eitaa logo
ختم و ترحیم خوانی مجمع الذاکرین اهلبیت ع
3.9هزار دنبال‌کننده
52 عکس
21 ویدیو
1 فایل
کانال اشعار ترحیم پندیات ،نصایح و اشعار ترحیم از ابتدا تا انتهای مجلس ختم با مدیریت ذاکراهلبیت کربلایی محمدمسلمی 👈ارتباط با مدیر @moslemi_124 پذیرش تبلیغات شما👈 @moslemi_124 @khatme14
مشاهده در ایتا
دانلود
ای بشر از چه گمان کردی که دنیا مال توست/ ورنه پنداری که هر لحظه اجل دنبال توست/   هر چه خوردی، مال مور و هر چه هستی مال گور/ هر چه داری مال وارث، هر چه کردی مال توست پندیات -(ای بشر عالمه سلطان اولاسان گئتمه لی سن) ای بشر،عالمه سلطان اولاسان گئتمه لی سن مالک مُلک سلیمان اولاسان گئتمه لی سن بیر تَفَکُّر ایله گور خلقتیوین سِرّی ندی خاک تیره،مه تابان اولاسان گئتمه لی سن عُمر نوح اولسا نصیبون بو فنا دنیاده شُهره ی عالم امکان اولاسان گئتمه لی سن حسنووه ناز ائلمه عمری بئش اون گونلیکدی بونی بیل یوسف کنعان اولاسان گئتمه لی سن قالمادی حضرت موسایه ده فانی دنیا طور سیناده نگهبان اولاسان گئتمه لی سن گلسه عیساده ئوزی پیرو اسلام اولاجاق ارمنی یا که مسلمان اولاسان گئتمه لی سن مصطفی تک بشره دنیا وفا ایلمدی بیت پیغمبره دربان اولاسان گئتمه لی سن هانی گور فاتح خیبر کیمی شیر غزوات سر سپاه شه مردان اولاسان گئتمه لی سن عرصه ده ائتمه تفاخر قولووین قدرتینه دهریده رستم دستان اولاسان گئتمه لی سن قویما مغرور ایلیه چوخدا سنی پُست و مقام آمر و تابع فرمان اولاسان گئتمه لی سن گور یزیدی اولوسان یا که طرفدار حسین دشمن و حامی قرآن اولاسان گئتمه لی سن عیش و نوشیله باشا وئرمه گوزل گونلریوی باغ عشرتده غزلخوان اولاسان گئتمه لی سن چوخلارین چرخ فلک گولدیروب آغلار قویدی یتمیش ایل عمریده خندان اولاسان گئتمه لی سن ایندی که حقدی ئولیم محشره سرمایه قازان صاحب مال فراوان اولاسان گئتمه لی سن کاخ و ویلاده اوتور قبر ایوینی یادیوه سال عاقبت خاکیله یکسان اولاسان گئتمه لی سن اجلین وقتی یتیشسه قاچاجاقسان هایانا عازم دشت و بیابان اولاسان گئتمه لی سن هارا گیتسون سنی بیرگون تاپاجاخ عزرائیل یرین آلتیندا دا پنهان اولاسان گئتمه لی سن سنده(فرهادی)قیامت گونینین فکرینه قال (حافظ)و(سعدی)دوران اولاسان گئتمه لی سن شاعر: حسین فرهادی مراغه ای @khatme14
آنچنان کز رفتن گل خار می‌ماند به جا از جوانی حسرت بسیار می‌ماند به جا آهِ افسوس و سرشکِ گرم و داغِ حسرت است آنچه از عمرِ سبک‌رفتار می‌ماند به جا نیست غیر از رشتهٔ طول اَمَل چون عنکبوت آنچه از ما بر در و دیوار می‌ماند به جا کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی در کف گل‌چین ز گلشن خار می‌ماند به جا رنگ و بوی عاریت پا در رکاب رحلت است خار خاری در دل از گلزار می‌ماند به جا جسم خاکی مانع عمر سبک‌رفتار نیست پیش این سیلاب کِی دیوار می‌ماند به جا؟ غافل است آن‌ کز حیات رفته می‌جوید اثر نقش پا کِی زان سبک‌رفتار می‌ماند به جا؟ هیچ کار از سعی ما چون کوهکن صورت نبست وقت آن کس خوش، کز او آثار می‌ماند به جا زنگِ افسوسی به دستِ خواجه هنگام رحیل از شمار درهم و دینار می‌ماند به جا نیست از کردارِ ما بی‌حاصلان را بهره‌ای چون قلم از ما همین گفتار می‌ماند به جا ظالمان را مهلت از مظلوم، چرخ افزون دهد بیشتر از مور اینجا مار می‌ماند به جا سینهٔ ناصاف درِ میخانه نتوان یافتن نیست هر جا صیقلی، زنگار می‌ماند به جا می‌کِشد حرف از لبِ ساغر میِ پُر زور عشق در دل عاشق کجا اسرار می‌ماند به جا؟ عیشِ شیرین را بوَد در چاشنی صد چشمِ شور برگ، صائب! بیشتر از بار می‌ماند به جا ✍️: صائب تبریزی @khatme14
