عالم برزخ و قیامت مونس مهربانی خواهد بود.
۱۷- باعث دوری غصّه ها می شود.
۱۸- این دعا خوشایندترین اعمال نزد خداوند است.
۱۹- در روز قیامت هدیه های ویژه ای دریافت می کند.
۲۰- سبب کامل شدن دین است.
۲۱- ثواب کسی را دارد که زیر پرچم حضرت مهدی (ع) شهید شود.
۲۲- با ائمه اطهار(ع) محشور می شود.
۲۳- نائل شدن به بالاترین درجات شهدا در روز قیامت.
۲۴- رستگاری به شفاعت حضرت فاطمه زهرا(ع)را دارد.
25- درجات او در بهشت بالا می رود
26- عزيزترين وگرامی ترين افراد نزد پيغمبرمی شود
27- نايل به بالاترين درجات شهدا درروز قيامت
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
🔴🔻 #قرار_عاشقی🔻
از امشب تا عاشورا هر شب ساعت 21 همگی
باهم دعا فرج رو قرائت کنیم
ازامشب به مدت چهل شب تا عاشورا
شبهمگےمنوربہنگاهامامزمان🌿
قبل از خواب وضو یادتون نره 🌿
#نماز_شب
نور و چراغ قبر ☺️
حتی یکبار هم شده، بخونید.
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای امام زمانم چه کنم؟
🔹#الهی_عظم_البلاء
|نماهنگ ویژه دعای فرج الهی عظم البلا با صدای دل نشین علی فانی
أللَّھُمَ عجِلْ لِوَلیِڪْ الْفَرَج
دعا برای ریشه کن شدن #کرونا
#امام_زمان
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
107571_760.mp3
3.62M
صوت دعا فرج
چهل تا عاشورا هر شب ساعت 21 همگی با هم دعافرج را قرائت کنیم
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
متن دعا فرج
چهل تا عاشورا هر شب ساعت 21 همگی با هم دعافرج را قرائت کنیم
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
ختم و چله
🔴🔻 #قرار_عاشقی🔻 از امشب تا عاشورا هر شب ساعت 21 همگی باهم دعا فرج رو قرائت کنیم ازامشب به مدت چه
🔴قرار عاشقی از امشب تا عاشورا
ختم و چله
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_نهم 💠 در تمام این مدت منتظر #شهادتش بودم و حالا خطش روشن بود که #ع
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_ام
💠 خبر کوتاه بود و خاطره خمپاره دقایقی قبل را دوباره در سرم کوبید. صورت امّ جعفر و کودک شیرخوارش هر لحظه مقابل چشمانم جان میگرفت و یادم نمیرفت عباس تنها چند دقیقه پیش از #شهادتش شیرخشک یوسف را برایش ایثار کرد.
مصیبت #مظلومانه همسایهای که درست کنار ما جان داده بود کاسه دلم را از درد پُر کرد، اما جان حیدر در خطر بود و بیتاب خواندن پیامش بودم که زینب با عجله وارد اتاق شد.
💠 در تاریکی صورتش را نمیدیدم اما صدایش از هیجان خبری که در دلش جا نمیشد، میلرزید و بیمقدمه شروع کرد :«نیروهای مردمی دارن میان سمت آمرلی! میگن #سید_علی_خامنهای گفته آمرلی باید آزاد بشه و #حاج_قاسم دستور شروع عملیات رو داده!»
غم امّ جعفر و شعف این خبر کافی بود تا اشک زهرا جاری شود و زینب رو به من خندید :«بلاخره حیدر هم برمیگرده!» و همین حال حیدر شیشه #شکیباییام را شکسته بود که با نگاهم التماسشان میکردم تنهایم بگذارند.
💠 زهرا متوجه پریشانیام شد، زینب را با خودش برد و من با بیقراری پیام حیدر را خواندم :«پشت زمین ابوصالح، یه خونه سیمانی.»
زمینهای کشاورزی ابوصالح دور از شهر بود و پیام بعدی حیدر امانم نداد :«نرجس! نمیدونم تا صبح زنده میمونم یا نه، فقط خواستم بدونی جنازهام کجاست.» و همین جمله از زندگی سیرم کرد که اشکم پیش از انگشتم روی گوشی چکید و با جملاتم به #فدایش رفتم :«حیدر من دارم میام! بخاطر من تحمل کن!»
💠 تاریکی هوا، تنهایی و ترس توپ و تانک #داعش پای رفتنم را میبست و زندگی حیدر به همین رفتن بسته بود که از جا بلند شدم. یک شیشه آب چاه و چند تکه نان خشک تمام توشهای بود که میتوانستم برای حیدر ببرم.
