فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤بانوی دلیر و با شهامت زینب
🕯شایستهٔ منصبِ امامت زینب
🖤برسَر،دَرِخانه اش نوشته اَیّوب
🕯پیغمبرِ صبر و استقامت زینب
🖤 وفات جانسوز
🕯صدف دریای ایثار و عصمت،
🖤پرورش یافته دامان ولایت
🕯محبوب مصطفی(ص)
🖤و نور دیده مرتضی(ع)
🕯سکاندار کربلا
🖤و عطر خوش زهرا(س)
🕯و الگوی عفاف و پاکی
🖤حضرت زینب
سلام لله علیها تسلیت باد 🏴
🏴#السلام_علیک_یا_زینب_کبری_س
وفات شهادت گونه بانوی مقاومت و اسوه صبرو شکیبایی عمه سادات دختر عقیله بنی هاشم ..شیرزن کرب و بلا حضرت زینب کبری سلام الله را محضر اقا امام زمانمانمان عجل الله التعالی فرجه الشریف و به همه محبین و دوستدارانش و اعضای محترم...
گروه مجمع الذاکرین اهلبیت ع تسلیت و تعزیت عرض مینماییم
اجرک الله فی مصبت عمه جانت اقا جان😭🖤💔
الهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله
التماس دعا🙏
❇️ گروه مجمع الذاکرین اهلبیت(علیهم السلام)
اولین وفعال ترین گروه درایتا👌
باحضور اساتید وشاعران گرامی
🔹 درخواست هر گونه مطالب مذهبی، اشعار، نوحه،حدیث، روضه
داری
روی لینک بزن وارد گروهمون بشو⬇️
https://eitaa.com/joinchat/77201857C160ebf881a
📣📣📣📣📣
#روضه_و_زبانحال
#در_فوت_فرزند
الهي هيـــچ بابايي نبيـــند
كه در سوگ جوان خود نشيند
منم آن باغـــبان زار و خسته
كه در سوگ جوان خود نشسته
يه دعا ميكنم، هر كسي كه دل شكسته است زير لب آمين بگه...
درسته مرگ پير و جوان نميشناسه...
درسته وقتي اجل برسه ، بايد بريم...
اما دعاي من اينه ، الهي جگر هيچ پدر مادري به داغ جوان نسوزه...
به گمانت نرسد داغ جوان آسان است
خون اگر گریه کنی بهر جوان جا دارد
الهي هيچ مادري چشم انتظار بچه اش نمونه...
از امام صادق(ع)پرسيدند ، آقا جان!!!در اين دنيا بهترين لحظه براي پدر چه
لحظه اي است؟؟؟
بگـــفتا زاده ي خـــتم النّبيين
نــبـاشـد لـذتي بـالا تر از اين
جـوانـي در بــهار زنــدگــاني
بـه هـنـگــام شباب و كامراني
خــرامــان گـام بر دارد هَماره
كــنـد بـابـا بـه اندامش نظاره
بـگـويـد گرچه زحمتها كشيدم
ولـي زيـبـا جـوانـي پـروريدم
آقا فرمود: لحظه اي كه يك پسر جوان بشه ، جلوي چشم بابا راه بره...
همه ي آرزوي پدر و مادر اينه ، ميگن الهي به ما فرصت بده ، زنده بمونيم
عروسيه پسرمونو ببينيم...
امـيــدش زيــر چـرخ آبنوسي
كـنـد از بـهـر فرزندش عروسي
دوباره از امام صادق(ع) پرسيد، آقا جان ، سخت ترين لحظه ي عمر پدر چه
لحظه اي است؟؟؟
حضرت فرمود: لحظه اي كه يك پدر جان سپردن فرزندشو ببينه...
هــمـان زيـبـا جوان سَـرو بالا
دهــد جـان در بـرِ چشمان بابا
يه جمله از زبان پدر و مادر داغديده ي ........... بگم.
پسرم باور نميكردم، يه روز من زنده باشم و تو زير خاك باشي...
باور نميكردم، يه روز با چشم گريان به دوستانت خوش آمد بگم...
آرزو داشتم دوستانت رو شب عروسيت دعوت كنم، اما افسوس كه نشد...
خدا نكنه هيچ پدري جان دادن بچه اش رو ببينه...
داغ جوان خيلي جانسوزه...
پدر و مادري كه داغ جوان ببينند ، ديگه روي لبهاشون گل خنده نمينشينه...