رسم دنیا درهمین است آنکه آمد رفتنی ست بعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ست تا توانی خلق را ازخود مرنجان با سخن آنکه بالاتر نشیند ، آخرش افتادنی ست عمر و جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولی شیشه ی عمر گرانم عاقبت بشکستنی ست تکیه بر ایمان خود کن هم رهِ شیطان مشو   ریسمانِ دست شیطان ظاهراً پوسیدنی ست ثروتت بند است برشب شهرتت با یک تبی عاقبت ثروت به دست وارثان بسپردنی ست دل مبند برمال دنیا ، مالِ دنیا بی وفاست خرقه ی زرهم بپوشی سیم و زر نابردنی ست بشنو یک پند از دلِ دلخسته ی این روزگار رسم دنیا درهمین است پند من بشنفتنی ست محمدحسین دیانی @khatme14
من از اشکی که میریزد زچشم یار میترسم از آن روزی که اربابم شود بیمار میترسم رها کن صحبت یعقوب و دوری و غم فرزند من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم همه گویند این جمعه بیا، اما درنگی کن از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم ... محمدحسین دیانی @khatme14
✨غم داغ غم داغ جوان سخت است ودشوار کسی نبــود ازاین غصه خبـــر دار مگرآن کس که خود داغ جوان دید که دارد دیده ای از غصه خونبـار جوان ازدست داده خـــــوب دانــد چه آمــد برسرسلطـان ابـــرار غم داغ جوان زخمی است جانکاه که براین زخم مرحم نیست درکـار حسین بن علی زخمی به دل داشت زداغ آن جـوان مــاه رخســار که آن عـــــالم به رؤیـا دید ونالیـــد فشـاند ازدیدگـانش اشک بسیـار بنـــــا باشد اگـر اشکی بریزیـم که از هر قطره اش بر خیزد آثــار تسلــــی دل غمـدیـده گـــــردد شود نـــوروچـراغی در شب تـار کـــه هـــم قلب پـــدرآرام گیـرد وهــــم بهره برد فـرزنـد سر شار بدین منـــظور در این محفـل غـم ســــزاواراست تا بنمـایم اظهـار بخــــوانم از جـوان سـرو قــدی کــــه در کـــــرببلا از جور اشرار تنش از تیــــغ کیـــــن شد ارباً اربا زجـــور دشمـن بی رحم وغــدار دم آخـــــر صـــدا میـزد پـدر را بیـــا بنگـر علی را آخــرین بار امان از لحظه ای که خسرودیـن زقتـــل نـــور چشمش شد خبـر دار بــه سرعت آمـــده در قلـب میـدان بـدیــدآن مردم بــدتـر زکفــار علـــی اکبرش را دوره کــــردنـد چه آمد برسرش زآن قــوم خونخـوار حسیــــن آمـد کنـار نعش اکبــر چنــــان زدصیحـــه مولا با دل زار بدن چــــون اربا اربا شد مپـرسید زبان عاجــــز بـــود از نقـــل گفتار تنش را در عبـــــا پیچیـد بـابـا کمک خـــواهی نمود از آل اطــهار جـوانــان بنی هــاشم کجـــائید ببینیدم چســان گشتــم گـــرفتار سخــــن کــــوتاه محسن زاده زیـرا ببین جاری است اشک غم زابصار بدان این اشکــــها را بی چـه وچنـد خداوند جهان باشد خــــریــدار @khatme14