نباید دل زنعمو و دخترعموها را خالی میکردم، بیسر و صدا شالم را سر کردم و مهیای رفتن شدم که حسی در دلم شکست. در این تاریکی نزدیک سحر با #خائنینی که حیدر خبر حضورشان را در شهر داده بود، به چه کسی میشد اعتماد کنم؟
💠 قدمی را که به سمت در برداشته بودم، پس کشیدم و با ترس و تردیدی که به دلم چنگ انداخته بود، سراغ کمد رفتم. پشت لباس عروسم، سوغات عباس را در جعبهای پنهان کرده بودم و حالا همین #نارنجک میتوانست دست تنهای دلم را بگیرد.
شیشه آب و نان خشک و نارنجک را در ساک کوچک دستیام پنهان کردم و دلم برای دیدار حیدر در قفس سینه جا نمیشد که با نور موبایل از ایوان پایین رفتم.
💠 در گرمای نیمهشب تابستان #آمرلی، تنم از ترس میلرزید و نفس حیدرم به شماره افتاده بود که خودم را به #خدا سپردم و از خلوت خانه دل کندم.
تاریکی شهری که پس از هشتاد روز #جنگ، یک چراغ روشن به ستونهایش نمانده و تلّی از خاک و خاکستر شده بود، دلم را میترساند و فقط از #امام_مجتبی (علیهالسلام) تمنا میکردم به اینهمه تنهاییام رحم کند.
💠 با هر قدم #حسرت حضور عباس و عمو آتشم میزد که دیگر مردی همراهم نبود و باید برای رهایی #عشقم یکتنه از شهر خارج میشدم. هیچکس در سکوت سَحر شهر نبود، حتی صدای گلولهای هم شنیده نمیشد و همین سکوت از هر صدایی ترسناکتر بود.
اگر نیروهای مردمی به نزدیکی آمرلی رسیده بودند، چرا ردّی از درگیری نبود و میترسیدم خبر زینب هم شایعه #جاسوسان داعش باشد.
💠 از شهر که خارج شدم نور اندک موبایل حریف ظلمات محض دشتهای کشاورزی نمیشد که مثل کودکی از ترس به گریه افتادم. ظاهراً به زمین ابوصالح رسیده بودم، اما هر چه نگاه میکردم اثری از خانه سیمانی نبود و تنها سایه سنگین سکوت شب دیده میشد.
وحشت این تاریکی و تنهایی تمام تنم را میلرزاند و دلم میخواست کسی به فریادم برسد که خدا با آرامش آوای #اذان صبح دست دلم را گرفت. در نور موبایل زیر پایم را پاییدم و با قامتی که از غصه زنده ماندن حیدر در این تنهاییِ پُردلهره به لرزه افتاده بود، به #نماز ایستادم.
💠 میترسیدم تا خانه را پیدا کنم حیدر از دستم رفته باشد که نمازم را به سرعت تمام کردم و با #وحشتی که پاپیچم شده بود، دوباره در تاریکی مسیر فرو رفتم.
پارس سگی از دور به گوشم سیلی میزد و دیگر این هیولای وحشت داشت جانم را میگرفت که در تاریک و روشن طلوع آفتاب و هوای مه گرفته صبح، خانه سیمانی را دیدم.
💠 حالا بین من و حیدر تنها همین دیوار سیمانی مانده و #عشقم در حصار همین خانه بود که قدمهایم بیاختیار دوید و با گریه به خدا التماس میکردم هنوز نفسی برایش مانده باشد.
به تمنای دیدار عزیزدلم قدمهای مشتاقم را داخل خانه کشیدم و چشمم دور اتاق پَرپَر میزد که صدایی غریبه قلبم را شکافت :«بلاخره با پای خودت اومدی!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
4_6050783478889316487.mp3
4.47M
#نماز_سکوی_پرواز 30
🍃نماز، تنها ریسمان بین تو و خداست
✅ هدایت،،ایمان، معرفت با نماز
🍃اسم اعظم
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
ختم و چله
✨چهل حدیث تا عید غدیر ✨ 5⃣ .روز تجدید بیعت عمار بن حریز گوید: روز هجدهم ماه ذیحجه خدمت امام صادق(
✨چهل حدیث تا عید غدیر ✨
7⃣ .عید بىنظیر
على(ع) فرمود:
امروز (عید غدیر) روز بس بزرگى است. در این روز گشایش رسیده و منزلت (كسانى كه شایسته آن بودند) بلندى گرفت و
برهانهاى خدا روشن شد و از مقام پاك با صراحتسخن گفته شد و امروز روز كامل شدن دین و روز عهد و پیمان است.