وقتي يك جوان از دنيا ميره،پدر ميگه: خدايا عصاي پيري از دستم افتاد...
برادر ميگه: خدايا كمرم شكست...
خواهر براي برادرش اشك ميريزه...ناله ميزنه...
امابميرم براي دل مهربون مادر...
مادر ميگه:خدايا جگرم ميسوزه...
از اين به بعد با اين مادر داغديده مهربانتر باشيد...
چرا؟؟؟
آخه مادريكه داغ جوان ببينه، دلشكسته ميشه...
اينجا اين مردم آمدند ، اشك چشم اين پدر و مادر داغديده را پاك كردند...
تسليت دادند، ابراز همدردي كردند...
اما بميرم براي دل داغديده ي حسين...
فدای اون لحظه ای اباعبدالله به کنار بدن پاره پاره علی رسید...
پـسر نـگاه به اشك غم پدر مي كـرد
پدر نـظاره به خون سر پسر مي كـرد
پدر ز داغ پسر باغ لاله در دل داشـت
پسر نشـانه ز زخـم هزار قاتـل داشت
هر روضه اي از روضه هاي كربلا خوانده بـشود، مـداح يـا واعـظ مـ ي گويـد،
انشاءاالله اين روضه را يك شب كنار قبرش بخوانيم.
اما تنها روضه اي كه خيلي سخت است و نمي شه كنار قبرش خواند ، روضه ي
آقا علي اكبر (ع) است، مخصوصاينكه شب جمعه باشد.
آخه پيش بابا روضه ي جگرگوشه را نمي خوانند، نبايد به زخم نمك زد.
لذا علي اكبر (ع) از آن لحظه اي كه از بابا آب تقاضا كرد و بابا نتونـست بـه او آب بدهد، ناراحت بود.
لحظه هاي آخر صدا زد: بابا ! الان از دست جدّم رسول الله سيراب شدم.
هميشه پدر دوست دارد وقت جان دادن، سرش روي دامن پسرش باشد...
گاهي محتضر مي خواهد جان بدهد، مي بيند جان از بدنش نمي رود، چشم به راهه، بعضي ها مي گند چشم به راه پسرشه، مي خواد بار آخر پسر را ببيند تـا
پسر مي آيد، سر بابا را به دامن مي گيره، پدر راحت جان مي دهد.
اما خدا نياره پدر سر بالين پسر بيايد ...
پدر ز خون پسر صورتش خضاب شده
پسر ز سوز عطش،قطره قطره آب شده
پدر به چهره ي فرزند خويش چهره نهاد
پسـر كنـار پـدر ناله اي زد و جان داد
كيست اين كشته كه دريا شده خونين جگرش
سيـنه اي نيـسـت كـه سوزي نبرد از شررش
با هـمه زخـم بـدن ، قـاتـل او گشت دو زخم
كـه يـكي بـر جـگـرش بود و يكي بر كمرش
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
@khatme14
*نوجوانِ من خدا نگهدارت*
*رفتی و دستِ علی به همراهت(2)*
*کِل زنید بهرش*
*چون گشته است ناکام*
*نوجوان خواب است*
*کِل بزنید آرام*
*نوجوانِ من خدا نگهدارت*
*رفتی و دستِ علی به همراهت(2)*
*حجله گاهش را*
*مادر کند خوشبو*
*(هستی)بهرش گو*
*(پرویزی)خواند از او*
*نوجوانِ من خدا نگهدارت*
*رفتی و دستِ علی به همراهت(2)
🌴🖤🍃🌴🖤🍃
(روضه ،ختم جوان
سبک دشتی )
الهی ای فلک دیگر نگردی۲
عزیزم روبه زیر خاک وکردی
جوان بودی نه وقت رفتنت بود۲
نه وقت زیر خاک و خفتنت بود
چرا پرپر شدی آلاله ی من؟۲
کجا رفتی و دختر خاله ی من
بسوز ای دل از این جور زمونه۲
الهی مادری تنها نمونه
زداغ سینه سوزت ای عزیزم۲
ببین اشکهای حسرت که میریزم
خدا صبری بده طاقت بیارم۲
به یاد مهربونیش بی قرارم
گلی داشتم فلک از ریشه چیده۲
که او اززندگی خیری نديده
لالالالا بخواب ای یاس پرپر۲
میریزم خاک عالم بر روی سر
لا لا لا لالا لا نیلوفرمن۲
چه زود دامن کشیدی از برمن
خدا صبر دلم دیگه تمومه ۲
سرخاکت دلم میگیره بونه
بخواب آروم بخواب دورت بگردم۲
تو رفتی ازغمت دنیای دردم
@khatme14
هدایت شده از روضه دفتری مجمع الذاکرین اهلبیت (ع)
پذیرش تبلیغات👇
@Moslemi_124
ختم و ترحیم خوانی مجمع الذاکرین اهلبیت ع
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت 18) 🔵قطعه آتش ☑️چند قدمی که از ماموران دور شدیم،به پشت سرم نگاهی
?سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت 19)
🔵قطعه آتش
☑️چند قدمی که از ماموران دور شدیم،به پشت سرم نگاهی کردم و در کمال حیرت ماموران را دیدم که چهار دست و پای شخصی را گرفته بودند و به زور قطعه ای از آتش🔥 به او میخوراندند.