ختم و ترحیم خوانی مجمع الذاکرین اهلبیت ع
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(#قسمت_یازدهم) ◾️پس از مدتی به عبور گاه باریکی رسیدیم که دو طرف آن را پرت
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ،() ♦️مقدمه: با سلام خدمت مخاطبین خوب و محترم کانال... ✅از زمانی که ما شروع به نوشتن داستان سرگذشت ارواح کردیم برای خیلی ها سوالات مختلفی پیش اومد که با ما در میون گذاشتن، من اجمالا یه توضیح مختصری بدم در این مورد که خیلی از ابهامات و تشویشات ذهنی برطرف بشه: 💥اول اینکه با توجه به تحقیقاتی که ما داشتیم این داستان سراسر از احادیث و روایات معتبر هست که در قالب داستان برای درک و ملموس بودن برای مردم نوشته شده که یک درکی هرچند خفیف از اعمال نیک و بد و عالم برزخشون داشته باشن. 🍀برای مثال در روایات هست که روزه گرفتن سپر مومن در برابر آتش هست. در قسمتهای بعدی نویسنده این  مطلب رو به زیبایی به تصویر کشیده که برای مومن ملموس باشه. به این شکل که روح میت برای رسیدن به وادی السلام(بهشت) باید در نبرد آخر با گناه بجنگه که یکسری لوازم جنگ و دفاع بهش میدن که ضخامت سپرش بستگی به روزه هایی داشته که در دنیا میگرفته و ... امثالهم. ✨و در آخر علمایی مثل آیت الله جعفر سبحانی،و تعدادی از اساتید حوزه ی علمیه قم هم این کتاب رو خوندن و مورد تایید قرار دادن. 🙏ان شاالله که ابهامات بر طرف شده باشه و اما ادامه ی داستان: 💠با شنیدن این حرف، لرزه بر بدنم افتاد و مجبور شدم که با او همراه شوم، به شرط این که من از او جلوتر حرکت کنم و او از پشت سر مرا راهنمایی کند. زیرا دیدن قیافه او برایم نوعی عذاب بود. 💥چند قدمی جلوتر رفتم و باز ایستادم و اطراف را نگریستم. حالا دیگر دهانه ابتدای غار هم پیدا نبود. تاریکی و ظلمت بر همه جا حاکم شد. 🍂ترس عجیبی در وجودم رخنه کرده بود. گناه را صدا زدم، اما هیچ جوابی نشنیدم. با وحشت برای مرتبه‌ای دیگر صدایش زدم. وحشت و اضطراب لحظه‌ای راحتم نمی‌نهاد. در اطراف خود چرخی زدم تا شاید راه گریزی بیابم، اما دیگر نه ابتدای دهانه غار را می‌دانستم کجاست نه انتهای آنرا. ◾️بی اختیار نشستم و مبهوتانه سر به گریبان ندامت فرو بردم. غم و اندوه در دلم لبریز شد، و از دوری و فراق دوست با وفا و مهربانم نیک بسیار گریستم. 🌻هنوز چیزی نگذشته بود که صدای پای عابری مرا به خود آورد. گوش‌هایم را تیز کردم شاید بفهمم صدای پا از کدام سو است. عطر دل نواز نیک قلبم را روشن کرد. و این بار اشک شوق در چشمانم حلقه زد. 💫آغوش گشودم و با خوشحالی تمام او را در آغوش فشردم و تمام ماجرا را برایش بازگو کردم، تا مبادا از من رنجیده خاطر گردیده باشد. 🔆 نیک گفت: من نیز چون تو را در عقب خود نیافتم، از همان راه بازگشتم، به واسطه بوی بدی که در سمت چپ، بر جای مانده بود، از جریان آگاه شدم و در آن مسیر حرکت کردم. اما هر چه گشتم تو را ندیدم. تا اینکه به نزدیک غار رسیدم. گناه را دیدم که از غار بیرون می‌آمد و چون مرا دید به سرعت دور شد  دانستم که تو را گرفتار کرده است، و چون داخل غار شدم صدای ناله را از دور شنیدم، خوشحال شدم و به سرعت به سمت تو آمدم. 🌺پس از لحظه ای سکوت نیک ادامه داد: البته این راهی که آمدی، قبلا برای تو در نظر گرفته شده بود. اما به واسطه توبه ای که کردی این راه از تو برداشته شد هر چند گناه سعی داشت تو را به این راه باز گرداند... ✍ادامه دارد.. @khatme14