🌹🌹🌹
8⃣ .عید پربركت
امام صادق(ع) فرمود:
به خدا قسم اگر مردم فضیلت واقعى «روز غدیر» را مىشناختند، فرشتگان روزى دهبار با آنان مصافحه مىكردند و بخششهاى خدابهكسىكهآن روز را شناخته، قابلشمارش نیست.
🌹🌹🌹
۱۷روز تا عید
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
ختم و چله
◾️السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ◾️ 🔻چهل حدیث تا محرم🔻 0⃣1⃣.. دوستى اهل بيت سبب ريزش گناها
◾️السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ◾️
🔻چهل حدیث تا محرم🔻
1⃣1⃣. اهل بيت(ع)، معلمان ملائكه
«اَىّ شَىْءٍ كُنْتُمْ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللّهُ عَزّوَجَلّ آدَمَ (ع)؟ قَالَ كُنّا اَشْبَاحَ نُورٍ نَدُورُ حَوْلَ عَرْشِ الرّحْمنِ فَنُعَلّمُ لِلْمَلاَئِكَةِ التّسْبِيحَ وَ التّهْلِيلَ وَ التّحْمِيدَ».
از امام حسين (ع) پرسيده شد: «قبل از اينكه خداوند عزّوجل آدم (ع) را خلق كند، شما چه چيزى بوديد؟ فرمود: ما شبحهايى از نور بوديم كه بر گرد عرش خدا مىچرخيديم و به ملائكه درس تسبيح و توحيد و ستايش خدا را مىآموختيم».
(بحار الانوار، ج ۵۷ ص ۳۱۱ ح۱ )
▪️▪️▪️
۳۰روز تامحرم
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
{#تلنگر🌾}
•
#ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ📱یکیﺍﺯ ﮐﻢ ﻭﺯﻥﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ #ﺩﻧﯿﺎ 🌍ﺣﻤﻞ میشود ...
•
ﻭﻟﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﺍز #ﺳﻨﮕﯿﻦﺗﺮﯾﻦ🖤 ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ #ﺁﺧﺮﺕ☠ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﮐﺸﯿﺪﻩ میشود.
•
ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ... 🔍
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
↫ دخترخانوم خوشگل ↬🙎
↰ اقا پسرخوشتیپ ↱👦
⇜ لطفا:ڪنار آینہ اتاقت بنویس:⇓
👈طورے آرایش ڪن لباس بپوش و تیپ بزن ڪہ،👇
♥ #امام_زمان_عج ♥ نگاهت ڪنہ ✔️
👈نہ مردم ❌
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
4_5821242628246602519.mp3
5.16M
اقا زیاد به من فکر کن
☀️انتظار ...نشانه عاشقی است !
و چشمان منتظر ...عجیییب عاشقند!
#استادشجاعی
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
آهاےڪرونا!🗣
ببیݩ!!!!🤞🏻
سعےڪݩ تا اربعین جمع ڪنے برے!😡
نبینمامساݪبهونہتعطیلےاربعیݩبشیا!!:)🎈
چوݩیہعدهعاشق،یہسالہچشمبہراهشݩ!😭
یہعدههستݩامساݪنرݩمیمیرݩ...:)💔
حواست باشه...😒😔
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
ختم و چله
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سی_ام 💠 خبر کوتاه بود و خاطره خمپاره دقایقی قبل را دوباره در سرم کوبید. ص
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_یکم
💠 تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آنچه دیدم سقف اتاق بر سرم کوبیده شد. عدنان کنار دیوار روی زمین نشسته بود، یک دستش از شانه غرق خون و با دست دیگرش اسلحه را سمتم نشانه رفته بود.
صورت سبزه و لاغرش در تاریکی اتاق از شدت عرق برق میزد و با چشمانی #شیطانی به رویم میخندید. دیگر نه کابوسی بود که امید بیداری بکشم و نه حیدری که نجاتم دهد، خارج از شهر در این دشت با عدنان در یک خانه گرفتار شده و صدایم به کسی نمیرسید.
💠 پاهایم سُست شده بود و فقط میخواستم فرار کنم که با همان سُستی به سمت در دویدم و رگبار #گلوله جیغم را در گلو خفه کرد.
مسیرم را تا مقابل در به گلوله بست تا جرأت نکنم قدمی دیگر بردارم و من از وحشت فقط جیغ میزدم. دوباره گلنگدن را کشید، اسلحه را به سمتم گرفت و با صدایی خفه #تهدیدم کرد :«یه بار دیگه جیغ بزنی میکُشمت!»
💠 از نگاه نحسش نجاست میچکید و میدیدم برای تصاحبم لَهلَه میزند که نفسم بند آمد. قدمهایم را روی زمین عقب میکشیدم تا فرار کنم و در این #زندان راه فراری نبود که پشتم به دیوار خورد و قلبم از تپش افتاد.