⚡️ با دیدن این صحنه از ناراحتی بر جای ایستادم،صحنه بسیار زجر دهنده و ناله های او جانسوز بود...سپس رهایش کردن و او در حالیکه از درون میسوخت مسیر جاده را افتان و خیزان ادامه داد.
🌹در یک لحظه دست نیک را روی شانه ام احساس کردم،نگاهی به او انداختم و گفتم :چه شده بود؟
نیک جواب داد:
افرادی که مال مردم را به ناحق تصاحب میکنند گرفتار این ماموران میشوند و اینها موظفند قطعه ی گداخته شده آهن را به آنها بخورانند.
🍃نیک سپس ادامه داد: البته اینها در گذرگاه حق الناس متوقف خواهند شد....
❄️پس از شنیدن حرفهای نیک مقداری دلم آرام گرفت و سپس با نیک از آنجا دور شدیم.
رفتیم تا به شخصی رسیدیم که دستانش را جلو گرفته و با احتیاط قدمهای کوتاه برمیداشت..
🌼نیک به او اشاره کرد و گفت : این شخص از وقتی از غار بیرون آمده کور شده. آنگاه به یک جاده انحرافی اشاره کرد و گفت:این جاده دنیا پرستان است که او به زودی وارد آن میشود.
⁉️پرسیدم چرا؟ گفت چون دنیا را به آخرت و دنیا پرستان را به مومنین ترجیح میداده است.. این افراد بزرگترین ضرر و زیان را برای خود خریده اند ...
✅دوباره به راه افتادیم. راه مستقیم را به خوبی طی کردیم. گاهی از کسی جلو میزدیم و گاهی دیگران از ما سبقت میگرفتند.. در مسیر خود آدمهای گوناگونی میدیدیم.
🔥آدمهایی که دو زبان داشتند که از دهانشان بیرون زده بود و اتش از آنها زبانه میکشید و میسوزاندشان که به گفته ی نیک اینها دورو و منافق صفت بودند.
🔥همچنین افرادی که اعمال منافی عفت و لذتهای نامشروع را مرتکب شده بودند را در حالی مشاهده کردیم که لگامی از آتش بر دهان آنها زده شده بود و میسوختند.
☄اما از همه زجرآورتر جاده انحرافی زنان بود. این مسیر به بیابانی ختم میشد که زنان بسیاری در آن عذاب میشدند.
🍂عده ای به موهایشان آویزان شده بودند که نتیجه نشان دادن موها به نامحرم بود.
🍂گروهی دیگر از زنان زیر فشار ماموران مشغول خوردن گوشت بدن خود بودند چون اینها در دنیا خود را برای نامحرمان زینت کرده بودند و باعث از هم پاشیدن زندگی های بسیاری شده بودند.
🍂برخی نیز سرشان به شکل خوک و بدنشان به شکل الاغ بود چرا که در دنیا به سخن چینی عادت داشتند.
💥آنچه شگفتی مرا در تمام این صحنه ها بر انگیخته بود این بود که نیک های آنان همگی صدها متر دورتر بودند و از هدایت و کمک به صاحب خود عاجز بودند...
🔵گذرگاه مرصاد
♦️براحتی مسافت زیادی را پیمودیم تا به یک گردنه رسیدیم. در پشت تپه سرو صداهای زیادی می آمد . وقتی به بالای تپه رسیدیم از آنچه دیدم بسیار متعجب شدم و ترس و اضطراب وجودم را فرا گرفت.