ختم پدر امام علی (ع) سوم هفتم چهلم وسالگرد بسم الله الرحمن الرحیم... یا رحمن و یا رحیم... 🔸بخوان دعای فرج را که یار می آید 🔸به روی دست ملائک بهار می آید 🔸بخوان دعای فرج را که یادگار علی 🔸دوباره با علم و ذوالفقار می آید هرکجا نشستی.اول مجلس دعای سلامتی امام زمان را باهم زمزمه می کنیم اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً یاصاحب الزمان فلک زین ماتم عظمی عجب شوری به پا کردی تو شمع محفل مارا زبزم ما جدا کردی فلک آخر ربودی پدر فرزانه مارا به خاموشی سپردی محفل وکاشانه مارا مجلس امشب(امروز) ما به مناسبت سومین روز(هفتم) پدرمهربان و دلسوز بنام.......... بر پا شده است،سه روزه(هفت) که برادران داغ دیده ، پسران ودختران داغ دیده روی ماه بابا رو ندیدن( زبانحال بچه هاش) سه(هفت )چراغ خونمون خاموشه بابا، دلمون خیلی برات تنگ شده ،بابا وقتی دلمون میگرفت ، میگفتیم بریم خونه پدر عرض ادب کنیم اما الان باید بیایم کنار قبرت بشینیم واشک بریزیم، بابا جون چطور جای خالیتو ببینم، بابا خونه بی تو عزا خونه شده😭😭😭 عزیزان داغدیده، میدونم دلی غمدیده دارید نمیخوام نمک رو زخمتون بپاشم ولی باید بگم پدر ستون خونه و روشنایی خونه ست، پدر پشت و پناه دختره ، پدر تکیه گاه دختره حالا ک دلتون شکست بریم درخونه مولا امام علی برای اولین مظلوم عالم ناله بزن برای اول مظلوم عالم على اشک بریزیم ( ان شاء الله همه اموات گذشتگان، پدران و مادران خصوصا مجلس به نام از این محفل شاد شوند) وقتی سر مبارک امیر المؤمنین توسط ابن ملجم مرادی شکافته شد فرمود: فزت ورب الكعبه». به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم. جبرئیل بین زمین و آسمان فریاد زد: «قتل ابن عم المضطفي: قتل على المرتضى قتله أشقى الأشقياء» پسر عموی مصطفی کشته شد. وصی برگزیده به قتل رسید، على مرتقی کشته شد، او را شقی ترین اشقیا کشت. امام را به منزل آوردند. تا نزدیک خانه رسید فرمود: من را زمین بگذارید، با پای خودم وارد خانه شوم تا زینب این منظره را نبیند، او طاقت ندارد. : متن وصیت های خود را به امام حسن به نمود و سپس فرمود: حسنم، وقتی از دنیا رفتم، خودت غسلم بده، خودت کفنم کن، خودت بر جنازه ام نماز بخوان، حسنم وقتی بدن من را داخل تابوت گذاشتی، تو و برادرت حسین عقب تابوت را بردارید، جلو تابوت خودش حرکت می کند. هر کجا پایین آمد، همان جا تابوت را زمین بگذارید. وقتی مولا به شهادت رسید، فرزندان امیرالمؤمنین بدن مبارک پدر را شبانه و غریبانه و مظلومانه حرکت دادند تا به سرزمین نجف رسیدند، سنگی درخشان یافتند، آن را برداشتند، لوحی پیدا شد که در آن نوشته بود: این قبری است که نوح آن را برای علی بن ابی طالب ذخیره کرده است. جنازه مولا را به خاک سپردند. از دفن بابا که برگشتند، به خرابهای رسیدند، دیدند از میان خرابه صدای ناله می آید: کجایی ای آقایی که هر روز می آمدی و برای من غذا می آوردی. با من حرف میزدی و با من انس میگرفتی. الان چند روزی است که نیامده ای. و امام مجتبی سوال کرد: آیا اسمش را می دانی؟ عرضه داشت هر وقت سؤال میکردم میگفت بنده ای از بندگان خدایم. صدای گریه امام حسن و امام حسین بلند شد: ای پیرمرد او بابای ما على بود. الان از دفنش برگشتیم، صدا زد: آقازاده ها! شما را به خدا مرا کنار قبر علی ببرید. کنار قبر على آوردند آن قدر این پیرمرد سرش را به قبر زد و علی علی گفت تا خود را به علی ملحق کرد. اول کسی که کنار قبر امام دفن کردند، همین پیرمرد بود. صلى الله عليك يا مظلوم یا امیرالمومنین لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات @khatme14
روضه ختم پدر جوان🥀 (چهلم)(سالگرد)۴🥀 زبان حال پدرومادر برداران وهمسر ) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمان یا رحیم اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ *- اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ عزیزان این حرف دل همه ما درلحظه اخرو زبان حال این مرحوم است 🔸سرم خاک کف پای حسین است 🔸دلم مجنون و شیدای حسین است 🔸بُوَد پرونده‌ام چون برگ گل، پاک 🔸در این پرونده امضای حسین است 😭😭😭 🔸بهشت ارزانی خوبانِ عالم 🔸بهشت من تماشای حسین است 🔸به وقت مرگ چشمم را نبندید 🔸که چشم من به سیمای حسین است 🔸دراین عالم تمنایی ندارم 🔸تمنایم تمنای حسین است 😭😭 🔸چراغ از بهر قبر من نیارید 🔸چراغم روی زیبای حسین است 😭😭 🔸خوش آن صورت که در فردای محشر 🔸بر آن نقش کف پای حسین است 😭😭😭 🔸از آن با گریه دائم خو گرفتم 🔸که اشکم دُرِّ دریای حسین است 😭😭😭 🔸نترسانیدم از روز قیامت 🔸قیامت، قد و بالای حسین است 🔸دلی‌ جای‌ خدا باشد که آن‌ دل‌ 🔸پر از نور تجلای‌ حسین است‌ 🔸به بازار عمل، فردای محشر😭 🔸همه هستم تولای حسین است ⬅️ خانواده مصیبت دیده پدرومادر ، ای برادروخواهرو همسر غم کشیده ،که داغ فرزند دیدی برداری از دست دادی همسر دلسوز مهربانی را ازدست دادید امروزمی بیینم درگوشه ای ازقبر پدرومادرمرحوم نشسته اند ازفراق فرزندشان می نالند درگوشه ای دیگری نیز همسر مرحوم برادران وخواهران مرحوم ازغم عزیزشان گریه می کند انشالا خدا به همه شما صبر بده واقعا لحظات سختی است اما همه اقشار مردم آمدند آشنایان ،دوستان،فامیل ازروزاول درکنارتان شما بودند نگذاشتند تنها باشی شما را دلداری وبه شما تسلیت گفتند یاد شهدا امام شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر الخصوص روی این عزیز ازاین مجلس ومحفل فیض ببرد     حالا دلها اماده شد بریم کربلا به یا د ان لحظه ای که اقا ابا عبدالله می فرمودند لا حول ولاقوة الا بالله العلی  العظیم یعنی بدانید که هنوز من زنده ام اما یک وقت دیدند صدای اقا به گوش نمی رسد😭 همه  از خیمه ها بیرون دویدند ولی سالار زینب را ندیدند 😭 امدند جلوی زلجناح حلقه زدندهر کدام سوالی میکنه یکی سوال میکنه بگو ذوالجناح بابایمان چه شدیکی سوال میکنه  بگو ذوالجناح عمویمان عبا س چه شد یکی سوال میکنه ببینم ذوالجناح برادرمان علی اکبر چه شد یک وقت دیدند سکینه امد عنان ذوالجناح