از درماندگیام لذت میبرد و رمقی برای حرکت نداشت که تکیه به دیوار به #اشکم خندید و طعنه زد :«خیلی برا نجات پسرعموت عجله داشتی! فکر نمیکردم انقدر زود برسی!»
💠 با همان دست زخمیاش به زحمت موبایل حیدر را از جیبش درآورد و سادگیام را به رخم کشید :«با #غنیمت پسرعموت کاری کردم که خودت بیای پیشم!»
پشتم به دیوار مانده و دیگر نفسی برایم نمانده بود که لیز خوردم و روی زمین زانو زدم. میدید تمام تنم از #ترس میلرزد و حتی صدای به هم خوردن دندانهایم را میشنید که با صدای بلند خندید و اشکم را به ریشخند گرفت :«پس پسرعموت کجاست بیاد نجاتت بده؟»
💠 به هوای حضور حیدر اینهمه وحشت را تحمل کرده بودم و حالا در دهان این #بعثی بودم که نگاهم از پا در آمد و او با خندهای چندشآور خبر داد :«زیادی اومدی جلو! دیگه تا خط #داعش راهی نیس!»
همانطور که روی زمین بود، بدن کثیفش را کمی جلوتر کشید و میدیدم میخواهد به سمتم بیاید که رعشه گرفتم، حتی گردن و گلویم طوری میلرزید که نفسم به زحمت بالا میآمد و دیگر بین من و #مرگ فاصلهای نبود.
💠 دسته اسلحه را روی زمین عصا میکرد تا بتواند خودش را جلو بکشد و دوباره به سمتم نشانه میرفت تا تکان نخورم.
همانطور که جلو میآمد، با نگاه #جهنمیاش بدن لرزانم را تماشا میکرد و چشمش به ساکم افتاد که سر به سر حال خرابم گذاشت :«واسه پسرعموت چی اوردی؟» و با همان جانی که به تنش نمانده بود، به چنگ آوردن این غنیمت قیمتی مستش کرده بود که دوباره خندید و مسخره کرد :«مگه تو #آمرلی چیزی هم پیدا میشه؟»
💠 صورت تیرهاش از شدت خونریزی زرد شده بود، سفیدی چشمان زشتش به سرخی میزد و نگاه هیزش در صورتم فرو میرفت. دیگر به یک قدمیام رسیده بود، بوی تعفن لباسش حالم را به هم زد و نمیدانستم چرا مرگم نمیرسد که مستقیم نگاهم کرد و حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«پسرعموت رو خودم #سر بریدم!»
احساس کردم #حنجرهام بریده شد که نفسهایم به خسخس افتاد و دیگر نه نفس که جانم از گلو بالا آمد. اسلحه را رو به صورتم گرفت و خواست دست زخمیاش را به سمتم بلند کند که از درد سرشانه صورتش در هم رفت و عربده کشید.
💠 چشمان ریزش را روی هم فشار میداد و کابوس سر بریده حیدر دوباره در برابر چشمانم جان گرفته بود که دستم را داخل ساک بردم. من با حیدر عهد بسته بودم #مقاوم باشم، ولی دیگر حیدری در میان نبود و باید اسیر هوس این بعثی میشدم که نارنجک را با دستم لمس کردم.
عباس برای چنین روزی این #نارنجک را به من سپرد و ضامنش را نشانم داده بود که صدای انفجاری تنم را تکان داد. عدنان وحشتزده روی کمرش چرخید تا ببیند چه خبر شده و من از فرصت پیش آمده نارنجک را از ساک بیرون کشیدم.
💠 انگار باران #خمپاره و گلوله بر سر منطقه میبارید که زمین زیر پایمان میجوشید و در و دیوار خانه به شدت میلرزید. عدنان مسیرِ آمده را دوباره روی زمین خزید تا خودش را به در برساند و ببیند چه خبر شده و باز در هر قدم به سمتم میچرخید و با اسلحه تهدیدم میکرد تکان نخورم.
چشمان پریشان عباس یادم آمد، لحن نگران حیدر و دلشورههای عمو، #غیرتشان برای من میتپید و حالا همه #شهید شده بودند که انگشتم به سمت ضامن نارنجک رفت و زیر لب اشهدم را خواندم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele
4_5771749997812908133.mp3
4.76M
#نماز_سکوی_پرواز 31
❣ قبرما؛چیزی نیست جز همین نفس ما!
يه کم فکرکن؛
🍃چقدر انس داری به نماز؟
🍃برکات نماز
⚫️کانال #ختم_چله 👇👇
🆔 @khatm_chele