✅جاده و بیابانهای اطراف آن پر بود از ماموران الهی و اشخاصی که گیر افتاده بودند.
هرکس قصد عبور از جاده را داشت شدیدا کنترل میشد.
♻️آهسته به نیک گفتم : اینجا چه خبر است؟
نیک گفت: اینجا گذرگاه مرصاد است.
گفتم: گذرگاه مرصاد چیست؟
گفت: محل رسیدگی به حق الناس...اینجا اگر کوچکترین حقی از مردم بر گردنت باشد ازکشتن انسان گرفته تا سیلی و بدهکاری،همه ی اینها باعث گرفتاری تو می شود...
❎بار دیگر بیابان را زیر نظر گرفتم.گروهی در حالیکه زانوی غم بغل گرفته بودند روی زمین نشسته بودند و به واسطه ی سنگینی زنجیری که بر گردن آنها بود قدرت حرکت نداشتند.
عده ای هم پایشان زنجیر شده بود و قدرت حرکت نداشتند.
🌀عده ای نیز بلاتکلیف در بیابان میچرخیدند و حق عبور از جاده را نداشتند.
🔆هراز گاهی صدای ماموران بلند میشد: فلان کس آزاد شد، میتواند برود. آن شخص از شنیدن نامش بسیار خوشحال میشد و بعد از مدتها گرفتاری عبور میکرد.
🌷نیک صورتش را سمت من چرخاند و گفت برویم.
با ترس و دلهره گفتم نمیشود از راه دیگری برویم؟
نیک گفت : هیچ راه فراری نیست همه جا توسط ماموران به دقت کنترل میشود زیرا حق مردم قابل بخشش نیست و خداوند از حق مردم نمیگذرد...
@khatme14
✍ادامه دارد..
قسمتهای باقیمانده: #هشت_قسمت
#قسمت_نوزدهم
#کاش_که_رسم_فـراق_و_غم_نبود
#در_فراق_مداح #در_فراق_پدر
🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭🏴
کاش کـه رسم فـراق و غم نبود
رسم گل چیدن دراین عالم نبود
کاش می شد تا نبیند در جهان
باغبانی باغ خود را در خزان
کاش گل را رسم پژمردن نبود
اتفاقی تلخ چون مُردن نبود
باز هم پیک اجل داده خبر
خبـر داغ جگـر سـوز پـدر
غم جانسوز پدر را چه کنم؟
زده آتش به جگر را چه کنم؟
پدرم بوده مـرا نـور دو عین
ذاکـر مخلص درگـاه حسین
پـدر آن ذاکـر دلسوخته رفت
بدل از غم شرر افروخته رفت
پیر غلام اهل بیت آن پاکدل
ای دریغـا رفته دیگر زیـر گِـل
آن که تنها بود غمهایش حسین
روضه ها و ذکر لبهایش حسین
آن که عمری سوخته با روضه ها
آتشی افروخته بـا روضه ها
آن که عمری گفته قربان حسین
در جنان گردیده مهمان حسین
بچه های داغدیده و یتیم
گشته اند در خانه ی ماتم مقیم
ناله ی جانسوزشان شد سر بسر
ای پدرجان ای پدرجان ای پدر
ای پدرجان ازغمت دلخون شدیم
از غم تو بی سر وسامون شدیم
هیچ دانی بی تو برماچون گذشت
روز وشب از دیدهٔ ماخون گذشت
بی تو بابا خانه شد ماتمسرا
شد بلند از هر طرف بانگ عزا
سخت دلتنگت شدم بابای من
آرزوی خوب فردا های من
از غم تو شد نفس در سینه آه
بر تن یاران همه رخت سیاه
دسته دسته از برای تسلیت
مرد و زن گفتند ما را تعزیت
جملگی با اشک مان گریان شدند
با غم و با دردمان حیران شدند
کاش بودند این جماعت کربلا
تا نمی شد زینب از غم مبتلا
کاش در آن لحظهٔ پُر شوروشین
می شـدند یـار یتیمان حسین
کاش که در وقت پُر تاب وتبش
می شدند از مهـر یـار زینبـش
دختر زهرا سوی گودال رفت
در بَرِ نعش حسین ازحال رفت
کرده پنهان بغض واشک و آه را
سوخته زین غم دل «مداح» را
🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭🏴
@khatme14
.