به دست گرفت بگو ببینم ذوالجناح تو که بی وفا نبودی آیا آن لحظه ای که بابایم را شهید کردند آیا بهش آب دادند یا نه    دیدند😭 ذوالجناح سر به زمین می کوبه یعنی بابایتان را با لب تشنه شهیدش کردند یک وقت ذوالجناح به سمت گودال قتلگاه حرکت کرد زینب  وکودکان پشت سر ذوالجناح  ای می دویدند ای به زمین می خوردند بلند می شدند تا رسیدند به تل زینبیه عزیزانی که کربلا رفتند میدوند تل زینبیه نزدیک قتلگاه است 😭😭 اما زبان حالی دارد بی بی زینب 🔸گلی گم کردم می جویم او را 🔸به هر گل می ریم می بویم او را 🔸گل من یک نشانی در بدن داشت 🔸یکی پیراهن کهنه به تن داشت 🔸اگر بینم گلم در خواب بوده 🔸به آب دیدگان می شویم او را یک وقت زینب دید یک صدای ضعیفی میشنوه  زینبم نیزه شکسته ها را خنجر شکسته ها را کنار بزن زینبم  چه می بیند حلقوم بریده برادرش حسین ، یا حسین @khatme14
آنچنان کز رفتن گل خار می‌ماند به جا از جوانی حسرت بسیار می‌ماند به جا آهِ افسوس و سرشکِ گرم و داغِ حسرت است آنچه از عمرِ سبک‌رفتار می‌ماند به جا نیست غیر از رشتهٔ طول اَمَل چون عنکبوت آنچه از ما بر در و دیوار می‌ماند به جا کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی در کف گل‌چین ز گلشن خار می‌ماند به جا رنگ و بوی عاریت پا در رکاب رحلت است خار خاری در دل از گلزار می‌ماند به جا جسم خاکی مانع عمر سبک‌رفتار نیست پیش این سیلاب کِی دیوار می‌ماند به جا؟ غافل است آن‌ کز حیات رفته می‌جوید اثر نقش پا کِی زان سبک‌رفتار می‌ماند به جا؟ هیچ کار از سعی ما چون کوهکن صورت نبست وقت آن کس خوش، کز او آثار می‌ماند به جا زنگِ افسوسی به دستِ خواجه هنگام رحیل از شمار درهم و دینار می‌ماند به جا نیست از کردارِ ما بی‌حاصلان را بهره‌ای چون قلم از ما همین گفتار می‌ماند به جا ظالمان را مهلت از مظلوم، چرخ افزون دهد بیشتر از مور اینجا مار می‌ماند به جا سینهٔ ناصاف درِ میخانه نتوان یافتن نیست هر جا صیقلی، زنگار می‌ماند به جا می‌کِشد حرف از لبِ ساغر میِ پُر زور عشق در دل عاشق کجا اسرار می‌ماند به جا؟ عیشِ شیرین را بوَد در چاشنی صد چشمِ شور برگ، صائب! بیشتر از بار می‌ماند به جا 🔸️شاعر: @khatme14
ختم و ترحیم خوانی مجمع الذاکرین اهلبیت ع
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ،(#قسمت_دوازدهم) ♦️مقدمه: با سلام خدمت مخاطبین خوب و محترم کانال... ✅از ز
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ 🔵عاقبت ریا هر طور بود بقیه راه را پیمودیم تا اینکه به محیط باز و وسیعی رسیدیم که باتلاق مانند بود و چون قدم در آن نهادم، تا زانو در آن زمین لجن زار فرو رفتم. 🔆 نیک که به راحتی می توانست قدم بردارد، با دیدن وضع من به عقب برگشت و از من خواست که دستم را برگردن او آویزم، تا شاید کمکم کند. ❎دیگر تا دهان در باتلاق فرو رفته بودم و توان فریاد کشیدن و کمک طلبیدن نداشتم، ✨که به ناگاه فرشته الهی پدیدار شد و طنابی را به نیک داد و گفت: این طناب را خودش پیشاپیش فرستاده، کمکش کن تا نجات یابد. 🌻فرشته رفت و نیک بلافاصله طناب را به سمت من انداخت. وقتی باتلاق را پشت سر نهادیم از نیک پرسیدم: مقصود فرشته از اینکه گفت: طناب را خودش فرستاده، چه بود؟ 