یک مجلس کامل ترحیم مادر همراه با گریز به روضه حضرت زهرا س
#ترحیم_خوانی #مادر
#نمونه_روضه_مادر_ترحیم_خوانی
بسم الله الرحمن الرحيم...
یارحمن و یارحیم...
🔸چرا زیوسف زهرا خبر نمی آید
ببین حرف دلت هست یا نه...
در این روز جمعه...
🔸چرا زیوسف زهرا خبر نمی آید
🔸چرا شب غم ما را سحر نمی آید
چرا آقای ما نمیاد...
چرا مولای ما نمیاد...
🔸عزیز فاطمه مهدی بیا به مجلس ما
کجایی پسر فاطمه... امروز میخواهیم روضه مادرتون زهرا رو بخونیم... هر کجای عالم هستی یک سر هم به مجلس ما بزن پسر فاطمه...
🔸عزیز فاطمه مهدی بیا به مجلس ما
🔸مگر به مجلس مادر پسر نمی آید
آقای من ... هرکجا برا مادر مجلس میگیرند... بچه ها دم در میایستند به مهمونها خوش آمد میگن...
امروزم میخواهیم روضه مادر شما رو بخونیم... حتما شما می آیید آقا...
🔸مگر به مجلس مادر پسر نمی آید
(بیان جملات زمینه ساز👇)
مجلس به احترام یک مادر برگزار شده...
من به صاحبان عزا تسلیت میگم خدا صبرتون بده...
مصیبت مادر مصیبت سنگینیه...
مخصوصا برا...(اینجا دختر یا پسر مرحوم گفته میشود)
(مخصوصا برا...دختر)
(مخصوصا برا بچه های... کوچیک
خیلی سخته...)
(نقطه گریز از مجلس ترحیم به روضه👇)
اما میخوام اینو بگم...
خانواده ی... (اسم صاحب عزا (حسینی)
خانواده ی... حسینی
بچه های داغدار....
شما داغ مادر دیدید اما... تا مردم خبردار شدند... همه اومدند به شما تسلیت گفتند ... باهاتون همدردی کردند ...
ببینید امروز علما اومدند... بزرگان اومدند...
فامیل و همسایها دور شما رو گرفتند... نگذاشتند تنها باشید
اما ای کاش این مردم مدینه هم بودند وقتی خانم زینب کبری یتیم شد...
ای کاش یک نفر به داد دل خانم زینب میرسید...
بمیرم برات خانم...
چهار ، پنج سال بیشتر نداشت مادرش رو از دست داد...
میگه نیمه های شب...
تابوت مادرم زهرا وسط خونه...
دیدم چند نفر وارد خونه شدند...
سلمان اومد...
مغداد اومد....
اباذر اومد...
غریبانه تابوت مادرم زهرا رو بلند کردند...
آروم آروم میگن لااله الا الله...
یدفعه صدای ناله ی زینب بلند شد...
🔸خدا مادرم را کجا میبرند
🔸گمانم برای شفا میبرند
🔸منو خانه داری، منو سوگواری
مرو مادر من مرو مادرم
انگار هنوز زینب باور نکرده یتیم شده...
دنبال جنازه مادر هجده ساله میدوه...
هی صدا میزنه نرو مادر خوبم...
🔸 مرو مادر من مرو مادرم
زینبت رو تنها نزار...
مادر...
من که جز تو کسی رو ندارم...
بعد از تو حرفهام رو به کی بگم مادر...
جوان مادرم زهرا...😭
آی مادرم...😭
آی مادر ...مادر...😭
نميدونم تا حالا دختر بچه کنار جنازه مادر دیدید یا نه...
خدا برا کسی نیاره...
خانم زینب هم دنبال تابوت مادر هی بلند میشه... میشینه زمین ...
صدا میزنه... نرو مادر خوبم...😭
(گریز روضه به روضه👇)
اینجا بی بی زینب دنبال تابوت مادر هی میدوید و ناله میزد...
کربلا هم همین زینب دنبال سر برادر... ای وای... ای وای
صدا زد حسین جان داداش... ببین زینبت رو دارند به اسارت میبرند...
🔸به سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه میبرند
🔸نمیروم ولی مرا به تازیانه میبرند
داداش حسین...😭
🔸سر تو را به نیزه ای نشانده دشمن علی
🔸نمیروم ولی مرا، به این بهانه میبرند
#مجلس_کامل_مادر #روضه_مادر
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ختم_مادر
@khatme14
#(مادر)🥀🥀🥀
#روضه فاطمه زهرا (س)
#روضه ختم مادر🥀
گریز حضرت موسی بن جعفر(ع)
سوم هفتم چهلم سالگرد
زبان حال برادران وفرزندان
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
یا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ، یَا سَیِّدَتَنا وَ مَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکِ إِلَی اللّٰهِ وَ قَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِی لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🔸خداوندا دگر مادر ندارم
🔸دریقا سایه اش برسرندارم
🔸همه گویندکه مادر رفته ازما
🔸فراق مرگ او باورم ندارم
مادرجان دلم را مادر شکستی
تمام رشته عمرم گسستی
⬅️اخ قربان دردهای دلت بشم مادر
امیداست فاطمه دستت بگیرد
اخه مادر یک عمری برای زهرا مرضیه اشک ریختی مادر😭😭
برای حسین فاطمه عزاداری کردید
🔸امید فاطمه دست بگیرد😭
🔸که تودر روضه زهرا نشستی
🔸دوچشمی ای فلک پر آب دارم
🔸دلی پر غصه وبی تاب دارم
🔸چرا چون مرغ شب از دل ننالم
🔸که این جا مادری درخواب دارم
ای عزیزان دلم خدا به شما صبر بده داغ مادر دیدید خیلی سخته اما
⬅️مجلس به مناسبت (سوم هفتم مادری دلسوز خواهری مهربان برگزار گردیده است شما مدت (سه شبانه روز جای خالی مادرو احساس می کنید به خدا قسم هیچ کس جای مادر رابرای شما نمی گیرد اما دیگه یتیم شدید
یتیمی درد وبی درمان یتیمی
یتیمی خواری دوران یتیمی
الهی طفلی بی مادر نباشد
اگر باشد دراین سامان نباشد
اما دخترهای مرحومه کجا نشته ای نمی دانم به یاد کدام خاطره مادر اشک می ریزید تنها یادگار مادر چادر نمازاست که یاد دختر نمی ره اما من یک مادری را سراغ دارم گفتند یادگاری ان راجمع کند اما مولا علی گفت یادگاریها را جمع کنم خون روی در دیواررا چکارکنم
اما هنوز زود بود که ما را تنها بگذاری مادر ،بی مادری سخته مادر، اما دلها امده شد بریم مدینه دلها بسوزه برای
ان مادری که نیمه شب غسل دادند
بمیرم چه کرد مولا علی به وصیت زهرا😭😭😭
⬅️میگن شبانه بدن زهراش را ارام ارام غسل داد اسماء روی بدن زهرا آب می ریخت یک وقت اسماء متوجه شد
دست ازغسل کشید دست بر دیوار غربت گذاشت صدای ناله علی بلندشد لا اله الا الله😭😭
صدازدعلی جان چرا بلند گریه می کنید😭
صدا زد اسماء دست روی دلم نگذار حالا دستم رسید به بازوی ورم کرده زهرا
یادشهدا امام شهدا اموات جمع حاضر الخصوص روح این مادراز این مجلس ومحفل فیض ببرد در روز شهادت امام موسی بن جعفر قرارداریم گریز هم داشته باشیم دراین خصوص بهره امواتمان باشه
یه وقت دیدن درِ زندان باز شد چهار نفر دارن بدنی رو غریبانه از زندان بیرون میارن یه مرتبه دیدن خدایا چقد بدن آقا سنگینه😭😭😭خدایا بدنی که سالهای سال گوشه ی زندان بوده نباید اینقدر سنگین باشه، تا عبا رو کنار زدن دیدن هنوز غُل و زنجیر به دست و پای مبارک آقا موسی بن جعفره(آی غریب آقاااااااا)
شیعیان اومدن بدن امام رو با احترام کفن کردن ، تشییع جنازه ی با شکوهی برگزار کردن اما آی کربلائیا، آی حسینیا دلها بسوزه برا جده غریبش حسین😭😭😭
وقتی امام سجاد میخواست بدن بابا رو دفن کنه صدا زد بنی اسد یه قطعه حصیر بیارید میخوام بدن بابای غریبمو کفن کنم
آخ مگر به کربلا کفن، به غیر بوریا نبود
مگر حسین تشنه لب، عزیز مصطفی نبود
حسین آرام جانم حسین روح وروانم
وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات
التماس دعا
🥀🥀🥀🥀🥀
@khatme14