🍀نیک گفت: اگر به یاد داشته باشی، ده سال پیش از مرگت، مدرسه ای ساختی که اینک کودکان و نوجوانان در آن به تعلیم و تربیت مشغول اند،خیرات آن مدرسه بود که در چنین لحظه ای به کمکت آمد. 💠پس از تصدیق حرف نیک با قیافه ای حق به جانب، گفتم: من پنج سال قبل از آن نیز مسجدی ساختم، پس خیرات آن چه شد؟ ✨نیک لبخندی زد و گفت: آن مسجد را چون از روی ریا و کسب شهرت ساختی و نه برای خدا مزدش را هم از مردم گرفتی. ❓گفتم: کدام مزد؟! گفت: تعریف و تمجیدهای مردم، به یاد بیاور که در دلت چه می گذشت وقتی مردم از تو تعریف می کردند! تو خوشبختی آنان را بر خوشحالی پروردگارت مقدم داشتی. ✅باید بدانی که خداوند اعمالی را می پذیرد که تنها برای او انجام گرفته باشد. حسرت و ندامت وجودم را فرا گرفت و به خود نهیب زدم: دیدی چگونه برای ریا و خودپسندی، اعمال خودت را که می توانست در چنین روزی دستگیر تو باشد، تباه کردی؟! 🔵مقام شهیدان 🔷همچنان حرکت خود را در دل یک دشت بی‌انتها ادامه می‌دادیم؛ در حالی که گرمای طاقت‌فرسای آسمان برای لحظه‌ای قطع نمی‌شد. خستگیِ راه امانم را بریده بود، دیگر در تنم توان نمانده بود. 💥در این هنگام صدایی را از دور شنیدم. سرم را به سمت راست دشت چرخاندم، با صحنه عجیبی مواجه شدم. 🌼 صفی از افراد را دیدم که با سرعت غیر قابل تصور پهنه دشت را شکافتند و رفتند. تنها غباری از مسیر آن‌ها باقی ماند. ◾️ از تعجب ایستادم و لحظاتی به مسیر غبار برخاسته، نگاه کردم و گفتم: این‌ها چه کسانی بودند؟! نیک گفت: این‌ها گروهی از شهیدان بودند. با شگفتی تکرار کردم: شهیدان ؟!!! گفت: آری، شهیدان. گفتم: مقصدشان کجاست؟ گفت: وادی السلام. با تعجب سرم را به سمت نیک چرخاندم و پرسیدم: وادی السلام ؟! گفت: آری. گفتم: ما مدت‌هاست که این مسافت طولانی و پررنج و محنت را بر خود هموار کرده‌ایم، تا روزی به وادی السلام برسیم؛ آنگاه تو می‌گویی، آنان با اینچنین سرعتی به سمت وادی السلام در حرکتند؟ مگر میان ما و آنان چه تفاوت است؟ 🌸نیک در حالی که لبخند بر لبانش نقش بسته بود، گفت: تو در دنیا افتان و خیزان خدا را عبادت می‌کردی و حالا نیز بایستی با سختی راه را طی کنی. تو کجا و شهیدان کجا که اولین قطره‌ای که از خونشان بر زمین می‌نشیند، تمام گناهانشان را از میان بر می‌دارد. و راه را بر ایشان هموار می‌سازد. 🌺در روز رستاخیز نیز شهیدان، جزو اولین کسانی خواهند بود که به بهشت وارد می‌شوند آن‌ها راه صد ساله دنیا را یک شبه پیمودند، حالا هم وادی بزرگ برهوت را در یک چشم بر هم زدن طی می‌کنند. 🍃به مقام شهیدان غبطه بسیار خوردم و زیر لب زمزمه کردم: طوبی لَهُما وَ حُسنُ مَآب... ✍ادامه دارد.. @khatme14
روضه ختم جوان 🥀 روضه علی اکبر (ع)🥀 بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم بزرگت کردم و خیرت ندیدم گلی ازگلش رویت نچیدم توگل بودی نه وقت چیدنت بود جوان بودی نه وقت مردنت بود عزیز دلم پسرم عزیز من چه وقت رفتنت بود چه وقت زیر خاک خوابیدنت بود بابای خوبم پسرم عزیزم رفتی از ما بریدی به سوی آسمانها پر کشیدی فلک آخر توانم را گرفتی زدستم نو جوانم را گرفتی اما خانواده .....‌‌‌..‌.شما داغ جوان دیدید بدن نازنین جوانت را غسل دادید کفن کردید به خاک سپردید همه آشنایان همسایگان فامیل .دوستان واقشارمردم ازشهرهای دور و نزدیک آمدند درکنا شماربودند به شما تسلیت گفتند اما عزیزان اگر شما ببینید پدری درکنارجسم بی جان جوانش ناله می زند چکار می کنید حتما اشک چشمانش را پاک می کنید آرامش می کنید ولی بمیرم برای آن پدری که آمد کنار بدن پاره پاره علی اکبرش لاله اش را دید پرپر روی خاک قطعه قطعه ریز ریز روی خاک داد از کف طاقت و ازپا فتاد صورتش رابرصورت اکبر نهاد یاد شهدا امام شهدا روح این جوان فیض ببرد اما کوفیان چه کردند آیا به امام حسین تسلیت گفتند اشک چشم حسین پاک کردند نه چکار کردند تا صورت به صورت علی اکبر گذاشت صدای هلهله کوفیان بلند شد اقا هرکاری کرد نتوانست بدن جوانش رابه خیمه ها ببرد چه کردصدا زد جوانان بنی هاشم بیاید علی را بر در خیمه رسانید خدا داند که من طاقت ندارم علی را بر در خیمه رسانم حسین آرام جانم ...حسین روح روانم جوان @khatme14
  داغ جوان خيلي جانسوزه...   پدر و مادري كه داغ جوان ببينند ، ديگه روي لبهاشون گل خنده نمينشينه...   وقتي يك جوان از دنيا ميره،پدر ميگه: خدايا عصاي پيري از دستم افتاد...   برادر ميگه: خدايا كمرم شكست... خواهر براي برادرش اشك ميريزه...ناله ميزنه... امابميرم براي دل مهربون مادر... مادر ميگه:خدايا جگرم ميسوزه...   از اين به بعد با اين مادر داغديده مهربانتر باشيد... چرا؟؟؟    آخه مادريكه داغ جوان ببينه، دلشكسته ميشه...       اينجا اين مردم آمدند ، اشك چشم اين پدر و مادر داغديده را پاك كردند...   تسليت دادند، ابراز همدردي كردند...   اما بميرم براي دل داغديده ي حسين...   فدای اون لحظه ای اباعبدالله به کنار بدن پاره پاره علی رسید...  پـسر نـگاه به اشك غم پدر مي كـرد  پدر نـظاره به خون سر پسر مي كـرد    پدر ز داغ پسر باغ لاله در دل داشـت پسر نشـانه ز زخـم هزار قاتـل داشت هر روضه اي از روضه هاي كربلا خوانده بـشود، مـداح يـا واعـظ مـ ي گويـد، انشاءاالله اين روضه را يك شب كنار قبرش بخوانيم.   اما تنها روضه اي كه خيلي سخت است و نمي شه كنار قبرش خواند ، روضه ي آقا علي اكبر (ع) است، مخصوصاً اينكه شب جمعه باشد.  آخه پيش بابا روضه ي جگرگوشه را نمي خوانند، نبايد به زخم نمك زد.    لذا علي اكبر (ع) از آن لحظه اي كه از بابا آب تقاضا كرد و بابا نتونـست بـه او آب بدهد، ناراحت بود.    لحظه هاي آخر صدا زد: بابا ! الان از دست جدّم رسول الله سيراب شدم.    هميشه پدر دوست دارد وقت جان دادن، سرش روي دامن پسرش باشد...    گاهي محتضر مي خواهد جان بدهد، مي بيند جان از بدنش نمي رود، چشم به راهه، بعضي ها مي گند چشم به راه پسرشه، مي خواد بار آخر پسر را ببيند تـا  پسر مي آيد، سر بابا را به دامن مي گيره، پدر راحت جان مي دهد.    اما خدا نياره پدر سر بالين پسر بيايد ...    پدر ز خون پسر صورتش خضاب شده   پسر ز سوز عطش،قطره قطره آب شده    پدر به چهره ي فرزند خويش چهره نهاد   پسـر كنـار پـدر ناله اي زد و جان داد    🍁🍁🍁 ختم جوان ⬇️⬇️⬇️ @khatme14